پرسش:
میخواستم بدانم چرا خدا وجود دارد؟ یعنی منظورم این هست که چرا به جای این که دنیا عدم باشد و خدا و هیچ چیزی وجود نداشته باشند، خدا و جهان وجود دارند؟
پاسخ:
اگر منظور از هستی، جهان پیرامونی ما است، بودنش ضروری نیست؛ بلکه ممکن بود نباشد اما اکنون هست. حالا که میبینیم جهان پیرامونی هست، میفهمیم حتما علتی داشته که آن را موجود کرده و وجودش را ضروری ساخته است.
اما آن علت نهایی که واجب الوجود (یا همان خدا) است چرا هست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به فرق دلیل و علت توجه کرد:
وقتی از چرایی وجود چیزی سوال می پرسیم، گاهی به دنبال علت هستیم و گاهی به دنبال دلیل.
علت مربوط به خود واقعیت است و دلیل مربوط به شناخت ما از آن واقعیت.
بگذارید مثالی بزنیم: جنگلبان خبر می دهد که در جنگل آتش سوزی شده است. از او می پرسیم چرا؟ او ممکن است دو پاسخ بدهد: یکی این که من بالای جنگل از راه دور، حجم زیادی دود میبینم. دوم این که هوا شدیدا گرم و خشک بوده و در نتیجه گیاهان خشک مستعد آتش سوزی بودند و جنگل آتش گرفت.
پاسخ اول، ناظر به دلیل است (چرا که دود علت آتش سوزی جنگل نیست بلکه دود علت شناخت من از آتش سوزی جنگل است) و پاسخ دوم ناظر به علت.
در مورد پرسش از این که چرا خدا وجود دارد، نیز دو پاسخ می توان داد:
پاسخی که ناظر به دلیل است، همان براهین اثبات خدا است از جمله برهان امکان و وجوب که از نیاز ممکن به علت، نهایتا به موجود بی نیاز از علت (یا همان واجب الوجود = خدا) می رسد.
اما پاسخی که ناظر به علت است، از این قرار است که خداوند، موجودی است که وجودش عین ذاتش هست. اساسا محال است وجود را از او سلب کنیم، او موجود است چرا که عدم برایش محال است. معنای واجب الوجود همین است. چنانچه شوری ضرورتا شور است و محال است شور نباشد. بنابراین، به دنبال علتی برای شور بودن شوری نیستیم. بله در مورد موجودات ممکن، می توان از علت وجودشان پرسید چنانچه می توان از علت شور شدن غذا پرسید، اما در مورد موجودی که وجودش عین ذاتش هست، نمی توان این سوال را پرسید چرا که این سوال غلط است و اساسا در این حوزه علتی وجود ندارد تا آن را مورد پرسش قرار دهیم.