مسجد الاقصی چه زمانی ساخته شده است؟

پرسش:
مسجد الاقصی چه زمانی ساخته شده است؟ از قراین چنین به دست می آید که مسجدالاقصی در زمان عبدالملک مروان ساخته شده است. با این حال چگونه قرآن از آن به عنوان مسجد الاقصی یاد کرده است؟چرا به آن مسجد می گویند و سابقه مسجد بودن آنجا از چه زمانی است؟ چرا به آن اقصی می گویند؟


پاسخ:
اینکه مسجد الاقصی در زمان عبدالملک ساخته شده است قطعی نیست ابن کثیر نه تنها بنای مسجدالاقصی حتی بنای "قبه الصخره" را به او نسبت می دهد(1) ابن خلدون صراحت بر این دارد که مسجد الاقصی در زمان وی گسترش یافت. او می گوید«في سنة خمس و ستين من الهجرة زاد عبد الملك في المسجد الأقصى و أدخل الصخرة في الحرم» در سال 65 هجری عبدالملک به بنای مسجد الاقصی در افزود و "قبه صخره" را در حرم داخل کرد(2) و ابن کثیر، ابن عبری و ابن طقطقی بنای مسجدالاقصی را به ولید نسبت وی دهند(3)

اما "مقدسی" در احسن التقاسیم و یاقوت حموی معجم البلدان آورده اند که بنيادهاش‏ از حضرت داود (علیه السلام) است که با سنگهائى به درازاى ده ذراع يا كمتر، كه بسيار نقاشى و منبت كارى شده است. عبد الملك روى آن را با سنگهاى كوچك و زيبا بساخت و بالاخانه‏ ها برايش درست كرد(4)مقریزی ساخت مسجدالاقصی را به دست عمر بن خطاب می داند که عبدالملک آن را گسترش داد(5) پس اصل اینکه بگوئیم مسجدالاقصی در زمان عبدالملک ساخته شده است محل تردید بین اهل فن است.

گزارشها حاکی از آن است که در زمان پیامبر(صلی الله علیه واله) به آن محل به عنوان عبادت گاه نگاه می شده است
همان طور که گفته شد برخی بنای این مسجد(محل عبادت) را در زمان حضرت داود (علیه السلام) می دانند. برخی نیز ساخت آن را به حضرت سلیمان نسبت می دهند. ابن عبری می گوید: سلیمان در سال چهارم پادشاهیش مسجدالاقصی را ساخت(6) دینوری در اخبار الطوال می گوید: داود ساختمان مسجد بیت المقدس را شروع کرد ولی پیش از تمام شدن آن درگذشت و سلیمان را تمام کرد(7) حتی برخی سازنده مسجد الاقصی را حضرت یعقوب دانسته اند. ابن کثیر می گوید: در بین اهل کتاب معروف است که مسجد الاقصی را یعقوب تاسیس کرد(8)
سمعانی در بنای مسجد را به کورش نسبت می دهد(9) این بنا پس از بنای سلیمان و تخریب آن توسط "بخت النصر" است.

ابن بی کعب میگوید:که از پيامبر (صلی الله علیه واله) شنيدم مى‏ فرمود: كه خداوند متعال به داود وحى فرمود: براى من خانه ‏اى بساز كه در آن مرا ياد كنند. داود نقشه و محل بيت المقدس (مسجد الاقصى) را تعيين كرد و از قضا ؛خانه مردى از بنى اسرائيل در محدوده آن قرار گرفت. داود از آن مرد خواست كه خانه را به او بفروشد و او خوددارى كرد. داود با خود گفت: خانه را با زور از او خواهم گرفت. خداوندش وحى فرمود: كه اى داود دستور دامت كه براى من خانه‏ اى بسازى كه در آن ياد كرده شوم، اكنون اراده كرده ‏اى در خانه من زمين غصبى داخل كنى؟، و حال آن كه غصب شايسته و سزاوار من نيست و عقوبت تو اين خواهد بود كه موفق به ساختن آن نمى‏ شوى. داود عرضه داشت: پروردگارا آيا فرزندانم موفق مى‏شوند؟ حق تعالى فرمود: آرى يكى از پسرانت موفق مى‏ شود(10)

ابن سعد در گزارش دیگری از "غالب بن عبد الرحمان" نقل مى‏ كند بر پایه آن ابوذر در بیت المقدس نماز خوانده و هرگاه ابوذر وارد مسجد الاقصى مى‏ شد كفشهايش را در مى‏ آورد و اگر مى‏ خواست آب دهان يا خلط سينه و بينى خود را بيندازد بر ته كفشهايش مى‏ انداخت(11) از این گزارش به دست می آید منظور از محلی که ابوذر در نماز می خوانده نمی تواند بیت المقدس به معنای اعم باشد بلکه باید همان محلی باشد که مسجد نام دارد. لذا می توان گفت در زمان ابوذر به آن مکان مسجد می گفته اند.
البته به نظر می رسد مسجد در اینجا به معنای محل عبادت است. قرآن در جاهای دیگر نیز از محل عبادت ادیان دیگر به عنوان مسجد یاد کرده است.
همانطور که در سوره کهف می فرماید:ْ
قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً (21سوره کهف)
آنان كه بر حالشان آگاه‏تر شده بودندگفتند: نه، اينجا را مسجدى مى‏ كنيم.
حتی بنا بر برخی از گزارشها در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) در آنجا بنائی نیز به عنوان عبادت گاه دایر بوده است. پس از مراجعت پیامبر(صلی الله علیه واله)و بیان واقعه معراج، مشرکین برای اینکه به زعم خود دورغ پیامبر(صلی الله علیه وآله) را افشا کنند از پیامبر در مورد بنا، ستونها و قندیل های مسجد پرسیدند(13) در منابع اهل سنت نیز گزارش های مشابه دیده می شود(14)

