پرسش: سلام. بنده 29 ساله و همسرم 31 ساله و هر دو کارشناسی ارشد مهندسی هستیم. حدود 4 ماه دوران آشنایی ما بود که همسرم در آن دوران بسیار منعطف و با تدبیر بودند. الان 6 ماه است که عقد کردیم؛ که بسیار خودرأی هستند.
شاهد رفتارهای عجیبی از شوهرم هستم. عصبی هستند و توانایی حل مشکلات را ندارند. از هر کاهی، کوه می سازند و قهر می کنند. سر خریدن مبل بین خانواده ها بحث شد. و دنبال طلاق هستند ولی خودشان اقدامی برای طلاق نمی کنند. یکبار که به مشاوره رفتیم گفتند که شخصیت خطرناکی دارد و احتمالا خودشیفته است
خانواده همسرم بسیار فهمیم و بافرهنگ هستند ولی موقعی که اختلاف پیش می آید واقعا آن آدم همیشگی نیستند انها هم بلند صحبت میکنند دعوا میکنند تعیین تکلیف میکنند. ایشان به من گفته بودند در مسائل خانواده ها دخالت نکنیم و رابطه مان را خراب نکنیم ولی خودشان برخلافش رفتار کردند. نصف پول منزل را پدرم دادند و سه دنگ به نام من شد؛ خواسته خانواده ام این شد که در جهیزیه هم، آنها کمک کنند.
ایشون پسر خوبی هستند ولی وقتی نتوانند مساله ای به این کوچکی را حل کنند چطور میشود روی او حساب کرد؟!
من واقعا نمیفهمم با این همه خفت و خواری آیا لازمه من همچنان دنبال راه حل باشم وقتی آنها زیاد مایل به حل نیستند؟
پاسخ: با سلام و احترام به شما همراه گرامی:
شرایطی که از اوضاع و احوال زندگی کنونی خودتون توصیف کردید، شرایط سخت و پرتنشی هست و برای شما که در این حالتِ سرگردانیِ ایجاد شده، قرار گرفته اید؛ دشوار و پر از تشویش و نگرانی است.
اما باید توجه داشته باشید که هر تصمیمی که بگیرید و رفتاری که می خواهید انجام بدهید؛ لازم است کاملا عاقلانه و با تدبیر همه مسائل باشد؛ چراکه سرنوشت شما به همین تصمیمات کنونی شما مرتبط می باشد. کنترل احساسات و هیجان در چنین شرایطی سخت است ولی شرط اول درست تصمیم گرفتن، همین کنترل احساساتی است که فعلا درگیرش هستید.
هم شما و همسرتان در سن و سالی هستید که می توانید از پس مسائل زندگی بربیایید و انقدر خانواده ها را درگیر مسائل خودتان نکنید. خوب است درباره مسائل مالی و جهیزیه هم قبل اینکه به مشاجره کشیده شود، خودتان با هم گفتگو می کردید و به یک تصمیم مورد پسند خودتان می رسیدید و بعد به خانواده ها انتقال می دادید؛ چراکه وقتی دو خانواده با دو فرهنگ مختلف بخواهند سر این جور مسائل با هم گفتگو کنند، بسیار زیاد اتفاق می افتد که به مشاجره بینجامد.
در مورد همسرتان هم عجیب است که در دوماهی که با هم ارتباط داشته اید، شاهد هیچ یک از مسائلی که می گویید، نشدید. اگر ویژگی هایی که می گویید جزء شخصیتشان باشد، خیلی زود و با کوچکترین مسأله، می بایست خودشان را برملا می کردند.
ممکن است همسرتان تحت فشارهای زیادی از طرف خانواده خود و یا مسائل دیگری باشند.
الان مسلّم است که فقط به صفات و ویژگی های منفی او می اندیشید. ولی خواهشا به ویژگی ها و صفات مثبت او هم فکر کنید و برای خود بنویسید و یادآور خاطرات خوبی که با ایشان داشته اید هم شوید.
تشخیص شخصیت خودشیفته کار یک روان شناس بالینی است آن هم با چند جلسه مشاوره و آزمونهایی که می گیرند، تشخیص، تایید می گردد که کار چندان راحتی نیست. دیگراینکه شخصیت خودشیفته خطرناک نیست، بلکه جزء شخصیتهای نوسانی و بی ثبات می باشند.
اگر فکر می کنید گردآمدن دو خانواده با هم باعث تشنج بیشتری می گردد؛ فرد با تدبیر و دلسوزی در اطرافیان، انتخاب و برای گفتگو و صلح نزد آنان بفرستید.
اما قبل از این موضوع، لازم است خودتان با همسرتان ارتباط گرفته و با هم گفتگو کنید. اگر ایشان حاضر به مشاوره نیستند؛ مانعی ندارد. اصرار بر مشاوره رفتن نداشته باشید. شاید فکر می کنند شما به دنبال یافتن ایرادی از ایشان هستید و برای همین مخالفت می کنند.
