آیا ولایت فقیه یک مسئله ی تعبدی و تقلیدی است؟

پرسش:
در عصر غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ولایت فقیه باید اعتقاد داشت و با دلیل و استدالال آن را پذیرفت؟ یا اینکه مانند نماز و روزه یک مسئله ی تعبدی و تقلیدی است؟

 


پاسخ:
در زمینه ولایت فقیه، از دو جنبه كلامى و فقهى مى‏ توان سخن گفت. بحث كلامى درباره ولایت فقیه، این است كه آیا خداوند براى زمان غیبت، دستورى در خصوص حکومت داده است‏ یا اینكه امت را به حال خود رها كرده است؟ و اگر دستورى داده است، آیا آن دستور، نصب فقیه جامع شرایط رهبرى و لزوم مراجعه مردم به چنین رهبر منصوبى است‏ یا نه؟ و اگر دستورى راجع به فقیه مزبور داده است، آیا ولایت فقیه ثابت‏ خواهد شد؟

موضوع چنین مساله ‏اى، «فعل الله‏» است و لذا، اثبات ولایت فقیه و برهانى كه بر آن اقامه مى‏شود، مربوط به «علم كلام‏» است. البته پس از اثبات ولایت فقیه در علم كلام، در علم فقه نیز از دو جهت، سخن از ولایت فقیه به میان خواهد آمد: اول آنكه، چون خداوند در عصر غیبت ولایت را براى فقیه تعیین فرموده، پس بر فقیه جامع ‏الشرایط واجب است كه این وظیفه را انجام دهد و دوم اینكه، بر مردم بالغ و عاقل و حكیم و فرزانه و مكلف نیز واجب است كه ولایت چنین رهبرى را بپذیرند و از احكام شرعى و قضاءها و ولایت‏ هاى شرعى كه توسط او ثابت ‏یا صادر مى‏شود اطاعت كنند. این دو مساله، فقهى ‏اند و متفرع بر آن مساله كلامى مى‏باشند; زیرا در این دو مساله اخیر، سخن از فعل مكلف است; یكى فعل فقیه و دیگرى فعل مردم; كه هر دو مكلف به انجام وظایف دینى‏ اند.(1)

از دیدگاه اندیشمندانی که از بُعد کلامی به ولایت فقیه نگریسته اند، ولایت فقیه ادامه ولایت ائمه(علیهم السلام) می باشد و حاصل آن، اعتقاد به این نکته است که از آنجا که حکومت برای هر جامعه ای ضرورت دارد، و شکل و مدل و رهبر هر حکومتی متناسب با اهدافش تعیین میشود، بنابراین در رأس جامعه اسلامی و در مقام مدیریت کلان آن باید یک اسلام شناس قرار گیرد که اگر انسان معصومی حضور داشت، شخص او، و اگر نبود، فقیهان این مسئولیت را بر عهده خواهند داشت.(2)

بنابراین مسئله ولایت فقیه یک ضرورت اجتماعی به شمار می رود، اما اگر کسی به هر دلیلی یا از سر اجتهاد، و یا از باب تقلید از چنین مجتهدینی به ولایت مطلقه فقیه معتقد نبود از دایره تشیع خارج نشده و نمی توان او را بی دین و مخالف شیعه دانست.
البته این روشن است که هیچ کسی تحت هیچ عنوانی مجاز با ضدیت با ولایت فقیه هم نیست، یعنی مخالفت فقهی با ولایت فقیه را نباید ضدیت با آن معنا کرد، چرا که مجتهدینی که به نظریه ولایت مطلقه فقیه معتقد نیستند، به ضدیت با آن و لزوم تضعیف آن هم معتقد نیستند، بنابراین تضعیف آن به بهانه اختلاف نظرهای فقهی به حکم عقل و نقل جایز نیست.


پی نوشت ها:
1. جوادی آملی، عبدالله، ولايت فقيه(ولایت فقه و عدالت)، ص141
2. ر.ک: هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص 63-64.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=28579&p=1013555&viewfull=1#post10...