علامه طباطبائی در این مورد گفته اند:
مراد از" مسجد اقصى" به قرينه جمله" الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ" بيت المقدس است و كلمه" اقصى" از ماده" قصو" و اين ماده به معناى دورى است، و اگر مسجد بيت المقدس را مسجد الاقصى ناميده بدين جهت است كه اين مسجد نسبت به محل زندگى رسول خدا (ص) و مخاطبينى كه با اويند از مسجد الحرام خيلى دور است، زيرا محل زندگى ايشان شهر مكه است كه مسجد الحرام در همانجا است.
ترجمه جوامع الجامع، ج‏3، ص: 437 مقصود از مسجد الاقصى (دورترين مسجد) بيت المقدس است، چرا كه در آن زمان مسجدى بعد از آن وجود نداشت «بارَكْنا حَوْلَهُ» اطراف آن را بركات و نعمتهاى مادى و معنوى دنيوى و دينى فرا گرفته بود، زيرا آن جا محل عبادت پيامبران عظيم الشّأن و جايگاه نزول وحى بوده و آن مركز مقدس با نهرهاى جارى و درختهاى پر ثمر احاطه شده بود. (15)

طبرسی نیز می فرماید: علت اينكه مسجد مذكور را «اقصى» (دور) گفته ‏اند، دورى مسافت آن تا مسجد الحرام است.(16)
و نیز گفته اند منظور از مسجد الاقصى: مقبره و محل دفن حضرت سليمان (عليه السّلام) است. اين مكان بدين لحاظ به مسجد ناميده شده كه محل سجود بوده است. و از اين جهت به (اقصى) يعنى دور ناميده شده كه از مكه معظمه دور مى‏باشد. (17)
اما به نظر می رسد منظور دورترین مسجد(عبادتگاه) شاخص منظور باشد. یا دورترین عبادتگاهی که به دست انبیاء الهی ساخته و نبیاء در آن به عبادت پرداخته اند نه آنچه پس از آن ساخته شده و تحریف کنندگان ادیان در آن عبادتهای مورد تایید خودشان را می کردند
عرض شد که در لسان قرآن به معابد دیگر ادیان نیز گاهی واژه مسجد اطلاق شده است
لذا حتی مشرکین مکه از محل عبادت بودن آن اطلاع داشتند و به آنجا رفته بودند.
اما در روایات اسلامی که از پیامبر(صلی الله علیه واله) نقل شده از آن با نام مسجد یاد شده از قبیل
قال رسول الله (صلى الله عليه و سلم): لا تشد الرحال الا إلى ثلاثة مساجد مسجد الحرام و مسجدى هذا و المجسد الأقصى(18)

بنابراین این مکان قبل از اسلام به محل عبادت معروف بوده و حتی مشرکین نیز از این مطلب اطلاع داشتند و منظور از آیه قرآن نیز همان محل عبادت است. آنچه به دوران عبدالملک نیز بر می گردد توسعه مسجد است نه بنای آن


منابع:
1. البدايةوالنهاية،ج‏8،ص:280
2.تاريخ‏ ابن‏ خلدون،ج‏2،ص:270
3 . الكامل/ترجمه،ج‏13،ص:204؛ ابن عبری، تاريخ‏ مختصرالدول/ترجمه،متن،ص:154، ابن طقطقی، الفخرى،ص:127
4. احسن‏ التقاسيم،ص:168؛ معجم البلدان،ج‏5،ص:169؛
5. المواعظ و الاعتبار بذكر الخط و الآثار، ج‏4، ص: 408
6. تاریخ مختصر الدول، ابن عبری، ترجمه، ص40
7. دینوری، اخبارالطوال، ترجمه، ص21
8. البدایه و النهایه، ج1، ص163
9.سمعانی، الانساب، ج12، ص390
10. الطبقات‏ الكبرى، ترجمه،ج‏4،ص:16
12. الطبقات‏الكبرى/ترجمه،ج‏4،ص:210
13. شیخ صدوق، امالی، ص448
14. دلائل ‏النبوة،ج‏2،ص:396، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج‏5، ص: 22 و الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏4، ص: 144
15. ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 6
16.ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏14، ص: 83
17. تفسير آسان، ج‏9، ص: 347
18.الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏4، ص: 161

http://www.askdin.com/showthread.php?t=58912&p=927094&viewfull=1#post927094