سؤال:
آیا امور مطرح در عرفانهای شرقی چه آن نتایج و اهدافی که به عنوان قدرتهای فوق طبیعی از آن یاد میشود و چه ریاضتها و دستورالعملهایی که با تقویت روح، انسان را به آن نتایج خاص میرساند، از نظر اسلام مورد تأیید است؟ آيا انسان با روی آوردن به این مسائل، مشرک میشود؟
جواب:
قدرتهای روحیِ به دست آمده در سایه ریاضت، حاصل شدنشان به اختیار شخص ریاضت کش نیست –زیرا قدرتهای روحی، اثر وضعی این ریاضات است اما به اعتبار مقدمات آن، تحصیل شدنی و اختیاری است؛ همچنین، استفاده از این قدرتها – اِعمال قدرتها- نیز به اختیار شخص صاحب آن است.
با این مقدمه، باید گفت عمل به ریاضتهایی که مورد تأیید شریعت اسلام است بلامانع است اما ریاضاتی که برخلاف آیین اسلام است، چه به لحاظ فقهی و چه به لحاظ سلوکی – و از منظر عارفان مسلمان- ممنوع خواهد بود.
از طرفی، در اِعمال قدرتهای فوق بشری – بشر عادی- در صورتی که عارف، مأذون و مأمور به استفاده از آنها باشد، حرفی نیست اما اگر شخص بدون آن که از طرف خداوند – بدون واسطه یا با واسطهی امام معصوم یا با واسطهی دستور عام وارد شده در شریعت- مأموریتی به افشای این امور داشته باشد، از آنها استفاده کند، به لحاظ سلوکی، به دور از رسم ادب بندگی است؛ زیرا، تنها خداوند است که نسبت به تصرفاتِ تکوینیِ در عالَم، ولایت و مالکیت حقیقی دارد پس هر کس که بخواهد اینگونه باشد، بایستی خلیفه الهی باشد و معنای خلافت، جز با اجازه داشته از خداوند محقق نمیشود.
به عنوان مثال، اگر کسی بتواند با تمرکز، اموری را در اطراف خویش متغیر و جابجا سازد، حقِ استفاده از چنین قابلیتی تنها در صورتی برای او پابرجاست که از طرف خداوند مأذون و یا مأمور باشد و الا، استفادهی او از این قابلیت، تصرف عُدوانی و به ناحق است؛ همانطور که یک کارمندِ بانک، اگر چه به پولهای زیادی دسترسی دارد اما حق استفاده از آنها را ندارد مگر آنکه از سوی رئیس بانک، مأذون و یا مأموریت داشته باشد.
پس از این مختصر، در اینجا به ارزیابی عرفانهای شرقی و عرفان اسلامی میپردازیم.
عارفان مسلمان، با پافشاری بر شعار «شریعت، طریقت و حقیقت»؛ از شریعت و پایبندی واقعی بر دستورات دین، به عنوان شرط صحت سلوک خویش یاد کردهاند[1] و این نشان از این حقیقت دارد که میتوان با سرسپاری بر همین دستوراتِ به ظاهر ساده و نه چندان دشوارِ دین، به مقامات فنائی و پس از آن دست یافت.
این سخن، یک پیام روشن دیگر نیز دارد که متوجهِ مکاتب عرفانی غیر اسلامی است و آن این که نباید با ریاضتها و تحمیل سختیهای غیر معتاد و غیر منطقی، به قدرتهای روحی رسید؛ چرا که وقتی راه نزدیکتر و میانبری در کنار راه دشوار و طولانی یافت میشود، هیچ عقل سلیمی بر قدم نهادن در طریق دشوارتر تجویز نمیکند؛ بعلاوه، بسیاری از ریاضتهای تجویز شده توسط این نحلهها، اثرات مخرب و جبران ناپذیری بر روح و روان انسان خواهد گذاشت.
از شواهد این سخن، نگاهی کوتاه به زندگی عارفان مسلمانی –چون آیتالله سید علی قاضی طباطبایی و علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی- که در عین تن دادن به جزئیات شریعت محمدی، به مقامات معنوی برتر دست یافتند تا آنجا که در سایه این سلوک، از جهت دستیابی به نتیجه، از داعیهداران عرفانهای غیر اسلامی گوی سبقت را ربودند.
دلیل روایی این سخن، حدیث شریف قرب نوافل و قرب فرائض است که مطابق آن، بنده، در جریان عمل به مستحبات –نوافل- چنان به حقتعالی نزدیک شده که حقتعالی سمع، بصر و ... عبد خواهد شد (...كُنْتُ [خدا] إِذاً سَمْعَهُ[ابزار شنوایی عبد] الَّذِي يسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي ينْطِقُ بِه....)[2] و بدین صورت کارهای خداگونه از او صادر خواهد شد. و در جریان اتیان فرائض –واجبات- عبد، چشم و گوش حق تعالی خواهد شد.[3]
این در حالی است که در عرفانهای غیر اسلامی، کمترین اعتنایی به شریعت و مناسک آن ندارند و همین امر موجب به بیراهه کشاندن پیروان آنان شده است به طوری که در انتهاء، شخصیتی کاریکاتوری و یک بُعدی پیدا میکنند ولی در عرفان اسلامی، صحبت از کمال ذو ابعاد است.
حتی چه بسا تکنیکهایی که در عرفانهای غیر اسلامی تجویز میگردد به ظاهر، شبیه تکنیکهایی باشد که در عرفان اسلامی مطرح است اما نفسِ اعتنای به شریعت، اثری در آن قرار میدهد که همان تکنیک واحد، در دست عارف مسلمان، طلا –به حسب قدر و قیمت- و در دست عارف غیر مسلمان، نقره به بار خواهد آمد. چرا که هدف عارف مسلمان، قرب به حق تعالی است –که در سایه این قرب، به مقامات معنوی و قدرتهای روحی نیز نائل میگردد-؛ اما هدف عارف غیر مسلمان، دستیابی به قدرتهای روحی است.
نتیجه:
نقطه امتیاز عرفان اسلامی از دیگر عرفانها، در تأکید عرفان اسلامی بر تبعیت تام از شریعت و دستورات دینی است که همین امر، سبب اوجگیری بیشترِ عارفان مسلمان از عارفان در دیگر نحلهها به حسب دستیابی به نتایج –قدرتهای روحی- است. از همینرو، اِعمال قدرتهای حقانی از سوی عارف مسلمان، رنگ و بوی خدایی –حقانی- داشته، در صورت اذن و امر الهی اقدام به تصرفات تکوینی میکند از این رو، اِعمال قدرتهای حقانی از سوی آنان نه تنها شرک به حساب نمیآید بلکه استمرار ربوبیت تکوینی پروردگار است؛ اما صاحبان قدرتهای روحی در عرفانهای دیگر، با مستقل دانستن خود در انجام تصرفات تکوینی، بیمهابا و بدون سنجش تبعات کار خویش، اقدام به برخی امور کرده و به همین اندازه گرفتار شرک در ربوبیت تکوینی میگردند.
منابع
[1]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: صدرا، ۱۳۷۷ش، چ هشتم، ج۲۳، ص ۳۲.
[2]. ر.ک: محمدبنيعقوب کليني، الکافي، ج2، ص 352.
[3]. همان.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63888&p=1006603&viewfull=1#post10...