آیا گناهان باعث از بین رفتن اعمال نیک‌ ما می‌شود؟

سؤال:
آیا برخی گناهان باعث از بین رفتن اعمال نیک‌ ما می‌شود؟ کدامیک؟


پاسخ:
نابودی حسناتِ گذشته، بر اثر کارهای آینده حقیقتی است که به «اِحباط یا حبط عمل» موسوم است.

پاسخ از منظر آیات قرآن:

با توجه به آیات قرآن اولاً این امکان وجود دارد که کلیه اعمال نیک انسان، متعلق و مورد «احباط» قرار گیرد و نتیجه «حبط» به آثار اخروی منحصر نباشد –یعنی آثار دنیوی را نیز در بر گیرد-.[1]
ثانیا بر اساس آيات قرآن، اسباب و عوامل مختلفی موجب «حبط اعمال» می‌گردد که عبارتند از:

۱- ارتداد[2]
۲- کفر[3]
۳- شرک مقارن (همراه) با عمل نیک[4]
۴- شرک بعد از ایمان[5]
۵- نفاق و بیمار دل بودن[6]
۶- فراتر از صدای پیامبر صلی‌الله علیه و آله سخن گفتن و بلند‌تر از کلام ایشان ندا سر دادن.[7]
۷- منت‌ و آزاری که بعد از صدقه انجام می‌گیرد.[8]
۸- دنیا را یگانه مقصود دانستن و فقط خواستار زینت و زیور آن بودن[9]
۹- کشتن پیامبران و به قتل رساندن منادیان قسط و عدالت[10]
۱۰- باز داشتن دیگران از مسیر حق و مخالفت کردن با رسول خدا صلی الله علیه و آله[11]
۱۱- انکار روز قیامت و تکذیب معاد.[12]

پاسخ از منظر روایات:

برخی عوامل حبط از دیدگاه روایات نیز عبارت اند از:

۱- نپذیرفتن ولایت امیر‌المؤمنین علی علیه‌السلام:
مانند احادیث تبیین‌کننده‌ی آیه‌ «ذلک بأنهم کرهوا ما أنزل الله ...».[13]

و یا از ابن عباس منقول است که: «برای علی بن ابی‌طالب در کتاب خدا نامهایی است که مردم آنها را نمی‌دانند از جمله به آیه «و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله» اشاره می‌کند و می‌گوید یکی از اسمهای او، «ایمان» است.[14]

۲- بی‌صبری و بی‌تابی نمودن هنگام مصیبت:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ضَرْبُ‏ الْمُسْلِمِ‏ يَدَهُ‏ عَلى‏ فَخِذِهِ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ إِحْبَاطٌ لِأَجْرِه‏»[15]ترجمه: زدن دست مسلمان بر رانش هنگام مصیبت، موجب حبط پاداش اوست.

۳- ترک عمدی نماز:
«مَنْ‏ تَرَكَ‏ صَلَاتَهُ‏ حَتَّى‏ تَفُوتَهُ مِنْ غَيْرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ ثُمَّ قَالَ بَيْنَ الْعَبْدِ وَ بَيْنَ الْكُفْرِ تَرْكُ الصَّلَاة»[16]
ترجمه: هر که نمازش را ترک کند، تا اینکه بدون عذر از او فوت گردد، عملش حبط می‌شود سپس فرمود بین بنده خدا و کفر، ترک نماز فاصله است.

۴- ریا:
امام صادق علیه‌السلام کلامی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرمودکه: «إِنَّ الْمُرَائِيَ‏ يُدْعَى‏ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعَةِ أَسْمَاءٍ يَا كَافِرُ يَا فَاجِرُ يَا غَادِرُ يَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ أَجْرُكَ وَ لَا خَلَاقَ لَكَ الْيَوْمَ فَالْتَمِسْ أَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَه‏»
ترجمه: روز قیامت، ریاکار با چهار اسم خوانده می‌شود: ای کافر، فاجر، غادر (حیله‌گر) و خاسر (زیانکار) و به او گفته می‌شود: عمل تو حبط شد و امروز بهره‌ای نخواهی داشت، پس پاداش خویش را از کسی که برای او انجام می‌دادی مطالبه کن.

