پرسش: سوالی که برای من مطرح است این است که گویا مسلمانی و غیر مسلمانی چیزی شبیه تیم بندی است و خداوند در دعوت به اسلام به دنبال یارکشی است. مثلا در فوتبال اینکه از شما حمایت شود یا نه بستگی به این دارد که در کدام تیم باشید. در هر تیمی قرار بگیرید حامیان آن تیم از شما حمیات میکنند حتی اگر بازی ناجوانمردانه ای داشته باشید. به نظر میرسد در اسلام هم معیار سنجش یک عمل درستی و نادرستی آن عمل نیست. بلکه این است که اسم شما مسلمان هست یا نه؟ اگر اسم شما مسلمان باشد همه چیز قابل توجیه است. اگر هم حساسیتی هست روی چند گناه انگشت شمار مثل روابط نامشروع و .... است. ولی خیلی از همین افراد مذهبی از غیبت کردن ابایی ندارند. به طور دقیق بگویم؛ هدف خداوند رشد و تکامل انسان است، یا صرفاً میخواهد یار جمع کند؟ کیفیت مسلمانان مهم است یا کمیت آنها در اولویت است؟
پاسخ: از شما به خاطر طرح این مسئله تشکر می کنم. چنین مسائلی اگر واقعا با روحیه حق طلبانه و با عرضه به مجامع علمی دنبال شود قطعا به نتیجه می رسد. حتی اگر نتیجه آن تجدید نظر و تردید در عملکرد بسیاری از مسلمانان باشد. اما متاسفانه عدم طرح این مسائل به صورت منطقی و البته عدم ارائه پاسخ منطقی باعث می شود عجولانه انگشت اتهام به طرف دین و منابع دینی نشانه رود. پاسخ به سوال شما در چند محور بیان می شود:
اسلام آغاز یک مسیر است نه رسیدن به مقصد
طبق معارف دینی، اسلام آوردن آغاز یک مسیر است نه رسیدن به یک مقصد. مسیری که در آن فضائلی همچون ایمان، تقوی، احسان و ... قابل تحقق است. بنابراین آنچه از اهمیت اسلام آوردن وارد شده است از این جهت است که مسیری برای دستیابی به سایر فضائل و مناقب است.
خداي متعال در قرآن کريم ميفرمايند: «قالت الاعراب ءامنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا أسلمنا و لمَّا يدخُل الاِيمانُ فِي قُلُوبِکُم؛ اعراب گفتند ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردند بلکه بگویند اسلام آوردیم و هنوز ایمان در قلب های آنان داخل نشده است.»(1)
بنابراین اسلام آوردن جز به خاطر اقتضائاتی که به دنبال می آورد مورد تاکید نیست. و در صورتی که مسلمان به لوازم آن پایبند نباشد اسلام او چیزی شبیه نفاق می شود.
ممکن است گفته شود اگر ملاک اصلی برای فضیلت همان لوازم اسلام است چرا مسلمانی همچنان به عنوان یک نماد مورد تاکید است؟ در پاسخ باید گفت: اسلام آوردن به معنای اقرار به توحید و نبوت و ابراز تسلیم در برابر آن به خودی خود دارای فضیلت است و آثاری را در رفتار مسلمان به وجود می آورد. اسلام که همان اعلام وفاداری و پایبندی به آموزه های دین اسلام است خود مقدمه برای عمل به آنها است.
علاوه بر این، شرایط مسلمان اگر به صورت حداقلی در نظر گرفته شده است به این خاطر است که جامعه اسلامی در عسر و حرج قرار نگیرد. چراکه مسلمانی احکام خاصی همچون طهارت، جواز نکاح، انتقال ارث و .... دارد که اگر شامل همه یا حداکثر یک جامعه نشود روابط اجتماعی مختل می شود.
