سوال:
چرابندگان باید خدایی راکه پیامبران معرفی کرده اندرابپرستند.دربلادکفر بت های مختلفی بود.موسی وعیسی ومحمدهم یک بت رامی پرستیدند. مانندبت های دیگر که شکل واعجازگوناگون داشتند. اما این بت قوی تر بود واعجاز او وسیع تر.بنابراین لااله الا الله چه معنایی دارد؟ چرا مادرعصرکنونی بت آدم تا محمد رابپرستیم؟
جواب:
بت چیست ؟ خدا کیست ؟ فرق بت و خدا چیست؟
بت در عربی صنم ویا وثن نامیده می شود، و همانطور که در کتب لغت مانند:مفردات راغب،التحقیق وغیره آمده است بت ویا صنم هیکل وجثه ای است که از نقره،ویا مس ویا چوب ساخته می شود ومردم برای تقرب به خداوند او را عبادت می کنند وبرای او نذر می کنند. وفرق صنم با وثن در این است که اگر بت شکل صورت وجسم داشته باشد صنم است واگر نداشته باشد وثن گفته می شود.
خدا ؛ آفریدگار جهان هستی را خدا گویند به مالک و صاحب اختیار یک چیز نیز خدا می گویند.
فرق خدا و بت:
خدا حقیقتا آفریدگار و مالک و صاحب اختیار عالم هستی است اما بت موجوداتی ساخته پرداخته دست و ذهن انسان است که برخی از روی جهل و گمراهی او را موثر در عالم وجود می پندارند.
اما آیا این عالم خالق و هستی بخش دارد یا نه؟
اگر بگویید آری آن هستی بخش و خالق ، همان خدای محمد و عیسی و موسی و ابراهیم و نوح و آدم است.
اما اگر می گویید که خالق ندارد که بحث کنیم درباره اثبات وجود خدا.
پس همان طور که مشخص است فرق است بین بت و خدا. و فرق است بین بت های بت پرستان و خدای ابراهیم و موسی و عیسی و حضرت محمد(ص)
بدون شک و با ادله مختلف عقلی؛ عالم خدایی دارد که این عالم را آفریده و آن را اداره می کند و هیچ شکی در آن نیست.
حال که این گونه است باید این خدا را شناخت و فهمید که این این خدا چه صفاتی دارد آیا یک جسم محدود است یا یک موجود مجرد از ماده؟؟
بلاخره این عالم خدایی دارد که صفاتی دارد که باید آن را شناخت.
ایا می توان باور کرد که این خدا در یک مجسمه ساخته دست بشر محدود باشد و این خدای ساخته دست بشر عالم را ساخته باشد ؟؟
هرگز.
خب این خدای مجرد از عالم ماده چگونه است کجاست و چه خصوصیاتی دارد آیا در ذهن است و ساخته ذهن است؟
هرگز !! این خدا موجودی مستقل و دارای صفات عالیه است که همه عالم را ساخته است او عالم مطلق قادر مطلق حی مطلق و ... است حال که این این گونه است ذهن هم نمی تواند آن خدا را کامل بفهمد و بشناسد اما در حد ود می تواند از صفات او اطلاع پیدا کند مثلا می تواند بفهمد که خدا عالم مطلق است قادر مطلق است او رازق انسان است او حکیم است و ... این ها همه با عقل انسان فهمیده می شود ولی نه به این معنا که ما خدا را با ذهن خود بسازیم بلکه یک موجود با این همه صفات را درک می کنیم.
معنای اصطلاحی عبادت ؛ خضوع، خشوع و اطاعتی كه با اعتقاد به الوهيت و ربوبيت معبود اعم از اينكه خداى حقيقى باشد يا پندارى و اعم از اينكه رب مطلق باشد يا رب النوع و ... انجام شود.
بت پرستان و روح پرستان و ستاره پرستان و ... نیز با اعتقاد به این که این الهه آنها مستقل در تاثیر است و کارایی دارد این خضوع و کرنش و تبعیت را انجام می دهند اما آنچه که مهم است این است که آن خدایی که مستقل در تاثیر، عالم مطلق، قادر مطلق، توانای به برآوردن حاجت ها و خالق زمین و آسمان کیست؟؟ آیا شایسته نیست به جای این که انسان الهه های خیالی را که بعضی از آنها ساخته دست خود انسان است خدای حقیقی را پرستش کند؟؟ آیا عالم وجود خدای مستقل و عالم و قادر ندارد؟؟ اگر دارد آیا نباید آن را شناخت و الهه های خیالی را کنار گذاشت و از او تبعیت کرد اویی که خیر و صلاح مخلوقات خود را می خواهد و آنها را به سوی خیر رهنمون است؟!!