۵- فراتر از کلام پیامبر صلی‌الله علیه و آله سخن گفتن:
حدیث ذیل در مورد آیه‌ دوم از سوره حجرات آمده:
«کان رسول الله صلی الله علیه و آله بهم رحیما و علیهم عطوفا ... فیعمل علی ان یکون صوته مرتفعا علی صوته لیزیل عنه ما توعّده الله به من إحباط أعماله ... »[17]

ترجمه: رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به آنان [مسلمانان] مهربان بود و رحمت و عطوفت داشت، بسیار تلاش می‌کرد که گناهان را از آنها زایل سازد تا آنجا که به هر کس که ایشان را مورد خطاب قرار می‌داد، توجه می‌نمود و صدای خویش را فراتر از صدای آن گوینده قرار می‌داد تا وعید الهی (حبط اعمال) شامل حالش نشود؛ روزی یک مرد اعرابی از پشت دیوار با صدایی بلند و آشکار پیامبر را صدا زد و گفت، یا محمد، و پیامبر با صدایی فراتر از آن، او را جواب دادند و این بدین خاطر بود که ایشان می‌خواست آن اعرابی با بلند صدا زدن، گناه نکند [اعمالش حبط نشود].

۶- راضی نبود به قضای الهی:
به دلیل این سخن امام صادق علیه السلام: «مَنْ‏ رَضِيَ‏ الْقَضَاءَ أَتَى‏ عَلَيْهِ‏ الْقَضَاءُ وَ هُوَ مَأْجُورٌ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ»[18]
هر کس به قضای الهی راضی باشد نسبت به او جاری می‌شود و پاداش نیز خواهد داشت و آن کس که راضی نباشد، قضای الهی نسبت به او انجام می‌شود و خداوند اجرش را حبط می‌کند.

۷- خصومت:
به دلیل سخن امام باقر علیه‌السلام: «الْخُصُومَةُ تَمْحَقُ‏ الدِّينَ‏ وَ تُحْبِطُ الْعَمَلَ وَ تُورِثُ الشَّك‏»[19]
ترجمه: خصومت، دین را از بین می‌برد عمل را حبط می‌کند و باعث ایجاد شک می‌شود.

۸- منت گذاردن و اذیت نمودن:
به دلیل این سخن امام صادق از پیامبر علیهما السلام: «مَنِ‏ اصْطَنَعَ‏ إِلَى‏ أَخِيهِ‏ مَعْرُوفاً فَامْتَنَّ بِهِ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ ثَبَّتَ وِزْرَهُ وَ لَمْ يَشْكُرْ لَهُ سَعْيَه‏»[20]
هر کس به برادر همکیش خود نیکی کند و سپس بر او منت گذارد، خداوند عملش را حبط نموده، گناه آن منت نهادن را برای وی می‌نویسد و اجر و پاداشی برایش منظور نمی‌دارد.

و این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله: «مَنْ‏ أَسْدَى‏ إِلَى‏ مُؤْمِنٍ‏ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْكَلَامِ أَوْ مَنَّ عَلَيْهِ فَقَدْ أَبْطَلَ اللَّهُ صَدَقَتَه‏»[21]
هر کس به مومنی نیکی نماید و سپس او را با سخن آزار دهد یا بر او منت نهد صدقه‌اش را باطل ساخته است.

