احساس نا امیدی

پرسش:

دختری هستم با مدرک کارشناسی، خانوادۀ خوبی دارم، همه با من رفتارشون خوبه و خیلی به هم احترام می گذارند، از لحاظ مالی هم مشکلی نداریم و اعضای خانواده ام با همدیگه رابطۀ خوبی دارند، نمی دونم چرا چند وقته خیلی ناامید شدم از همه چی!

راستش من چیزی که بهش در بچگی فکر می کردم، نشدم! تلاش هم کردم (البته شاید کم بوده) اما خب بازم هیچی نشد. نه به شغل دلخواهم رسیدم نه ازدواج کردم نه اون چیزی که خدا می خواد، هستم؛ حتی فکر می کنم اون چیزی که خانواده ام می خوان نیستم ولی به روم نمی آورند.

تازگی ها در اثر این ناامیدی و شاید افسردگی اخلاقمم حتی خیلی بد شده به خصوص با پدرم (البته یک روز دلیل تغییر رفتارم را به ایشان گفتم که عمدی نیست).

ذهن مشغولی ام خیلی زیاد شده، ​​​خیلی از آینده ناامید شدم همین موضوع هم باعث شده حتی نمازمم فقط برای رفع تکلیف بخونم و هیچ لذتی از عبادت نبرم.. مدام دلم میخواد تنها باشم، دیگه حتی شاد نیستم با همه سرد برخورد می کنم حوصله هیچکس رو ندارم.

​​​​لطفاً کمک کنید؟

پاسخ:

احساسات ناخوشایند شما را از این جریان درک می کنیم و خوشحالیم که برای حل مسئله راه مشاوره را برگزیده اید؛ لذا ما نیز سعی خواهیم کرد با در اختیار قرار دادن اطلاعات لازم، کمک مناسبی به شما ارائه بکنیم.

اساساً انسانها تحت سیطرۀ افکار خود زندگی می کنند و هر آنچه افکارشان به آنها دیکته کند رفتار می کنند و احساسات و هیجانات آنها نیز اغلب تابع افکار آنها است، از سوی دیگر برخی افراد کمالگرایی و تمام خواهی(perfectionism) دارند و تمام طلب هستند و اگر به یک ذره کمتر از آنچه که در ذهن شان دارند، برسند خود را شکست خورده و ناموفق می پندارند؛ در حالی که در واقع چنین نیست این افراد دوقطبی فکر می کنند یا بیست یا هیچ.

حال اگر ما این دو مقدمه را کنار هم بگذاریم، دلیل ناامیدی و بدحالی شما مشخص می شود چه آنکه در ذهن خود استانداردهایی برای شادی و خوشبختی تعریف کرده اید که در خارج قابل دستیابی نیستند و هر چه در خارج تلاش می کنید، نمی توانید به آن استاندارهای ذهنی خود برسید لذا احساس بی ارادگی و فقدان می کنید و همین به افکار منفی و افسرده وار شما دامن می زند.

شما درست حدس زده اید که یک چیزی درون تان هست که اجازه نمی دهد پیشرفت کنید و تغییر نمایید، در واقع آن چیز طرز فکر و استانداردهای ذهنیِ خطای شما است.

به طور مثال شما وقتی خوشحال هستید، ذهن تان به شما می گوید که چرا خوشحالی می کنی تو که به استاندارد ذهنی خود نرسیده ای؟!، عذاب وجدان سراغ شما می آید و از خوشحالی منع و به خاطر آن توبیخ تان می کند.

پس راه رهایی، آزاد شدن از این منش و سبک فکری بسیار خطا و آسیب زا است.

شما باید برای مدتی برخلاف ذهن تان رفتار کنید با هر چیز کوچک و ناچیزی رضایت بدهید و خوشحالی کنید، تفریح داشته باشید، ورزش کنید به دیدار خویشاوندان و دوستان بروید، وقتی غذا می خورید در بوی مطبوع و طعم خوش آن غرق شوید باید مدتی در حال زندگی کنید و از حال لذت ببرید تا کم کم این روحیه نامبارک و طرز فکر اشتباه و خطا از شما دور شود. در حال زندگی کنید و ذهن خود را از گذشته و آینده رها سازید.

امام علی (علیه السلام) می فرماید:

«فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ یوْمِكَ، كَفَاكَ كُلُّ یوْمٍ مَا فِیه‏‏» (1)؛ «نگرانى ‏هاى سال را بر نگرانى امروزت اضافه مکن براى امروز مشکلات خودش کافى است».

