پرسش: دو سوال در مورد رابطه امور مادی و فرامادی دارم.
نخست اینکه من میگم برای هرچیز ، چه ما بهش بگیم مادی چه بگیم معنوی ، اگر در این دنیا اتفاق میافته باید یک سری علت از جنس همین دنیا داشته باشه. با این وجود نمیشه با استفاده از حواس ، حوادث این عالم رو با علت های فرا مادی دید. این یک سوال
سوال دوم هم ، در مورد عقل هست. اگر با عقل میشد خدا یا روح رو اثبات کرد (منظور همون علل معنوی و فرامادی هستند ) چرا اینقدر در عدم یا وجود خدا و روح ، دیدگاه های متضاد هست. اگر یک چیز قطعی بود که ، همه بهش باور داشتند و پذیرفته بودند در حالی که اینطور نیست.
پاسخ:
مطلب بالا، حاوی دو سوال و اشکال جداگانه است.
سوال نخست، سوالی است که بر اساس یک مدعای بدون دلیل طرح شده است. اینکه هر چیزی در عالم روی میدهد، حتما عللی از جنس امور طبیعی داردکه هم سنخ آن است، ادعایی است که نه دلیلی بر آن اقامه شده است و نه شواهد کافی برای اثبات آن وجود دارد.
بر این اساس، دیگر نمیتواند گفت که علل این عالم اموری مادی هستند نه فرامادی.
اما سوال دوم
ابتدا لازم است قدری این استبعاد را بشکنیم.
در مورد عالم طبیعت و جهان پیرامون خودمان، به نظر شما چند دیدگاه وجود دارد.
آیا در این مورد دو دیدگاه کاملا متفاوت وجود ندارد: ایده آلیستی و رئالیستی.
دیدگاهی که کاملا منکر وجود عالم خارج از ماست و دیدگاهی که جهان خارج از ما اتفاقا پیش فرض تمام بحثهایش است و برداشت ما از جهان پیرامون خود را به عنوان بدیهی و یقینی میپذیرد.
حال بر اساس اشکالی که شما داشتید، بالاخره ما وجود خارج را به عنوان یک امر یقینی باید بپذیریم یا خیر.
یا مثلا اینکه انسان مختار هست، پیش فرض تمام نظامهای اموزشی و الاهیاتی و قضائی است.
حتی کسانی که از نظر فلسفی اختیار را نمیپذیرند، باز هم دیگران را به خاطر کارهایی که باعث اسیبشان میشود سرزنش میکنند.
ولی با این حال، برخی از فلاسفه در وجود اختیار و قوه انتخاب و ازاد بودن اراده انسان خدشه وارد میکنند.
حال اگر اراده یک امر مشخص و مبنایی است، چطور میشود کسانی وجود آنرا انکار کنند. حتی کسانی که خودشان در مرحله عمل، طوری عمل میکنند و از دیگران رفتاری را انتظار دارند که تنها بر اساس مختار بودن انسان قابل توجیه است.
منشأ این اختلاف نظرها میتواند هر چیزی باشد.
گاهی اوقات، برخی شبهات و فرضیات و پیش فرضها در بحث موثر است.
مثلا کسی که تنها امور طبیعی و تجربی را شایسته بحث یا حتی معنادار میداند، قاعدتا نمیتواند در مورد خداوند بحث کند.
یا کسی که تاثیر امور ماوراء طبیعی و ارتباط یک موجود طبیعی با فراطبیعی را منکر است، قاعدتا نفس را امری مادی جدای از بدن یا عین بدن میداند.
یا کسی که در ادله اثبات خدا و وجود و تجرد روح خدشه دارد، قاعدتا نمیتواند وجود آنها را بپذیرد.
گاهی اوقات نیز زمینه های دیگری مانند اجتماعی و روانی باعث انکار میشود.
هرچند به صورت خاص نمیتوان مصداق اینها را در هر فرد به صورت خاص تعیین کرد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64488&p=1015534&viewfull=1#post10...