ارتباط شبهه شرور با اثبات خدا

پرسش:

بنده فکر میکنم که زمان ورود به بحث در مسئله شر، تنها پس از اثبات خداوند هست و گرنه نه تنها نیازی به این بحث نیست، بلکه اگر شخص بی اعتقاد به خدا و خداناباور برای اثبات عدم خدا بخواهد به مسئله شر تمسک کنه، بحث بی نتیجه میشه.چون فردی که هیچ یک از براهین وجود خدا را نپذیرفته به نظر من هیچ کدام از راه حل های مسئله شر این فرد رو اقناع نمیکنه و اگر هم بحث از مصلحت انسان و نوع بشر پیش کشیده شود، پس باید نظام احسن قبلش اثبات بشه و این یعنی وجود خدا پیش فرض ماست. به نظر شما این مطلب صحیح هست؟


پاسخ:
برای پاسخ به این سوال ابتدا لازم است معنای شر را روشن کنیم.
شر در بیان علما بر موارد متعددی مانند امور عدمی(فقر و مرگ)، امور ادراکی(درد و رنج)، امور اخلاقی(قتل) و مبادی شرور اخلاقی(مانند شهوت و غضب) اطلاق شده است.(1)
با وجود این، به نظر میرسد که ریشه تمام این موارد، همان احساس درد و رنجی است که به انسان از وجود این چیزها میرسد.
خود این چیزها هم عواملی است که باعث ایجاداین احساس درد و رنج میشود.
بنابراین شر، درد و رنج نیست بلکه احساس شر و رنج هست.

حال سوال شما
زمان ورود به بحث شر و بررسی آن چه موقعی است؟
بحث از شر، ناظر به وجود خداوند است.
این استدلال به منزله قرینه ای یا دلیلی برای تضعیف یا نفی وجود خداوند است.
بنابراین پاسخ بدان، نیازی به اثبات اولیه وجود خداوند ندارد.
بلکه حتی برای کسی که در وجود خدا شک دارد یا وجود او را منکر است نیز کارایی دارد.

برای پاسخ به شبهه شرور، لازم است به دو عامل اصلی ایجاد حس ناراحتی(شر) توجه کنیم.
در مورد شرور طبیعی، آنچه باعث ایجاد درد و رنج در یک موجود میشود،
یا خودش لازمه طبیعی جمادات و قوانینی تکوینی میان آنها است. مثلا وجود زلزله، به واسطه وجود یک سری فعل و انفعال درون پوسته زمین است که بر اساس قواعد نانوشته طبیعت، لازم است این گاز خارج شود و وقتی راهی برای خارج شدن نداشت، پوسته زمین را میشکافد.

یا لازمه حیات و ادامه زندگی موجودات دیگر. مثلا وقتی گرگی به انسان حمله میکند این حمله یا برای دفاع از خودش است یا برای رفع گرسنگی خودش.

یا نتیجه رفتار طبیعی انسانها و موجودات دیگر است. مثلا وقتی انسان جنگهای را از بین میبرد، با یک باران سیل به راه می افتد و یک فاجعه طبیعی را ایجاد میکند.

بر این اساس، در مورد شرور طبیعی، ما هیچ نیازی بدان نداریم که وجود خدا را پیش فرض بگیریم. بلکه حتی اگر وجود خدا نیز اثبات نشود یا با کسی که وجود اورا منکر است نیز به بحث بنشینیم، از او میپرسیم چه چیزی باعث ایجاد این امور شده است و چرا این فجایع طبیعی روی داده است. قطعا در ان موقع پای خدا را وسط نمیکشد بلکه اینها را وقایع طبیعی میداند که
در نوع اول، لازمه لاینفک طبیعت است.
در نوع دوم، نتیجه رفتار یک جاندار دیگر و برای بقای زندگی خودش است.
و در نوع سوم، نتیجه رفتار انسان یا یک موجود دیگر و عکس العمل طبیعی طبیعت است.

ممکن است گفته شود کسی که وجود خدا را قبول نکرده است، نمیتواند از هیچ یک از پاسخهایی که با پیش فرض وجود خدا و صفاتش است، قانع شود. بنابراین نمیتوان به او گفت "وجود شر برای انسان مصلحت داشته و وجود جهانی عاری ای شر ممکن نبوده وگرنه خداوند آنرا ایجاد میکرد." زیرا
این پاسخ با پیش فرض وجود خدا و قدرت و خیرخواهی اوست.

اما نه پاسخی که داده شده صحیح است و نه اشکالی که بدان شد.
توضیح اینکه
وجود شر یعنی عاملی که باعث ایجاد درد و رنج در عالم برای موجودات میشود، امری اجتناب ناپذیر است.
اجتناب ناپذیر است زیرا
در برخی موارد، عامل ایجاد احساس درد و رنج، امور طبییعی است و امور طبیعی از لوازم عالم طبیعت هستند. یعنی نمیشود عالم طبیعت وموجودات عالم طبیعت باشند، ولی این محدودیتها را نداشته باشند. نمیشود، گازهای درون زمین باشد ولی زلزله روی ندهد. نمیشود زلزله درون دریا باشد ولی سونامی روی ندهد و ....
بنابراین
اینکه این عوامل دردسر ساز و ناراحت کننده هستند، به خاطر این نیست که خداوند نمیتوانسته انرا ایجاد کند، بلکه بدین جهت است که زدودن این امور از عالم طبیعت امکان پذیر نیست.
پس عامل عدم وجود عالمی که عاری از درد و رنج و احساس آنها باشد، عدم امکان جمع میان مادیت عالم و نبودن چیزی است که باعث درد و رنج عده ای شود

با این نکته مشخص میشود که در مورد شرور طبیعی، نیازی به اثبات خدا نیست تا بخواهیم از پیش فرضهای آن بحث در پاسخ به مسئله شر استفاده کنیم.

از سوی دیگر مشخص میشود که در پاسخ به فلسفه شرور، نیازی نیست که از همان ابتدا گفته شود چون وجود شر به مصلحت انسان است.
زیرا در این صورت مشخص است که وجود خداوند پیش فرض گرفته شده است و با منکر نمیتوان اینگونه سخن گفت. چرا که سریعا مخاطب میپرسد شما از کجا متوجه این مصلحت شدید. قاعدتا نمیتوان با تجربه و ازمایش این مصلحت را کشف کرد. بلکه ناچاریم به منبعی موثق متمسک شویم که خود پیش فرضش وجود داشتن خدا و داشتن صفات کمال است.

بر اساس آنچه گفته شد مشخص میشود که بحث از شر، نیازی به پیش فرض گرفتن وجود خدا ندارد.
با توضیحی که در مورد پاسخ اولیه به مسئله شر داده شد، نه مصحلت داشتن وجود شر و نه اینکه خدا اگر میخواست آنرا ایجاد میکرد،
به هیچ کدام از این دو نیازی نیست.

پی نوشت:
1.
صدرالمتالهین، شرح اصول کافی، به اهتمام محمد خواجوی، کتاب العقل و الجهل، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366، ص414

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64090&p=1011013&viewfull=1#post10...