پس گام اول این است که ما ثابت کنیم که این عالم خدا دارد و در گام دوم صفات این خدا را بشناسیم و گام سوم این است که از این خدای حقیقی که عقل ما آن را قبول کرد تبعیت کرده و او را عبادت نماییم (همان گونه که از ما خواسته است (فاعبدونی)
ادله متعددی برای اثبات وجود خدا هست که بنا بر سطح معلومات و خواسته های از آن برهان ، باید آن را انتخاب کرد برهان نظم ، برهان حرکت، برهان حدوث، برهان امکان و وجوب ، برهان امکان فقری، برهان صدیقین، برهان فطرت و ... باید باتوجه به میزان اطلاعات شخصی و میزان خواست شما از آن برهان ، یکی از این براهین را انتخاب کنید.
به عنوان مثال برهان امکان و وجوب برهانی میانی است که کمی اطلاعات فلسفی می خواهد و با اثبات از راه آن واجب وجود الهی نیز ثابت شده و تمام صفات کمالیه نیز برای خدا نیز ثابت می گردد علم مطلق, حیات مطلق، قدرت مطلق و ...در ذیل این برهان اثبات می گردد.
برهان امکان و وجوب:
مقدمات برهان
برهان وجوب و امکان بر چند مقدمه استوار است:
الف- تعریف واجب الوجود و ممکن الوجود:
هر موجودی که نسبت آن با وجود در نظر گرفته شود، از دو حال خارج نیست: یا اتصاف او به وجود، ضروری است، به گونهای که اساساً انفکاک وجود از آن قابل تصوّر نیست (واجب الوجود) و یا آن که اتصاف او به وجود ضرورتی ندارد و میتوان تصور کرد که رابطۀ آن با وجود گسسته شود. (ممکنالوجود)
جهت تقریب ذهنی مطلب میتوان از این تشبیه استفاده کرد؛ رابطۀ واجب الوجود و ممکن الوجود با وجود، رابطه شکر و آب شیرین است، شیرینی شکر هرگز از آن جدا نمیشود و شکر غیر شیرین قابل تصور نیست امّا آب میتواند هم شیرین باشد و هم شیرین نباشد و برای شیرین شدن آن، لازم است شیرینی از خارج به آن اعطا شود.
در نظر متکلمین و فیلسوفان اسلامی، واجب الوجود همان خداوند است و سایر موجودات همگی ممکنالوجودند.
ب- اصل علیّت:
مفاد اصل علیّت آن است که «هر موجود ممکنی نیازمند علّت است» بر این اساس قانون علیّت، قضیهای عقلی و بدیهی است که تصور موضوع و محمول آن برای تصدیق آن کفایت میکند. شیء ممکن شیئی است که نسبت آن با وجود و عدم یکسان باشد. بنابراین، چنین شیئی برای آن که وجود پیدا کند نیازمند مُرجِّح است و این مرجح، همان علّت است.
ج- امتناع تسلسل:
مقصود از تسلسل آن است که سلسلۀ علتها و معلولها تا بینهایت پیش رود و هیچگاه به یک علّت نخستین ختم نشود. براساس اصل امتناع تسلسل وجود چنین سلسله نامتناهی محال است.
د- امتناع دور:
مقصود از دور آن است که شیئ با یک یا چند واسطه، علّت خودش باشد. دور را در صورت اوّل، دور صریح و در صورت دوّم، دور مُضمر مینامند.
امتناع دور، در هر دو صورت یاد شده، امری مسلم و روشن است.
تقریر برهان:
تردیدی نیست که در جهان هستی، فیالجمله موجودی هست که میتوانیم از آن سخن بگوییم. این موجود یا واجب الوجود است و یا ممکنالوجود. در صورت اوّل، واجب الوجود (خداوند) ثابت میشود. اما در صورت دوّم، بنابر اصل علیّت، نیازمند علّت خواهد بود. حال اگر علّت مزبور، خود، ممکن الوجود و معلول علّت سومی باشد و این سلسله تا بینهایت ادامه یابد، لازم میآید که تسلسل رخ دهد در حالی که گفتیم تسلسل امری محال است. احتمال دیگر آن است که ممکنِ مفروض، بیواسطه یا باواسطه، معلول علّتی باشد که خودش معلول آن موجود ممکن است. این احتمال نیز باطل است؛ زیرا مستلزم دور میباشد و همانگونه که گفته شد، وقوع دور نیز مانند تسلسل عقلاً محال است.
بدین ترتیب تنها احتمالی که باقی میماند آن است که موجود ممکن مورد بحث ما، بیواسطه یا با واسطه، معلولِ علّتی باشد که آن علّت، معلولِ شیء دیگری نیست. در این صورت، علّتِ مزبور، واجب الوجود است و بار دیگر وجود واجب الوجود ثابت میشود.
به این ترتیب خدا داری عالم وجود با این برهان ثابت می شود و حال که پذیرفتیم در عالم واجب الوجودی هست این واجب هم به کسی نیازی ندارد باید در همه صفات کمالیه بی نیاز از غیر باشد و این وقتی معنا خواهد داشت که علم مطلق حیات مطلق قدرت مطلق و ... باشد.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64692&p=1014667&viewfull=1#post10...