در حدیث دیگر منقول است که شخصی خدمت امام جواد علیه‌السلام رسید و خیلی شادمان بود زیرا آن روز به مستمندان انفاق و صدقات فراوانی کرده بود اما امام به ایشان فرمود «لَعَمْرِي إِنَّكَ حَقِيقٌ بِأَنْ تُسَرَّ- إِنْ لَمْ تَكُنْ أَحْبَطْتَهُ أَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فِيمَا بَعْد» «به جانم قسم همانا سزاوار و شایسته است که مسرور باشی ولی اگر آن را حبط نکرده باشی یا در آینده حبط نکنی»؛ آن مرد می‌گوید چگونه آن را حبط کرده باشم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم اما امام علیه السلام در پاسخ وی این آیه شریفه را تلاوت می‌فرماید: «و لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی».[22]

۹- کبر:
به دلیل این سخن امیرالمومنین علیه السلام در نهج‌البلاغه که فرمود:
«فَاعْتَبِرُوا بِمَا كَانَ‏ مِنْ‏ فِعْلِ‏ اللَّهِ‏ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِيسَ يَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِه‏»[23]
«بنابراین از آنچه خداوند در مورد ابلیس انجام داده عبرت گیرید زیرا اعمال طولانی و کوششهای فراوان او را بر اثر تکبر از بین برد، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سالهای دنیاست یا از سالهای آخرت، اما با ساعتی تکبر همه را نابود ساخت پس چگونه ممکن است کسی بعد از ابلیس همان معصیت را انجام دهد ولی سالم بماند؟»

۱۰- حسد:
به دلیل این سخن امام هادی علیه‌السلام: «الْحَسَدُ مَاحِقُ‏ الْحَسَنَات‏ ... »[24]

و مولا علی می‌فرمایند: «وَ لَا تَحَاسَدُوا فَإِنَ‏ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَان‏ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب‏»[25]
حسد نورزید که حسد ایمان را به باد می‌دهد

۱۱- طمع:
به دلیل این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله: «إِيَّاكُمْ‏ وَ اسْتِشْعَارَ الطَّمَعِ‏ فَإِنَّهُ يَشُوبُ الْقَلْبَ بِشِدَّةِ الْحِرْصِ وَ يَخْتِمُ عَلَى الْقَلْبِ بِطَابَعِ حُبِّ الدُّنْيَا وَ هُوَ مِفْتَاحُ كُلِّ مَعْصِيَةٍ وَ رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَة»[26]
از این که طمع را شعار و خوی خویش ساخته پرهیز کنید زیرا قلب را به حرص شدید آلوده می‌سازد و بر دل، مهر دوستی دنیا می‌زند و آن، کلید هر بدی، سرچشمه هر لغزش و سبب «حبط» شدن هر حسنه‌ای می‌باشد.

۱۲- عجب و خود بزرگ‌بینی:
به دلیل این سخن پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «ثَلَاثٌ‏ مُهْلِكَاتٌ‏ شُحٌ‏ مُطَاعٌ‏ وَ هَوًى‏ مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ وَ هُوَ مُحْبِطٌ لِلْعَمَلِ وَ هُوَ دَاعِيَةُ الْمَقْتِ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَه‏»[27]
سه چیز هلاک کننده است: بخل که آن را طاعت کنی، هوا و هوس که از آن پیروی نمایی و عُجْب نمودن به خویش که آن، عمل را حبط می‌کند.

و امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند: «العجب‏ بالحسنة يحبطها»[28]
عجب و فخر کردن به حسنه و کار نیک، آن را حبط می‌کند.

۱۳- سوگند بر این که خداوند شخصی را نمی‌آمرزد:
به دلیل این حدیث نبوی شریف: «إِنَّ رَجُلًا قَالَ يَوْماً: وَ اللَّهِ‏ لَا يَغْفِرُ اللَّهُ‏ لِفُلَانٍ‏. قَالَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ):" مَنْ ذَا الَّذِي تَأَلَّى‏ عَلَيَّ أَنْ لَا أَغْفِرَ لِفُلَانٍ، فَإِنِّي قَدْ غَفَرْتُ لِفُلَانٍ، وَ أَحْبَطْتُ عَمَلَ الْمُتَأَلِّي بِقَوْلِهِ: لَا يَغْفِرُ اللَّهُ لِفُلَان‏»[29]

منقول است روزی مردی گفت: به خدا سوگند خداوند فلانی را نمی‌آمرزد خداوند عزوجل گفت: چه کسی سوگند یاد کرد که من فلانی را نمی‌آمرزم؟ پس همانا من فلانی را بخشیدم و عمل قسم خورنده را به خاطر آن کلامش که گفت خداوند او را نمی‌آمرزد حبط نمودم.