به قول معروف: «گذشته ها گذشته» نباید امروزت را به خاطر آن خراب کنید.

امام علی (علیه السلام) در روایت دیگری می فرماید:

«إِنَّ عُمُرَكَ وَقَتُكَ الَّذِی أَنْتَ فِیه‏ ما فات مضى و ما سیأتیك فأین قم فاغتنم الفرصة بین العدمین‏» (2)؛ «آنچه که گذشته، سپرى شده است و آنچه که مى آید آمدنش قطعى نیست و معلوم نیست که چگونه خواهد آمد، پس برخیز و میان دو عدم را غنیمت بشمار».

آن حضرت باز می فرماید:

«إِنَّمَا الدُّنْيَا ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ يَوْمٌ مَضَى بِمَا فِيهِ فَلَيْسَ بِعَائِدٍ وَ يَوْمٌ أَنْتَ فِيهِ فَحَقٌّ عَلَيْكَ اغْتِنَامُهُ وَ يَوْمٌ لَا تَدْرِي أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَعَلَّكَ رَاحِلٌ فِيه» (3)؛ «دنیا سه روز است: روزى که با هر چه در آن بود گذشت و دیگر باز نخواهد گشت؛ و روزى که در آنى و سزاوار است که آن را غنیمت دانى؛ و روزى که نمى ‏دانى از آن که خواهد بود؟ و چه بسا تو در آن به دیار باقی خواهی شتافت.‏»

متاسفانه ما یاد گرفته ایم که ذهنمان دو سویچ داشته باشد؛ یعنی یا روی «گذشته» سویچ می کنیم که حاصل آن افسردگی است یا روی «آینده» سویچ می کنیم که حاصلی جز اضطراب و ناامیدی ندارد. شما باید به ذهن تان تمرین دهید که به جای سویچ روی گذشته و آینده که چیزی جز اضطراب و نگرانی برای شما ایجاد نمی کنند، مقداری نیز به حال تمرکز کند؛ یعنی باید به ذهن تان آموزش دهید که حالی هم هست و لازم است برای سلامت آن را نیز دریابد.

برای این منظور می توانید روزی چند بار روی صندلی به طور صاف بنشینید، چشمان تان را ببندید و به آرامی نفس بکشید و روی هوایی که از طریق بینی به شش تان می رسد و سپس به آرامی خارج می شود تمرکز کنید بعد از مدتی تمرکز خود را روی اعضایی از بدن که با زمین و صندلی در تماس هستند ببرید و... .

منظور از این تمرین این است که به تدریج به ذهن خود یاد بدهید که سویچ سومی هم هست که لازم است برای سلامت روی آن هم تمرکز کند. حتی شما می توانید هنگام غذا خوردن، میوه خوردن، آب خوردن و... روی آنها و روی طعم رنگ و خُنکی آنها تمرکز کنید و به این وسیله ذهن تان را از گذشته و آینده جدا کنید و روی حال بیاورید.

آنچه گفته شد در روانشناسی با نام تمارین مایندفولنس(Mindfulness) از آن یاد می شود این تمارین دو نوع هستند رسمی و غیر رسمی، غیر رسمی مثل اینکه شما هنگام خوردن غذا به طعم، رنگ و... عذا تمرکز کنید. همانند پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) که هنگام تناول مثلاً انار آن را در دستان مبارک خود می گرفته اند و لمسش می کرده اند و سپس به رنگ و بوی آن توجه می کرده اند و چند دقیقه ای با انار حرف می زده اند که چقدر زیبا و قشنگی و چه هدیۀ ارزشمندی از طرف خدا به بندگانت هستی، سپس آن را باز می کردند و می فرموده اند: چقدر دانه های زیبا و قشنگی داری و چقدر منظم پهلوی هم چیده شده اند و بعد از چند دقیقه دانه های آن را به دهان مبارکشان می گذاشته اند و طعم آن را با دقت وصف می کرده اند.

این گونه تمارین بهترین تمارین مایندفولنس(Mindfulness)، یعنی توجه هدفمند(عمدی) است. نوع دیگر تمارین مایندفولنس رسمی هستند که شما می توانید آنها را از اینترنت بگیرید و عمل کنید.

 

پی نوشت ها:

  1. حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، قم‏: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، 1409ق، ج17، ص50.
  2. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏، قم‏: دفتر تبلیغات اسلامی‏، 1366، ص222.
  3. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بیروت‏: دار إحیاء التراث العربی، ‏1403ق، ج70، ص111.‏

http://askdin.com/comment/1046501#comment-1046501