پرسش:
منظور از رجوع تمام امور به خداوند چیست؟
پاسخ:
رجوع تمام امور به حضرت حق، در آیات و روایات متعددی مورد اشاره قرار گرفته است؛ آیاتی مانند: «وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»؛ و (آگاهى از) غيب (و اسرار نهان) آسمانها و زمين، تنها از آن خداست و همه كارها به سوى او بازمى گردد! پس او را پرستش كن! و بر او توكّل نما! و پروردگارت از كارهايى كه مى كنيد، هرگز غافل نيست!(1) بر این اساس، لحظه لحظه از خالق متعال فیض به مخلوقات می رسد، پس هم اصل وجود موجودات منتسب به خداست و هم استمرار آنها. از همین رو، متکلمان می گویند: هيچ مؤثر مستقلي در عالم غير از خداي سبحان نيست و قيوميت هستي، آفرينش، مالكيت، ربوبيت، رازقيت و ولايت كه هريك بر ديگري مترتب است، منحصراً از آنِ خداست(2). ایشان قائل به رابطه طولي دو فاعل شدند، بهطوریکه خداوند متعال را فاعل تسبيبي و علت بعيد شمرده و انسان را فاعل قريب و سبب مباشر دانستند.(3) بنابراین توحيد افعالي با احتياج همه اشياء به خداوند، سازگار بوده و بلكه مستلزم آن است و هيچ پديدهاي، بدون ارتباط به خداوند نخواهد بود.
امام رضا(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: «پسر آدم به خواست و اراده من است که تو انتخاب می کنی و آنچه را برای خود می خواهی برمی گزینی و به قدرتی که من به تو داده ام، واجبات را انجام می دهی و حتی با نعمتی که من به تو عطا کرده ام، بر معاصی قدرت پیدا می کنی. من تو را شنوا، بینا و قوی کردم، هر آنچه از خوبی ها به تو می رسد از جانب من است و هر بدی که به تو می رسد از جانب خودت است و به همین دلیل من به خوبی های تو اولویت دارم و تو به بدی های خود اولی هستی، به همین دلیل من درباره آنچه انجام می دهم مورد سوال قرار نمی گیرم، اما آنها مسئول کارهای خویش هستند.»(4) در این حدیث شریف، هر فعلی از افعال انسان که در طول روز انجام می دهد، منتسب به خداست، البته به معنای صحیح آن، یعنی در قالب اراده طولی بنده با خدا. بنابراین همه امور به خدا بازمی گردد و این بازگشت در لحظه لحظه زندگی ما اتفاق می افتد، هرچند ما این معنا را درک نکنیم و در آخرت که ظرف ظهور افعال الهی(نه ظرف تحقق) است، این معنا را به طور کامل درک خواهیم کرد.
رجوع امور به خداوند نیز فرع بر توحید افعالی و مالکیت اوست؛ علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه «أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ»(5) می فرماید:
اين جمله بشر را به لازمه مالكيت خدا نسبت به آنچه در آسمانها و زمين است هشدار مى دهد، چون لازمه اين مالكيت اين است كه امور خلقْ كه مملوك اويند نيز راجع به وى باشد، و لازمه اين هم آن است كه راهى هم كه خلق پيش مى گيرد و روشى كه در زندگى طى مى كند- از آنجا كه آن نيز يكى از امور خلق است- راجع به او باشد، پس تنها صراط مستقيم صراط اوست. و اگر به جاى اينكه بفرمايد" الا الى اللَّه مصير الامور" فرمود:" تَصِيرُ الْأُمُورُ" و به مضارع تعبير فرمود، براى افاده استمرار بود، و مى خواهد بفهماند برگشت امور خلق به خداى تعالى دائمى است.(6) بنابراین رجوع امور به خدا به معنای استمرار مالکیت او در عالم است و این تعبیر دیگری از توحید مالکی است که در حقیقت شعبه ای از توحید افعالی می باشد.
نهایت و بازگشت امور عالم هستی بر اساس حرکت تمام موجودات به سوی خدای متعال قابل توضیح است، به طوری که همه از کثرت به وحدت می گرایند و این معنا در آیات قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»؛ ما از آنِ خدائيم و به سوى او بازمىگرديم(7) همچنین «كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ»؛ همگى بسوى ما بازمى گردند.(8) از سوی دیگر، این حرکت نیز امری تکوینی است، همانطور که خداوند متعال می فرماید: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»؛ و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى شوند.(9) بر این اساس، بازگشت امور به معنای صدور آنها از خدا، در این عالم و کارهای روزمره قابل توجیه است و بازگشت به معنای رجوع امور در نهایت امر، با توجه به بازگشت کثرت به وحدت در آخر الامر و قیامت موجه خواهد بود.
پی نوشت ها:
1. هود: 123.
2. بداية المعارف الالهية في شرح عقائد الامامية، ج1، ص53؛ الالهيات علي هدي الكتاب و السنة و العقل، ج2، ص105.
3. كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص308 و الحكمة المتعالية في الاسفار العقلية الاربعة، ج6، ص371، پاورقي حكيم سبزواري.
4. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، (1407)، الکافی، چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج1، ص152.
5. شوری: 53.
6. طباطبايى، محمدحسین، (1417)، الميزان فى تفسير القرآن، پنجم، قم، انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، ج18، ص: 78.
7. بقره: 156.
8. انبياء: 93.
9. آل عمران: 83.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64159&p=1007290&viewfull=1#post10...