خوب است این آقا، احساس کند که شما هدفتان صلح و ادامه زندگی است نه اینکه می خواهید تهدیدش کنید و این هدف، باید در گفتار و کلام و رفتارتان، پیدا باشد.
در واقعیت هم به همین مسأله بیندیشید. طلاق آخرین راهکاری است که هیچ گاه دیر نمی شود و از دستش نمی دهید ولی زندگی کردن و ماندن از دست خواهد رفت.
خوب است کمی به رفتارهای خودتان هم توجه داشته باشید. ببینید شما چه رفتارهایی داشته اید که ایشان را عصبانی و متلاطم می کرده است.
آیا به اکسیر اقتدار بخشی به مرد، توجه داشته اید؟؟؟
انسانها در زمان عصبانیت کارهایی می کنند که خودشان، آن را نه می پسندند و نه قبول دارند. شما هم ممکن است در زمان خشم، چیزهایی بگویید و یا رفتارهایی انجام دهید که در واقعیت اینگونه نیست.
آیا از طرف شما، این احساس به ایشان القاء شده است که دوستشان دارید و برایش ارزش و احترام قائلید؟؟؟
اگر قرار است با فردی زندگی کنیم که گرانبهاترین دارائی هایمان را که جوانی و عمر است به پایش بگذرانیم؛ چرا با دارائی های دیگرمان ترکیب نکنیم. منظور بنده محبت و احترام است. محبت اکسیری است که سخت ترین انسانها را، منعطف می کند.
اگر به خاطر آرامش تان در زندگی، جایی هم کوتاه بیایید، ضرر نمی کنید؛ چرا که سرمایه گذاری دراز مدت است که دوباره سودش به حساب خودتان ریخته خواهد شد.
هر فردی قِلق خودش را دارد، خوب است کمی به مدل ارتباطی تان با همسرتان فکر کنید که آیا درست بوده یا با توجه به شخصیتشان، شما مسیر را اشتباهی رفته اید و با توجه به روحیات ایشان اگر مدل ارتباطی شما با ایشان جور دیگری بود، نتیجه بهتری می گرفتید.
هر انسان نقاط قوت و ضعف های خودش را دارد، فقط کافی است آنها را بشناسیم و نقاط قوت را تشویق و تایید کنیم و نقاط ضعف را دست کاری ننماییم. بخصوص در مورد همسر، اولین مرحله آن است که نقاط ضعف، را به همان اندازه که هست ببینیم نه بیشتر و بزرگتر. در مرحله بعد، خودمان نقاط ضعفشان را، کامل کنیم. همانطور که ایشان نیز کم کم یاد می گیرند نقاط ضعف شما را کامل کنند.
مثلا اگر همسر شما فردی پرخاشگر است و شما به این مسأله پی برده اید. در مرحله بعد باید بدانید که ایشان در چه مسائلی، پرخاشگری می کنند و اگر شما چگونه رفتار کنید، عصبانیتشان بیشتر خواهد شد. بنابراین مدل رفتاری تان را تغییر داده و آن مسائل را در موقع مناسب و با شیوه ای که آستانه تحمل همسرتان را کمتر متشنج می کند، اقدام کنید.
برای همین است که خداوند در قرآن در سوره بقره آیه 187 می فرمایند: (هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ؛ زنان لباس و پوشش برای شما مردان هستند و شما مردان پوشش و لباس برای زنانتان هستید)
همانطوری که لباس مقداری از پستیها و بلندیهای بدن را میپوشاند و به آن ساتر گفته میشود ، لازم است زن و شوهر بر معایب همدیگر پوشش نهند که در این صورت زیبائیها جلوه میکند و آبروی یکدیگر را حفظ مینمایند.
جنگیدن و زندگی را حفظ کردن، خفت و خواری نیست؛ بلکه دوراندیشی و تعقل است؛ چراکه همانطور که خودتان گفتید، نامزدتان فرد خوبی است. بنابراین حفظ کردن چنین فردی می ارزد، که برایش تلاش کنید.
ممکن است، رفتاری از طرف خانواده شما و یا بی احترامی ای از جانب شما، باعث دلسردی آنان شده است. معمولا اگر عروس خانواده ای، جانب احترام را نگه ندارد برای خانواده همسر دلسردی ایجاد می کند.
خوب است، برای اینکه ایشان را ببینید به محل کارشان و یا هر جایی که فکر می کنید، می توانید ایشان را ملاقات نمایید، بروید و سعی نمایید با ملایمت و محبت وارد شوید تا سر صحبت را باز کنید. بگذارید حداقل برای خودتان، قضیه روشن شود و بدانید با خودتان چندچند هستید و تکلیفتان معلوم شود و سالها بعد دیگر خودتان را ملامت نمی کنید که ای کاش بیشتر تلاش می کردم.
زندگی متأهلی، همه اش دریافت نیست؛ بلکه خیلی جاها پرداخت می باشد و باید هزینه هایی بدهید و انرژی فراوانی صرف کنید؛ تا اینکه بعدها آن را با سود بیشتری دریافت کنید.
امیدوارم، بتوانید شرایط خوبی برای خودتان ایجاد نمایید.