پرسش:
من 27 ساله، از کودکی به خاطر اجبار مادرم چادر به سر می کردم. زمانی که ده ساله بودم، به مادرم گفتم:«نمی خواهم چادر بپوشم». مادرم در حالی که عصبانی شده بود، گفت:«می خواهی مثل دخترهای لخت بشی؟ می خواهی روسری کوتاه سرت کنی و شلوار تنگ بپوشی و در خیابان راه بروی؟؟؟». همیشه از این اجبار، آزرده خاطر بودم و هستم. این فکر که چادر انتخاب من نبوده و به من تحمیل شده، خیلی آزارم می دهد و حسرت افرادی را می خورم که آزادانه حجابشان را انتخاب کرده اند. من عاشق حجاب داشتن هستم؛ اما اینکه به خاطر دیگران دارم چادر سر می کنم، اذیتم می کند.
هنوز چادری هستم؛ اما دلم می خواهد مدتی چادر به سر نکنم و یا با مانتوهای گشاد و روسری های بلند حجابم را حفظ نمایم. لطفا راهنمایی ام کنید.
پاسخ:
از این ناراحت هستید که چرا اجبار شده اید. افرادی که به کاری اجبار می شوند، بدون اینکه در مورد فوایدِ آنْ توضیحی داده شود، احساساتی مانند: تنفّر را ممکن است تجربه نمایند.
مادرتان از روی خیرخواهی از شما خواست که چادر بپوشید و حجاب را به صورت کامل رعایت نمایید. اما مادرتان در طول سال های کودکی، نوجوانی و جوانی در مورد فلسفه حجاب توضیحات چندانی به شما ارائه نداده است. احساسِ تنفّرِ ناشی از اجبار، اکنون که مستقلّ شده اید و اجباری به رعایت حجاب را احساس نمی کنید، شما را برای کنارگذاشتنِ آن وسوسه می کند. شما می توانید هر زمانی که اراده کنید، چادر را کنار بگذارید و از مانتو و روسری استفاده کنید. شما آزاد هستید؛ چنان که هر روز شاهد خانم هایی هستیم که چادر را کنار می گذارند و به گروه خانم های مانتویی می پیوندند. برخی نیز پا را فراتر می گذارند و موهای خود را از زیر روسری بیرون می گذارند و لباس های تنگ و چسبان می پوشند. آیا شما نیز پس از اینکه راحتیِ مانتو را احساس کردید، وسوسه نمی شوید مانند این خانم ها مرزها را بیشتر بشکنید؟ طبع انسان راحت طلب است.
هر فردی پس از مدّتی احساسِ راحتی در یک کار، دیگر میل به بازگشت به سختی های گذشته را ندارد. یک مثال می زنم: چرا روزهای شنبه برای ایرانی ها روزهای سختی برای شروع کار است؟ زیرا در روزهای تعطیل دیرتر از روزهای کاری از رختخواب بیرون می آیند و کمتر به کار و تلاش می پردازند. به همین خاطر بیدارشدن در صبحِ روزِ پس از تعطیلات برایشان کاری دشوار است؛ تا جایی که در کانال های طنزْ جوک ها و کاریکاتورهای زیادی از سر کار رفتن بعد از تعطیلاتِ نوروز و تابستان به چشم می خورد.
درست است که فکر می کنید مشکل شما به پوشیدن یا نپوشیدن چادر محدود می شود، ولی به نظر می رسد که مشکل تان وسیع تر از یک تکّه پارچه (چادر) است.
شما در دوران کودکی آزاد نبودید که از خواست های درونی و طبیعی تان پیروی کنید و اکنون نیز در بزرگسالی احساس می کنید این محیط است که به شما جهت می دهد. الان از اینکه مجبور هستید کنترل خود را به دست دیگران دهید، ناراضی هستید. این دادن کنترل در دست دیگران و تسلیم شدن در برابرِ آنها شما را خشمگین می کند و شما را به فکر می اندازد که در برابر آنها سرپیچی نمایید.
توصیه می کنم برای بررسیِ عمیق ترِ مشکل به یک روانشناس دارایِ مدرک دکترا که سال ها سابقه ارائه مشاوره دارد و به خوبی با ساختار شخصیّت آشنا است، مراجعه نمایید و از او مشاوره بگیرید. درست است که خود شما تحصیل کرده یِ رشته روانشناسی هستید، ولی چه کسی می تواند ادّعا کند که از مشورت با یک متخصّصِ دارای تجربه یِ بیشتر بی نیاز است؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63656&p=1000714&viewfull=1#post10...