سؤال:
با توجه به اینکه امروزه عدهای با استفاده از تسخیر جن و جادوگری، کارهایی را که خارج از حیطه قدرتِ یک انسان معمولی است انجام داده، در میان مردم، محبوبیت و مرجعیتی برای حل و فصل مشکلات آنان یافتهاند؛ صحت و سقم ادعایشان تا چه حد است؟
پاسخ:
چون نمیتوان گفتهها و شنیدههای پیرامون اجنه را با روش آزمایشگاهی مدلل کرد، بهتر است مبنای صحبت در مورد اجنه و سحر و جادو، مبتنی بر آیات قرآن و احادیث معصومین علیهمالسلام باشد.
با استناد به آیات قرآن امور زیر قابل برداشت است:
۱- قبل از آن که خداوند بشر را (انسان را) بیافرید جن در زمین وجود داشته و از مخلوقات او بوده است (و الجان خلقناه من قبل من نار السموم).[1]
۲- نمیتوان گفت درک و فهم اجنه از انسان بیشتر است ولی به دلیل چابکی بیشتر، میتوانند از حوادث، اطلاعات بیشتری نسبت به انسان داشته باشند:
در داستان حضرت داود و آوردن تخت ملکه بلقیس، آنجا که آن جن میخواست تخت ملکه بالقیس را بیاورد عفریتی[2] از جن گفت: «... أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک و إنی علیه لقوی أمین»[3]
ترجمه: ... من پیش از آن که تو از جایگاه قضاوت خود برخیزی آن را به حضورت آرم و من بر آوردن تخت او قادر و امینم.
همانطور که میبینید در این آیه حرفی از عالم بودن و آگاهی فوقالعاده این عفریت از جن به میان نیامده است.
اما آنجا که جناب عاصف میخواهد داوطلب این کار شود قرآن میفرماید: «قال الذی عنده علم من الکتاب» کسی که یک قسمتی از علم کتاب در اختیارش بود گفت: «أنا آتیک به قبل أن یرتد الیک طرفک»[4].
ترجمه: آن کسی که به علمی از کتاب الهی دانا بود گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود).
از این حکایت قرآنی به دست میآید که فهم و دانایی اجنه بیشتر از ما انسانها نیست بلکه تفاوت در ویژگیهای طبیعیِ خلقتشان باعث شده نسبت به انسان محدودیتهای کمتری داشته باشند. مثلا گفته شده سرعت عمل آنها بیشتر از انسان است اگر انسان در کسری از دقیقه میتواند از پشت دیوار خبر دار شود اجنه در کسری از ثانیه به چنین اطلاعاتی دست مییابد؛ اما نباید گمان شود این دلیلی است بر تفوّق و برتری آنان بر انسان.
۳- آنگاه که خدا خواست انسان را خلق کند فرمود «إنی جاعل فی الارض خلیفه» (میخواهم در زمین یک جانشین و خلیفه قرار بدهم). سپس ملائکه در پاسخ گفتند آیا میخواهی کسی را که فساد و خونریزی میکند را به عنوان خلیفه قرار دهی؟ -چون قبلا فساد و خونریزی جن را دیده بودند-.
نکتهای که در این جا قابل دقت است اینکه با وجود جن بر روی زمین، خدا خلیفه نداشت؛ بلکه با آمدن «انسان» خداوند بر روی زمین خلیفه پیدا کرد و از آنجا که خدا دارای کمال مطلق و قدرت بینهایت است پیداست که فقط انسان میتواند به قدرت بیانتهای الهی نزدیکتر و شبیهتر شود –نه جن-. و این نشان از سرآمد بودن انسان از جن دارد.
۴- وقتی خداوند، آدم را آفرید پردهای میان جن و انس قرار داد تا در عین حال که در همین زمین زیست میکنند یکدیگر را نبینند و این یکی از عجائب خلقت است که دو همسایه در یک جا زندگی کنند اما نتوانند همدیگر را ملاقات کنند.
پس تلاش برای از میان برداشتن این تمایز و از همناپیدایی، تلاشی است برخلاف طبیعت خلقت این دو؛ چرا که اگر خدا خودْ میخواست، از ابتدا، این دو را –انسان و جن- نسبت به هم در حجاب قرار نمیداد.