۱۴- انجام ندادن فرائض:
«فَمَنْ‏ صَدَّقَ‏ عَلِيّاً وَ وَازَرَهُ‏ وَ أَطَاعَهُ‏ وَ نَصَرَهُ‏ وَ قَبِلَهُ وَ أَدَّى مَا عَلَيْه‏ مِنَ الْفَرَائِضِ‏ لِلَّهِ فَقَدْ بَلَغَ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ وَ مَنْ أَبَى الْفَرَائِضَ فَقَدْ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ»[30]
هر کس حضرت علی را تصدیق کند، او را یاری و نصرت دهد، از او پیروی نماید و او را بپذیرد و آنچه از فرائض و تکالیف برعهده‌اش می‌باشد انجام دهد، به حقیقت ایمان دست یافته است و آن کس که از انجام فرائض ابا کند و آنها را ادا نکند، خداوند متعال اعمالش را حبط می‌کند.

۱۶- غیبت:
به دلیل این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود:
«يُؤْتَى بِأَحَدٍ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ يُوقَفُ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَلَا يَرَى حَسَنَاتِهِ فَيَقُولُ إِلَهِي لَيْسَ هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي لَا أَرَى فِيهَا طَاعَتِي فَيُقَالُ لَهُ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَضِلُّ وَ لَا يَنْسَى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغْتِيَابِ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْتَى بِآخَرَ وَ يُدْفَعُ إِلَيْهِ كِتَابُهُ فَيَرَى فِيهَا طَاعَاتٍ كَثِيرَةً فَيَقُولُ إِلَهِي مَا هَذَا كِتَابِي فَإِنِّي مَا عَمِلْتُ هَذِهِ الطَّاعَاتِ فَيُقَالُ لِأَنَّ فُلَاناً اغْتَابَكَ فَدُفِعَتْ حَسَنَاتُهُ إِلَيْكَ»[31]
روز قیامت بنده‌ای را در پیشگاه حق‌ نگاه می‌دارند و نامه عملش به او داده می‌شود و حسنات خود را در آن نمی‌بیند پس چنین می‌گوید: خداوندا این نامه عمل من نیست و حسنات خود را در آن نمی‌بینم به او گفته می‌شود: همانا پروردگار تو نه گمراه است و نه فراموشکار، چرا که با غیبت کردن تو از مردم، عملت حبط و نابود شد؛ پس از آن بنده دیگری را می‌آورند و نامه عملش را به او می‌دهند و در آن طاعتهای بسیاری می‌بیند آنگاه می‌گوید بارالها، این نامه عمل من نیست زیرا که من این طاعات را انجام نداده‌ام به او گفته می‌شود فلانی غیبت تو کرده پس حسنات او به تو داده شد.

و این سخن نبوی که فرمود: «ما النار في‏ اليبس‏ بأسرع من الغيبة في حسنات العبد»[32]
غیبت در از بین بردن نیکی‌های بنده، سریع‌تر است از آتشی که هیزم خشک را می‌سوزاند.

۱۷- لواط و زنا:
به دلیل این سخن پیامبر صلی‌الله علیه و آله که فرمود:
«مَنْ‏ نَكَحَ‏ امْرَأَةً حَرَاماً فِي دُبُرِهَا أَوْ رَجُلًا أَوْ غُلَاماً حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- أَنْتَنَ مِنَ الْجِيفَةِ يَتَأَذَّى بِهِ النَّاسُ حَتَّى يَدْخُلَ جَهَنَّمَ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا وَ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَه‏ ...»[33]
هر کس با زنی که بر او حرام است یا با مردی یا پسری از پشت نزدیکی کند خداوند سبحان در روز قیامت او را با بویی که از بوی مردار، گندیده‌تر است محشور فرماید به گونه‌ای که همه مردم از بوی بد او در رنج باشند تا اینکه به دوزخ رود و پروردگار از او هیچ توبه و فدیه‌ای قبول نکند و همه اعمال خیر او را تباه سازد.

