پرسش:
طبق آیه ی عالم ذر، استضعاف فکری غیرقابل قبول است ؟؟
پاسخ:
آیه ای که در سوال بدان استناد شده است آیه 172 سوره مبارکه اعراف است:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ* أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَک آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ* وَ کذلِک نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»: «و به یاد آور هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و ایشان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند:آری، (و فرشتهها نیز گفتند ما هم) گواهی میدهیم که مبادا روز قیامت بگویید ما از این(پیمان) غافل بودیم* یا بگویید پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما هم از آنها بودیم (که به ناچار از آنان پیروی کردیم) آیا ما را به خاطرآنچه اهل باطل انجام دادند به هلاکت میرسانی* و این چنین آیات را شرح میدهیم شاید به سوی حق بازگرداند»
در این آیه به جریانی اشاره شده است که معرکه آراء میان اندیشمندان اسلامی شده است. توجه به دو نکته، در این مورد برای پاسخ به سوال مطرح شده راهگشاست:
نکته نخست. مفاد آیه شریفه
در مورد مفاد این آیه شریفه و حقیقت آن، چندین دیدگاه ارائه شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
الف. میثاق حقیقی از همه فرزندان آدم(علیه السلام): محدثانی که طرفدار این دیدگاه هستند، درست بر اساس ظاهر آیه شریفه معتقدند که قبل از این عالم و قبل از اینکه به صورت ظاهری حضرت آدم و حوا در عالم خلق شوند و از بهشت رانده شوند و دارای فرزند شوند، خداوند متعال فرزندان ایشان را از پشت آدم به صورت ذراتی بیرون آورد و از ایشان بر ربوبیت خویش پیمان گرفت.(1)
ب. فطرت توحیدی: برخی دیگر از مفسران معتقدند که مراد از این پیمان، آن است که خداوند متعال وجود انسانها را با خمیر مایه توحیدی آمیخته است و چنین گفتگویی در تکوین بوده است نه در عالم وجود و در زمان و مکان یا حتی در باطن عالم.(2)
ج. ملکوت عالم: علامه طباطبایی معتقد است که این جریان یک جریان واقعی در طول تاریخ و در عرض سایر رخدادهای عالم وجود نبوده است. بلکه جریانی است که در باطن عالم جریان داشته است. باطنی که در طول این عالم و در ملکوت عالم محقق بوده است. در این عالم، که ورای هر زمان و مکانی است، همه انسانها در حضور حق تعالی حاضرند و در محضر او هستند و هیچ موجودی غایب نیست. همگان با علم حضوری خداوند و این حضور را می یابند هرچند به واسطه غفلتهای دنیوی نسبت بدان آگاهی نداشته باشند.(3)
د. نظریه نماین: بر اساس این دیدگاه، زبان آیه شریفه نمادین است و مراد از آن فرستادن پیامبران و اعطای عقل به انسانها در همین دنیا است. و مراد از پیمان گرفتن نیز وجود چنین رسولان ظاهری و باطنی است که بر ربوبیت پروردگار عالمیان گواهی میدهند.(4)
نکته دوم. مفاد پیمان
در این مورد نیز چندین نظر ارائه شده است که عبارتند از:
- دین حنیف و فطرت(5)
- ربوبیت پروردگار: ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ(6)
- توحید: أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا(7)
- ربوبیت خدا، رسالت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و ولایت اهل بیت(علیهم السلام)(8)
- میثاق پیامبران اولوالعزم برای یاری کردن حضرت مهدی(علیه السلام)(9)
با توجه به این دو نکته، دو پاسخ به سوال مطرح شده داده میشود.
پاسخ نخست بر اساس مفاد آیه شریفه: همانطور که در نکته نخست گفته شد، چندین دیدگاه در مورد مفاد این آیه شریفه مطرح شده است که توجه بدان برای حل مشکل مطرح شده بسیار راهگشاست. بدین ترتیب بر اساس دیدگاه نخست که مدعی است جریان عالم ذر یک واقعه و رویداد بوده است که واقعا روی داده است. یکی از سوالاتی که در نقطه مقابل این دیدگاه مطرح میشود آن است که اگر واقعا چنین پیمانی در ظرف عالم واقع روی داده است پس چرا کسی آنرا به یاد نمی آورد. پاسخی که بدین سوال داده شده آن است که قرار نیست انسان تمام وقایعی که برایش روی داده است را به یاد بیاورد. انسانها بارها و بارها اتفاقات و رویدادهایی که در فاصله زمانی کوتاهی مشاهده و تجربه کرده را فراموش میکند. بدین جهت، فراموش کردن جریانی که قبل از خلقت مادی و همراه با بدنش بوده است، کاملا طبیعی است.
اما بر اساس دیدگاه های دیگر که برخلاف ظاهر آیه ارائه شده است، اشکال مطرح شده، بی وجه تر خواهد بود. چرا که بر اساس این دیدگاه ها، اصولا جریانی روی نداده است تا مشاهده و به یاد آوردن یا فراموش کردن در مورد آن صادق باشد. جریان، جریان فطرت اولیه یا باطن عالم است که انسانی شاهد چیزی نبوده است تا بخواهد آنرا به یاد بیاورد. یا جریان واقعی نبوده بلکه تمثیلی و نمادین بوده است و فراموشی در کار نیست.
پاسخ دوم بر اساس مفاد پیمان: بر اساس مطلبی که در نکته دوم بیان شد، این پیمان به هر صورتی تفسیر شود، در حقیقت مربوط به اصل توحید یا ربوبیت یا اصل نبوت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) است. در حالیکه عذر استضعاف فکری و جهل قصوری، منحصر به این موارد نیست و هم شامل اصول دین است و هم شامل فروع دین. گذشته از اینکه، اساسا استضعاف فکری غالبا شامل اصول دین نمیشود و تنها مربوط به فروع اعتقادی و فروع عملی میشود؛ زیرا عذر استضعاف فکری به دنبال آن است که نشان دهد اشخاصی در عالم هستند که پیام الهی بدانها نرسیده است و به همین جهت، عمل نکردن آنان مستندبه جهلشان است و در آن تقصیری ندارند. حال آنکه اصول دین، اموری عقلی هستند و بیان دین و شریعت، تنها مویدی بر این دریافت عقلی است. البته اگر مفاد این پیمان، پیمان گرفتن بر رسالت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) باشد، ادعای استضعاف فکری میتواند ناقض آن باشد که در این مورد، پاسخ نخست راهگشا خواهد بود.
پی نوشتها:
1. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، 1363ش، چاپ سوم، ج۱، ص۲۴۸
2. مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1373ش، چاپ دهم، ج۷، ص۶
3. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت، موسسه اعلمی، 1390ق، چاپ دوم، ج۸، ص۴۵۵
4. مفید، محمد، تفسیر القرآن المجید، سيد محمد على ايازى، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، ۱۴۲۴ ق، چاپ اول، ، ص۲۲۱- ۲۶۶
5. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، چاپ دوم، ج۳، ص۲۷۶.
6. اعراف / ۱۷۲.
7.اعراف / ۱۷۲.
8.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامی، 1407ق، چاپ دوم، ج۱، ص۱۳۳ و ۴۱۲
9. کلینی، الکافی، ج۲، ص12