آیا رد برهان فطرت یا نظم ، منجر به رد دین می شود؟

پرسش: آیا مطلب زیر صحیح است:
مقدمه اول: تمام تقریر های مربوط به برهان فطرت یا برهان نظم یا هر دو باطل است و این استدلال ها وجود خدا یا ناظمی را اثبات نمی کنند.
مقدمه دوم: در دین اسلام و مسیحیت و یهود به این دو دلیل ( فطرت و نظم) به عنوان دلایل وجود خدا به صورت غیر قابل انکاری اشاره شده و این براهین را از ادله وجود باری می دانند.( در قرآن و روایات و کتاب مقدس به آن ها مستقیما اشاره شده)
مقدمه سوم: وجود خدا ممکن است با براهینی نظیر وجوب و امکان و برهان صدیقین( حال با هر تقریر و بیانی) ثابت بشود یا نشود.
نتیجه1: ادعای ادیان مذکور رد و بطلان ادعای آن ها ثابت است. (عدم حقانیت این ادیان با رد ادعای آوردنگان آن ها در مورد این دو برهان)
نتیجه 2: وجود یا عدم وجود خدا همچنان محل بحث است و باید با برهان های دیگر نظیر دو برهان مقدمه 3 بررسی گردد. ولی این امر تاثیری بر نفی ادعای ادیان مذکور ندارد.
به نظر کارشناس محترم آیا این نتیجه گیری بر فرض صحت مقدمات صحیح هست یا خیر؟


پاسخ:
استدلالی که اقامه کردید، هم از نظر مقدمات ایراد دارد و هم از نظر نتیجه گیری.
اما اشکال مقدمات
برخی از مقدماتی که در این استدلال قرار گرفته است، ایراد دارد. این ایرادها عبارتند از:

اشکال مقدمه نخست:
در این مقدمه گفته شده است که تمام تقریرهای برهان فطرت یا برهان نظم باطل است.
این مقدمه نادرست است و بدون اینکه بحث در مورد آنها صورت بگیرد و به صورت کلی نمیتوان مدعی بطلان این دو برهان، آن هم با تمام دو تقریرش بود.
اینکه مثلا هیوم برهان نظم را زیر سوال برده است یا فلان فیلسوف دین برهان فطرت را مورد نقادی قرار داده است، بدان معنا نیست که بقیه(دیندار و غیر دیندار) از آنها دست شسته اند.
احتمالا میدانید که بحثهای زیادی بعد ازهیوم در این مورد از سوی مدافعان ادیان ارائه شده است.

اشکال مقدمه دوم:
در این مقدمه ادعا شده است که
اولا: ادیان ابراهیمی به این دو دلیل به عنوان دلایل وجود خدا اشاره شده است.
ثانیا: در متون دینی به این دو دلیل به صورت مستقیمی اشاره شده است.

هر دو ادعای یاد شده نادرست و غیر دقیق است.
آنچه در ادیان ابراهیمی بدان اشاره شده است و متکلمان حتی تا دوره خواجه نصیر الدین بدان استناد داشتند آن است که
از سویی نظم در عالم نشان دهنده علم سازنده آن است.(1)
از سوی دیگر، وجود خداوند متعال حداقل در دین اسلام و کتاب آسمانی اش(قران کریم) امری مفروغ عنه دانسته شده است و صحبتی در مورد اثبات وجود خدا در قران کریم وجود ندارد.
بنابراین
اینکه ادیان به این دو دلیل برای اثبات وجود خدا استناد کرده اند نادرست است.
و
اینکه کتابهای دینی به این دو دلیل(با حیثیت دلیلیت برای اثبات خدا) مستقیما اشاره کرده اند نیز نادرست است.

اشکال مقدمه سوم:
این مقدمه نیز تا زمانی که به همین صورت قضیه منفصله بیان شود، اشکالی ندارد.
هرچند وقتی درمقام اثبات وارد میشود یا باید اثبات شود یا رد شود.
یعنی یا صحیح است یا نیست.

نکته بعدی اینکه این مقدمه هیچ ربطی به استدلال یاد شده ندارد و نباید آنرا در ضمن استدلال ذکر کرد

اما اشکال اصلی در نتیجه گیری شماست با این بیان که:
برفرض، مقدمه اول درست باشد و استدلال نظم و فطرت به هیچ وجه قابل دفاع نباشد.

برفرض، مقدمه دوم درست باشد و ادیان به این دو استدلال برای اثبات وجود خداوند استناد کرده باشند.
اما از این دو مقدمه چه چیزی حاصل میشود؟

این نتیجه در صورتی به دست می آمد که
اولا: ادیان( در اینجا دین اسلام و کتاب آسمانی اش) به دلیل نظم و فطرت برای اثبات وجود خدا استناد میکردند.
ثانیا: این ادیان، این دو دلیل را به عنوان تنها راه اثبات وجود خدا میدانستند.
ثالثا: این ادیان، این دو دلیل را به عنوان راهی برای اثبات وجود خدا برای همه افراد و به عنوان بیانی برهانی نه خطابی و جدلی به کار برده اند.

در حالیکه
اولا: همانطور که در نقد مقدمه دوم گفته شد، این ادعا نادرست است
ثانیا: حتی اگر معتقد باشیم که این دو دلیل به عنوان راه هایی برای اثبات خدا به کار رفته است(چنانکه در روایات، نه در آیات) اینچنین مشی شده است، باز هم اشکالی وجود ندارد چرا که انحصار در اینجا وجود ندارد. راه های دیگری نیز بیان شده است. البته در روایات نه در آیات.
ثالثا: کاملا میتوان محتمل دانست که این ادله در متون دینی(حداقل در روایات) به عنوان راه هایی برای مردم عوام نه به عنوان استدلالی عقلی و بیانی برهانی بلکه برای اقناع به کار رفته است.
بنابراین
از بطلان این دو دلیل(لو سلّم) نمیتوان بطلان حقانیت این ادیان را استفاده کرد.

پی نوشتها:
1.
ر.ک: علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، نشر اسلامی، 1407ق، ص202

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63911&p=1011010&viewfull=1#post10...