پرسش:
بنظر شما چه عواملی باعث شد یزید بشود یزید؟؟چه چیزی باعث شد شمر بشود شمر؟؟ ابوذر بشود ابوذر‌؟؟ سلمان بشود سلمان؟؟ چطور میتوان نتیجه گرفت اگر انسان های دیگر در زمان و مکان و شرایط شمر بودند، مثل او نمی شدند؟ یا اگر ابوذر در زمان ما به دنیا می ٱمد، آیا در همان سطح ایمانی قرار داشت که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود؟

 
 

پاسخ:
این حرف، حرف درست و قابل قبولی است که هر شخصیتی در چارچوب زمان و مکان، و شرایط خودش شکل می گیرد، یعنی اگر یزید در خانواده ای فقیر به دنیا می آمد یزید نمیشد، یا اگر ابوذر در خانواده دیگری متولد شده و با پیامبر(صلی الله علیه و اله) و امیرالمومنین(علیه السلام) آشنا نشده بود، ابوذر نمیشد؛ اینها حرف درستی است، اما موجب نمیشود که یزید مجازات نشده و ابوذر پاداش داده نشود، چرا که هر دو با اختیار خودشان به این مقام مثبت و منفی رسیده اند.
یعنی ابوذر انسانی بوده که از شرایطش بهترین بهره وری را داشته و یزید انسانی بوده که بیشترین سوء استفاده را از شرایط و امکانات خودش داشته است، و آنچه که در نگاه خداوند اهمیت دارد هم همین است. یعنی مهم در نگاه خداوند این است که انسان در هر ظرفی که پدید می آید، و در هر شرایطی که واقع میشود بتواند با اختیار خودش بهترین مسیر را برود.

زیرا اینکه همه انسان ها در شرایط برابر و مساوی متولد شده و آزمون بدهند نشدنی است، تمام این تفاوت ها ناشی از تفاوت در علل و عوامل پیشینی بوده و نقض آنها ممکن نیست، و موجب هرج و مرج علّی و معلولی میشود.
اینکه انسان چه تغذیه سالم و تحرک داشته باشد و چه نداشته باشد به لحاظ سلامتی تفاوتی نداشته باشد! اینکه چه تلاش بکند برای کار و چه کار نکند به لحاظ مالی برابر با دیگران باشد! اینکه پدر و مادر چه در دوران بارداری مراقبت بکنند و چه نکنند بچه شان تفاوتی نداشته باشد! اینکه انسان چه برای رفاه فرزندانش تلاش بکند و چه نکند بچه هایش در رفاه خواهند بود! اینکه برای تربیت آنها چه دغدغه داشته باشد و چه نداشته باشد بچه ها یکسان تربیت شوند، و مانند آن، اینها منطقی نبوده و علاوه بر نادیده گرفتن علل پیشینی موجب رخوت و سستی انسان و عدم انگیزه برای حرکت از سوی او میشوند و حکیمانه نیست که خداوند اینچنین رفتار کند.

علاوه بر اینکه برخی امتحان ها اصلا نمیشود عمومی باشند، مثلا امتحانی که یزید داد اصلا نمیشود عمومی باشد! چون بالاخره در جامعه یک نفر حاکم میشود و باید در چنین منصبی آزمون دهد.
همچنین انتخاب خانواده ای که انسان در آن متولد می شود از طریق قرعه کشی نیست! شخصیت انسان مانند جسم او در بستر خانواده شکل می گیرد؛ یعنی همانطور که جسم انسان تحت تأثیر مسائل ژنتیکی و متناسب با ژنتیک پدر و مادرش شکل می گیرد، نفس و روح او هم از ادامه همین سیر تکاملی تحقق می یابد، پس نمی شود که کسی توقع کند که در خانواده دیگری متولد بشود.

بنابراین امکاناتی که در اختیار انسان ها قرار گرفته به ناچار متفاوت است، اما خداوند هم با همین امکانات انسان را امتحان کرده و متناسب با همین امکانات از او توقع دارد:
«هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُم‏»؛ او كسى است كه شما را جانشينان (و نمايندگان) خود در زمين ساخت، و درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد، تا شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد.(1)

با این اوصاف روشن میشود مهم نوع نگاه و رویکرد انسان در بهره وری از این امکانات است، انسانی که از طریق امکاناتش دنبال ظلم به دیگران باشد با هر امکاناتی ظالم است، حتی اگر فقیر باشد، وانسانی که دنبال عدالت است، عادل است ولو آنکه چون علی(علیه السلام) حاکم جامعه اسلامی باشد؛ به همین خاطر امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَحْشُرُ النَّاسَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَة»؛ به درستی که خداوند عزوجل در قیامت مردم را بر اساس نیت هایشان محشور میگرداند.(2)

یعنی اصل، این رویکرد انسان است که موجب تفکیک او در قیامت میشود و تعیین می کند که در گروه چه کسانی محشور شود، و در مرحله بعد است که نگاه میشود که حالا این چقدر امکانات داشته است و چقدر ظلم کرده! بنابراین ممکن است حتی کسی فقیر و نادار باشد اما با یزید محشور شود چرا که به فرمایش امیرالمومنین(علیه السلام):
«الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ [الرِّضَا] الرِّضَى بِه‏»؛ آن کسی که از کار مردمی خشنود باشد چونان کسی است که همراه آنان بوده و هرکس که به باطلی روی آورد دو گناه برعهده او باشد گناه کردار باطل و گناه خشنودی به کار باطل.(3)

نکته دیگر اینکه علل و عواملی که خارج از انسان هستند و مسیر او را تعیین می کنند مقتضی هستند، نه علت تامّه؛ یعنی اگرچه در انتخاب انسان تأثیر خواهند گذاشت اما منجر به جبر نمیشوند، آنچه که بیشترین نقش را در این میان دارد اختیار و انتخاب است، انسان می تواند با اراده بر روی تمام این اقتضائات پا نهاده و مسیر دیگری برود و می تواند از این اقتضائات پیروی کرده و تابع باشد.

یزید با رضایت خودش و با اختیار خودش تصمیم گرفت امام حسین(علیه السلام) را بکشد، و امکانات این فعل را هم شرایط جامعه به او داده بود، قطعا یزید صفتانی هستند که اگر امکانات و قدرت یزید را داشتند همان جنایت ها را مرتکب میشدند، و الان هم در همان مرتبه خودشان همان انگیزه را دنبال می کنند؛ و از آن طرف بوده اند و کسانی که در همین خانواده ها متولد شده و رشد یافته اند اما مسیر آنها را نرفته اند، مانند معاویه، پسر یزید با اینکه پسر یزید بود تولد در این خانواده را مایه ننگی برای خود دانسته و پس از مرگ یزید از حکومت کناره گیری کرد.


پی نوشت ها:
1. انعام:165/6.
2. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص20
3. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت‏، چاپ اول، 1414ق، حکمت 154، ص499.