۵- اجنه نیز مانند انسان در قیامت محشور میشوند و نسبت به اعمال خویش محاسبه میگردند: «و یوم یحشرهم جمیعا یا معشر الجن قد استکثرتم من الانس» (انعام: ۱۲۸) ترجمه: و یاد کن روزیکه جمع میکنیم همه جنیان را و به آنها ندا میکنیم ای گروه جن به تحقیق بسیار گردانیدیم شما را از انس.
آیهی فوق گویای این مطلب است که جمعیت اجنه بیشتر از انسانها است و در قیامت، به دو دسته درستکار و مجرم تقسیم میشوند. مجرمان و کافران مأوایی جز جهنم ندارند.
حال اگر کسی به فکر برقراری ارتباط با آنان بیفتد غالبا اینچنین است که ناگزیر است با یاغیان و جهنمیان آنها ارتباط برقرار کند چون همانطور که ما انسانها موظفیم با این موجودات مرتبط نباشیم آنها نیز همین وظیفه را دارند (مگر این که به کسی اذن و مأموریت خاصی بدهند) پس اگر تسلیم امر خدا باشند حق ندارند با انسانی رابطه برقرار کنند؛ تنها کسانی که خود را از طوق بندگی خدا آزاد میدانند دست به چنین کاری میزنند.
از اینرو، همچنانکه که با انسانهای کافر و یاغی نمیتوان دست دوستی داد، با جنِ یاغی و عصیانکار نیز نمیتوان ... چون اساساً یک موجود عصیانکار به دنبال خیر رسانی واقعی به ما نیست؛ بلکه اغراض دیگری را دنبال میکند.
شاید این اشکال به ذهن کسی خطور کند که مگر رساندن اخبار غیبی و یا پیدا کردن اموال دزدیده شده و یا انتقال و جابجایی سریع اشیاء و اخبار و اطلاعات توسط اجنه، مصداق کمکرسانی نیست و اگر چنین اموری را نمیتوان امداد و کمک نامگذاری کرد پس چه هستند؟ مگر مأمور پلیس را که به پیدا کردن اشیاء گمشده و دزدیده شده همت میگمارد، خادم جامعه نمینامیم! –گفته میشود عدهای با استفاده از تسخیر جن، اموال گمشده را پیدا میکنند و ...-
در پاسخ باید گفت؛
اولاً، فراهم ساختن بساط عیش برای یک معتاد –به عنوان مثال- و یا فراهم کردن انواع شیرینی برای شخص مبتلا به دیابت که عاشق شیرینیجات است، اگر چه به زعم شخص آن معتاد و یا مریض دیابتی، لطف و امداد است ولی در واقع، دشمنی و ایراد خسارت است. کسی که عنان نفسش پاره شده و برای پاسخ به هوای نفس از ما در گستردن بساط عیش و نوش و لذت، مطالبهی دستگیری میکند، اگر چه در صورت کمک کردن، وی را مدیون خود ساختهایم ولی در حقیقت، ظلم بزرگی در حق او روا داشتهایم.
خداوند انسان را به دنیا آورد تا در سایهی محدودیتها و محرومیتهایی که لازمهی ذاتی این دنیاست، رشد کند و استعدادها و ظرفیتهای روحی خویش را احیا کند. و اگر میخواست، قیودات کمتری بر این طبیعت دنیا حاکم میکرد ولی نخواست؛ زیرا برخلاف اراده و حکمت او از خلقت انسان میبود. حال اگر اجنه با قابلیتهای خویش این تنگنای دنیا را برای انسان تسهیل کنند، نقض غرض خواهد شد. مانند حکایت همان دانشآموزی است که در پایان یک سال تحصیل و تلاش، بر سر جلسه امتحان مینشیند تا زحماتش هم برای خود و هم برای دیگران مورد سنجش قرار گیرد؛ اما اگر با ارتکاب تقلب، سختی تلاش و مطالعه را به جان نخرد تا بخواهد به زعم خود زرنگی کرده باشد، در حقیقت خود را فریفته است. چنین دانشآموزی، به فلسفه کلاس و درس و مدرسه پی نبرده است.