و از امام باقر علیه السلام منقول است که: عابدی هشتاد سال عبادت کرد روزی از مکان مرتفع و بلندی چشمش به زنی افتاد آن زن در دل او جای گرفت سپس به سوی او رفت و تمنای کامجویی نمود و آن زن تسلیم او شد پس از اینکه حاجتش را از آن روا ساخت، ملک الموت فرا رسید، زبان عابد بند آمد در این هنگام سائلی عبور می‌کرد به او اشاره نمود که قرص نانی که در زیر بلاس اوست بردارد. خداوند متعال به خاطر آن زنا، عمل هشتاد ساله او را حبط نمود و به واسطه آن قرص نانی که احسان کرد او را مورد آمرزش قرار داد.[34]

۱۸- نپوشاندن عورت میت هنگام تغسیل:
به دلیل این سخن نبوی صلی‌الله علیه وآله:
«مَنْ‏ غَسَّلَ‏ مَيِّتاً فَأَدَّى‏ فِيهِ‏ الْأَمَانَةَ كَانَ لَهُ بِكُلِ‏ شَعْرَةٍ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ رُفِعَ لَهُ بِهِ مِائَةُ دَرَجَةٍ فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ يُؤَدِّي فِيهِ الْأَمَانَةَ قَالَ يَسْتُرُ عَوْرَتَهُ وَ يَسْتُرُ شَيْنَهُ وَ إِنْ لَمْ يَسْتُرْ عَوْرَتَهُ وَ شَيْنَهُ حَبِطَ أَجْرُهُ وَ كُشِفَ عَوْرَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[35]
هر کس جنازه‌ مسلمانی را غسل دهد و امانت را ادا نماید برای او به هر مویی از آن جنازه ثواب آزاد کردن یک برده باشد و همچنین یکصد درجه رتبه او بالا رود. عمربن خطاب گفت: یا رسول‌الله چگونه ادای امانت کند؟ فرمود: عورت او را بپوشاند و اگر نقص عضوی دید آن را مستور دارد و چنانچه ستر عورت او نکند و عیب او را نپوشاند، اجرش تباه شود و در دنیا و آخرت عیوبش آشکار گردد.

۱۹- سعایت و بدگویی:
«مَنْ‏ سَعَى‏ بِأَخِيهِ‏ إِلَى‏ سُلْطَانٍ‏ لَمْ يَبْدُ لَهُ مِنْهُ سُوءٌ وَ لَا مَكْرُوهٌ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَه‏ فَإِنْ وَصَلَ إِلَيْهِ مِنْهُ سُوءٌ أَوْ مَكْرُوهٌ أَوْ أَذًى جَعَلَهُ اللَّهُ فِي طَبَقَةٍ مَعَ هَامَانَ فِي جَهَنَّم‏»[36]
هر کس نزد سلطانی، از برادر همکیش خود بدگویی کند، چنانچه از آن سلطان نسبت به او بدی یا چیزی که موجب ناراحتی او شود پدید نیاید، خداوند اعمال آن شخص بدگو را تباه سازد، و اگر بدی یا رنج و یا آزاری از جانب سلطان به آن شخص برسد خداوند او را در دوزخ هم طبقه هامان (وزیر فرعون) خواهد ساخت.

۲۰- خیره شدن زن شوهردار به مرد نامحرم:
به دلیل این سخن پیامبر صلی الله علیه وآله که فرمود: «اشْتَدَّ غَضَبُ‏ اللَّهِ‏ عَلَى امْرَأَةٍ ذَاتِ‏ بَعْلٍ‏ مَلَأَت‏ عَيْنَهَا مِنْ غَيْرِ زَوْجِهَا أَوْ ذِي مَحْرَمٍ مِنْهَا فَإِنَّهَا إِنْ فَعَلَتْ ذَلِكَ أَحْبَطَ اللَّهُ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتْه‏»[37]
خشم وغضب خداوند بسیار سخت و گران است بر آن زن شوهر‌داری که چشم خویش را پر کند از دیدن مرد اجنبی و نامحرم به ناپاکی و هرگاه چنین کند، خداوند همه اعمال نیک او را نابود کند.

۲۱- تهمت زدن به مرد یا زن پاکدامن:
به دلیل این سخن شریف پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود:
«مَنْ رَمَى‏ مُحْصَناً أَوْ مُحْصَنَةً أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ جَلَدَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ تَنْهَشُ لَحْمَهُ حَيَّاتٌ وَ عَقَارِبُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ ...»[38]
هر کس به مرد یا زن پاکدامنی تهمت زند، خداوند اعمال نیک او را حبط کند ... .

۲۲- ستم کردن به کارگر:
به دلیل این سخن نبوی صلی‌الله علیه و آله: «مَنْ‏ ظَلَمَ‏ أَجِيراً أَجْرَهُ‏ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّة ...»[39]
کسی که در اجرت اجیر و مزد وی ستم کند، خداوند عمل او را حبط نموده و بوی بهشت را بر او حرام می‌نماید.

۲۳- تکریم شراب‌خوار:
به دلیل این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله: «مَنْ‏ سَلَّمَ‏ عَلَى‏ شَارِبِ‏ الْخَمْرِ أَوْ عَانَقَهُ أَوْ صَافَحَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَلَيْهِ عَمَلَ أَرْبَعِينَ سَنَة»[40]
هر کس با شارب خمر سلام کند [یعنی تکریمش کند] و یا با او معانقه یا مصافحه نماید خداوند عمل چهل سال او را حبط می‌کند.

نکاتی در مورد احادیث بالا:

۱. عمده روایات و بلکه همه آنها بیان کننده عوامل احباط می‌باشند و در مقام توضیح احباط نیستند.

۲. از بین عواملی که در روایات آمده، آنهایی که شعبه‌ای از کفر، شرک و مانند آن می‌باشند و یا مؤید اموری هستند که در آیات وارد شده است، بدون بررسی سند روایات مربوط به آنها، قابل قبول و مورد پذیرش است.

۳. آن عواملی که در آیات مطرح نشده و یا به کفر و مانند آن باز نمی‌گردد، بایستی روایات مربوط به آن از جهت سند و دلالت مورد تحقیق قرار گیرد که در اینجا درصدد چنین کاری نبوده‌ایم.

۴. در میان روایات ذکر شده، برخی خبر واحد اند و برخی اخبار ضعیف اند اگر چه روایات مستفیضه و صحیحه هم در میانشان قرار دارد.

۵. روایات احباط، منحصر به موارد نام برده شده نمی‌باشد.

۶. اگر عامل حبط اعمال را فقط منحصر در کفر و مانند آن بدانیم، به ناچار باید کلیه روایات، تأویل شود و اگر غیر از کفر را نیز عامل حبط بدانیم این مسأله قابل تأمل است که آیا تک تک عوامل مذکور در روایات، به تنهایی عامل حبط تمامی اعمال نیک است یا اینکه هر کدام قسمتی از اعمال را باطل می‌سازد و یا مجموع آنها و در کنار هم عامل حبط می‌باشد.

برداشتِ شخصی نگارنده:

اگر چه در احادیث، حبط عمل برای گناهان مشخص و شناسنامه‌داری چون «کفر»، «غیبت کردن»، «تهمت و بهتان» ذکر شده است اما به نظر می‌رسد حبط، اختصاص به گناهانی خاص ندارد و شامل همه معاصی و گناهان می‌شود؛

با این تعلیل که هر گناه همچون مانعی میان انسان و اهداف والای او قرار گرفته، قوت اثربخشی حسنات او را تضعیف می‌کند. به عنوان نمونه،‌ اگر نماز موجب قرب انسان به خداوند و دارای خاصیت «تنهی عن الفحشاء و المنکر» است، همین نماز در کنار گناه، این خاصیت خود را از دست می‌دهد؛ اگرچه شخص با نماز خواندن، تکلیف خود را ساقط کرده است اما نمی‌تواند از میوه‌ها و ثمرات نماز خود استفاده کند و این بی‌ثمر بودن –بی اثر بودن- از جنس همان حبط عملی است که در احادیث از آن خبر داده شده است.