کسانی که برای پیشبرد اهداف خویش به هر وسیلهای دستاویز میشوند، گویا به فلسفه قرار گرفتنشان در این دنیا پی نبردهاند.
ثانیاً، سنت امتحان الهی ایجاب میکند تا برای رسیدن به اهداف خویش، مسیرهای ممنوعی –از نظر دین- وجود داشته باشد؛ تا انسان در عین حال که میتواند از آنها استفاده کند ولی با اراده و اختیار خویش قدم در این مسیرهای ممنوع نگذارد.
مثال: کسی که هدفش رسیدن به ثروت است؛ دو راه پیش روی خود خواهد داشت: یکی طریق پاکی و صداقت و تلاش و کار و ...؛ و دیگری، طریق دزدی و اختلاس و رشوه و ... . هر دو راه، وی را به هدفش خواهند رساند و هر دو راه نیز برای او ممکن است؛ ولی عبودیت و بندگی کامل مقتضی آن است که از مسیری که خداوند آن را مجاز دانسته، به اهدافش نائل شود، خود را ملزم به استفاده از یکی از آن دو مسیر خواهد کرد.
در موضوع مورد بحث نیز مسئله اینچنین است. حتی اگر ما بتوانیم با تسخیر جن به برخی از اهداف خویش نائل شویم، از آنجا که جادوگری و تسخیر جن از نظر شریعت اسلام ممنوع است حق نداریم بدان مبادرت ورزیم؛ زیرا قرار نیست انسان از هر راهی به هدفش نائل شود بلکه فقط حق ورود به راههای مجاز از منظر دین را دارد.
از دیدگاه اسلام ارتباط با جن و جادوگری حرام است. امام خمینی در این مورد میفرمایند:
«جادو کردن و یاد دادن و یاد گرفتن و کسب کردن با آن، حرام میباشد و منظور از جادوگری آن است که با نوشتن یا سخن گفتن یا دود نمودن یا با تصویر یا دمیدن یا گره زدن و مانند اینها انجام میگیرد که در بدن شخص سحر شده یا قلب او یا عقل او اثر میکند پس در احضار او یا خواب کردن یا بیهوش کردن یا به دوستی و یا دشمنی واداشتن او و مانند اینها تأثیر مینماید.
و به خدمت گرفتن فرشتگان و حاضر کردن جن و تسخیر آنها و احضار ارواح و تسخیرشان و امثال اینها به جادوگری ملحق است.
بلکه شعبده به آن ملحق میشود یا قسمی از آن است و آن عبارت است از این که به سبب حرکت سریع، غیر واقع را واقع نشان دهد.
و همچنین است کهانت، و آن عبارت است از این که خبر بدهد از آنچه در آینده واقع میشود به اعتقاد این که بعضی از جنها خبر آن را به او القاء میکنند، یا به زعم این که امور را با مقدمات و اسبابی که با آن بر زمان وقوع آنها استدلال میکند میداند».[5]
نتیجه:
پناه بردن به جن از طریق سحر و جادو و مانند آن، اگر چه به ظاهر سودمند باشد؛ در نهایت به ضرر انسان منتهی خواهد شد؛ زیرا حکمت قرار گرفتن انسان در چارچوب محدودیتها و محرومیتهای دنیا، رشد و تعالی انسان از دریچهی همین حجابها و محدودیتهاست و با دستیاری دراز کردن به سوی اجنه، نقض غرض خواهد شد؛ خصوصاً اینکه این امور مانند دادن چاقوی تیز به دست کودکی است که ممکن است تأثیرات مخرب و جبرانناپذیری برای انسان داشته باشد.
منابع[1]. جن را خلق کردیم از آتش بیدود و لطیف پیش از آفریدن انسان. (حجر: ۲۷).
[2]. عفریت هم به معنای شریر و خبیث است..
[3]. نمل: ۳۹.
[4]. نمل: ۴۰.
[5]. امام خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ۱۳۷۹، ج۱، ص ۵۶۶.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64652&p=1016537&viewfull=1#post10...