پس برای فهم واقع‌گرایانه‌تر این «از بین‌برندگی» باید به پشت صحنه‌ی گناه توجه کرد؛ زیرا گناه، موجب خاموش کردن چراغی از چراغ‌های ایمان انسان می‌شود و این یعنی هدررفتِ مقداری از پتانسیل‌هایی ست که انسان می‌توانست در سایه‌ی اعمال صالح برای خویش جمع‌آوری کند.

به بیان دیگر، هم گناه دارای آثاری است و هم حسنات، و از آنجا که این دو سنخ آثار با هم در یک اقلیم نمی‌گنجند، حضور یکی باعث دفع و رفع دیگری –آثار دیگری- می‌گردد.
شاهد بر این بیان، سخن علامه مجلسی است:

«از نظر متكلمين حبط عبارت است از باطل شدن اعمال حسنه انسان باين معنا كه آن اثر و فائده‏اى كه از آن عمل مورد توقع است بر آن مترتب نميشود»[41]

به جهت برقراری موازنه، در مقابل حبط، تکفیر قرار دارد به این معنا که کارهای بد انسان در نتیجه انجام کارهای خوب او نابود می‌گردند پس تکفیر، نقیض احباط است.[42]

از این رو، می‌توان گفت تأثیر بعضی اعمال نسبت به حالات و ملکات و روح انسان این‌گونه است که تمام دارایی‌اش را آتش می‌زند اما برخی دارای وسعت و قدرت تخریب کمتری می‌باشند.

گفتنی است سخن بزرگان –از جمله علامه مجلسی- مبنی بر اختصاص حبط اعمال به کفر، ناظر به حبط محض است که موجب نابودی و قلع و قمع همه اعمال نیک می‌گردد[43] اما این سخن هیچ گونه منافاتی با حبط جزئی -که یک گناه کبیره، موجب حبط برخی حسنات ‌گردد- ندارد.

نکته دیگر آنکه، منظور از حبط اعمال -اعمال از بین‌رفته- تمام کارهایی است که انسان برای رسیدن به سعادت انجام می‌دهد، نه خصوص عبادتها و کارهایی که شخص مرتد یا مشرک هنگام ایمانش با قصد قربت به جا آورده است.

به نظر علامه طباطبایی، با توجه به آیه ۲۱۷ از سوره بقره، کفر و ارتداد، تأثیر عمل در سعادت انسان را از بین می‌برد و اگر تا مرگ همراه باشد «حبط اعمال» حتمی و شقاوت، قطعی خواهد بود.

همچنین، جناب علامه طباطبایی با استناد به آیه دوم از سوره حجرات، بر آن است که بلند کردن صدای خود از صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله و بلند سخن گفتن در حضور آن جناب، دو عملی است که گناه شمرده می‌شود و موجب حبط اعمال می‌گردد؛ بنابراین می‌توان گفت که غیر از کفر، گناهان دیگری نیز هست که باعث حبط می‌شوند.[44]

اما برخی مخالف این نظر بوده، حبط اعمال را منحصر در مرگ در حال کفر می‌دانند.[45]

نتیجه
اگر چه شرک موجب از بین رفتن اعمال نیک انسان می‌شود اما این ناظر به حبط همه اعمال است که در مقابل این نوع از بین‌رفتنِ اعمال نیک، حبط برخی اعمال نیک توسط برخی گناهان قرار دارد؛ با این توضیح که حبط در این موارد به معنای از بین رفتن آثار حسنات و کارهای خوب است.

منابع

[1]. بقره: ۲۱۷؛ محمد:‌ ۳۲.
[2]. بقره: ۲۱۷؛ محمد: ۲۸.

[3]. ابراهیم: ۱۸.

[4]. توبه: ۱۷.

[5]. انعام: ۸۸.

[6]. احزاب: ۱۸ و ۱۹؛ مائده: ۵۲ – ۵۳.

[7]. حجرات: ۲.

[8]. بقره: ۲۶۴ و ۲۶۲.

[9]. هود: ۱۵- ۱۶.

[10]. آل‌عمران: ۲۱ – ۲۲.

[11]. محمد: ۳۲.

[12]. کهف: ۱۰۳ – ۱۰۵؛ اعراف: ۱۴۷.

[13]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳، ج۲۳، ص ۳۸۵؛ طبرسی، مجمع‌البیان، تصحیح شعرانی، قم: کتابخانه آیت‌الله مرعشی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص ۹۹.

[14]. مجلسی، همان، ج ۳۵، ص ۳۴۸.

[15]. کلینی، کافی، دارالحدیث، ج۵، ص ۵۵۵.

[16]. مجلسی، همان، بیروت: دار إحیاء التراث، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج۷۹، ص ۲۰۲

[17]. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تصحیح قسم الدراسات الاسلامیة، قم: موسسه بعثه، ۱۳۷۴ش، چ اول، ج۱، ص ۲۹۷.

[18]. صدوق، ابن بابویه، الخصال،‌ تصحیح غفاری، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ ش، چ اول، ج۱، ص ۲۳.

[19]. صدوق، ابن‌بابویه، التوحید، تصحیح هاشم حسینی، قم: جامعه مدرسینع ۱۳۹۸ق، چ اول، ص ۴۵۸.

[20]. صدوق، ابن‌بابویه، من لایحضره الفقیه، تصحیح غفاری، قم: انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۳ق، چ دوم، ج۴، ص ۱۷.

[21]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، تصحیح موسسه آل‌البیت، قم: موسسه آل‌البیت، ۱۴۰۹ ق، چ اول، ج۹، ص ۴۵۴.

[22]. امام یازدهم، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری، تصحیح مدرسه امام مهدی، قم: مدرسه امام مهدی، ۱۴۰۹ق، چ اول، ص ۳۱۴.

[23]. شریف رضی، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم: هجرت، ۱۴۱۴ق، چ اول، ص ۲۸۷.

[24]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث، ۱۴۰۳ق،‌ ج ۶۹، ص ۱۹۹.

[25]. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول، تصحیح غفاری، قم: جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، چ دوم، ص ۱۵۱ – ۱۵۲.

[26]. مجلسی، همان، ج ۶۹، ص ۱۹۹.

[27]. همان، ج۶۹، ص ۳۲۱.

[28]. آقا جمال خوانساری، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، تصحیح حسینی ارموی محدث، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ش، ج۱، ‌ص ۲۲۵.

[29]. طوسی، محمد بن الحسن، امالی، تصحیح موسسه البعثة، قم: دارالثقافة، ۱۴۱۴ق، ص ۵۸.

[30]. مجلسی، همان، ج ۲۲، ص ۲۹۲.

[31]. مجلسی، همان، ج۷۲، ص ۲۵۹.

[32]. مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، تصحیح رسولی محلاتی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص ۴۱۷.

[33]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، تصحیح موسسه آل‌البیت، قم: موسسه آل‌البیت، ۱۴۰۹، ج۲۰، ص ۳۲۲.

[34]. صدوق، ابن‌بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم: دار الشریف الرضی، ۱۴۰۶ق، ص ۱۳۹.

[35]. صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۲۹۲.

[36]. همان، ص ۲۸۶.

[37]. همان، ص ۲۸۷.

[38]. همان، ص ۲۸۵.

[39]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص ۱۲.

[40]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۵۱.

[41]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، ترجمه موسوی همدانی، تهران: کتابخانه مسجد ولی‌عصر، چ اول، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص ۲۰۷.

[42]. مجلسی، همان.

[43]. مجلسی،همان، ص ۲۰۷.

[44]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چ سوم، ۱۳۹۴ ق، ج۱۸، ص ۳۰۸.

[45]. شیخ طوسی، تفسیر التبیان، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۹، ص ۳۳۸.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64177&p=1009952&viewfull=1#post10...