در مفهوم اسلام علاوه بر مسائل اعتقادی، فضائل اخلاقی نیز لحاظ شده است
امام باقر(علیه السلام) به سلیمان یکی از اصحاب خود میفرمایند: «أَ تَدْرِي مَنِ الْمُسْلِمُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِه؛ آیا میدانی مسلمان چه کسی است؟ سلیمان گفت: فدایت شوم شما بهتر میدانی. حضرت فرمود: مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او آسوده باشند.»(2)
امام رضا(علیه السلام) میفرمایند: «لَيْسَ الْمُسْلِمُ مَنْ أَجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالْقَلْب؛ مسلمان کسی نیست که در ظاهر و زبان اجابت کند اما در باطن و قلب مخالفت ورزد.»(3)
اسلام دینی واقع گرا و نتیجه گرا
از دیرباز در میان فلاسفه دین و اخلاق اختلافی نظری درباره واقع نما بودن یا نبودن گزاره های دینی وجود داشته است. در گفتگویی که در میان سقراط و اثیفرون وجود داشته سقراط از او می پرسد: آیا چون خداوند به چیزی امر کرده است آن چیز خوب شده است یا چون آن چیز خوب بوده خداوند به آن امر کرده است؟
این بحث تاکنون همچنان معرکه آراء بوده است و نظریات مختلفی را به وجود آورده است. اما آنچه در برداشت شیعی از صریح آیات و روایات مسلم است این است که یک چیز چون خوب بوده است خداوند به آن امر کرده است. و چون بد بوده خداوند از آن نهی نموده است. یعنی خوبی و بدی یک کار در ذات و واقع آن کار و قبل از تعلق امر و نهی دینی به آن وجود داشته است و دین تنها کاشف و راهنما از آن است.
خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ؛ به درستیکه خدا به عدالت و احسان و کمک به خویشاوندان امر میکند و از فحشا و منکر و ظلم نهی می نماید.»(4)
بنابراین عمل به دین تنها یک تعبد محض و وظیفه بی چون و چرا نیست. بلکه به دست آوردن یک نتیجه و فائده واقعی است. ما اعتقاد داریم از طرف خداوند به چیزی امر نشده ایم مگر به خاطر مصلحت آن و از چیزی نهی نشده ایم مگر به خاطر مفسده آن. پس ملاک درستی و نادرستی یک عمل در دیدگاه اسلامی خود آن عمل است نه اینکه عامل در چه اردوگاهی است.
نقش ایمان و نیت در ارزشمندی عمل
البته گفته شد به این معنا نیست که آنچه خوب و یا بد بودن یک کار را مشخص میکند تنها خود آن کار است. یعنی تفاوتی میان احسان یک مسلمان و احسان یک کافر وجود ندارد.
بلکه نیت و عقیده عامل نیز در این امر موثر است. درست است هر دو یک کار را انجام داده اند اما کافر به خاطر عدم ایمان به توحید و معاد نمی تواند نیت اخروی و الهی داشته باشد. بنابراین دایره تاثیر و پاداش عمل او تنها میتواند شامل دنیا شود. چیزی که در مورد مومن بسیار فراتر از این است.
به طور کلی دین نگاه عجولانه ای در قضاوت مثبت از یک کار ندارد و بیشتر از خود کار نیت و ریشه آن کار را مورد واکاوی قرار میدهد. از نظر نیت، یک کار خوب میتواند سه سطح داشته باشد:
1. انجام آن بر اثر نیت و خُلق منفی
امام سجاد(علیه السلام) میفرمایند:
«اِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْيُهُ وَ تَمَاوَتَ فِي مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِي حَرَكَاتِهِ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يُعْجِزُهُ .......؛ اگر شما فرد ظاهر الصّلاحى ديديد كه از پارسايى سكوت اختيار نموده و خضوع در حركاتش هويدا بود، صبر كنيد؛ آهسته! مبادا اين ظاهر شما را گول بزند، زيرا بيشتر افرادى كه در بدست آوردن دنيا و ارتكاب محرّمات ناتوانند و داراى نيّتى ضعيف و ترس قلب اند؛ دين را دام و تله اى براى دنياى خود ساخته اند، و پيوسته مردم فريب ظاهر اينان را می خورند، و اگر امكان عمل حرامى را پيدا كنند حتماً مرتكب آن خواهند شد.
و اگر ديديد او از مال حرام خوددارى می كند، صبر كن؛ آهسته! گول نخور كه شهوات آدمها گوناگون است، زيرا تعداد افرادى كه از مال حرام خوددارى می كنند زياد نيست هر چند در ظاهر زياد باشند، و در عوض خود را اجبار به اعمال زشتى (زنا) می كنند و در آن مرتكب حرام می شوند.
و اگر ديديد از اين كارهاى زشت نيز خوددارى می كنند باز هم صبر كنيد! مبادا گولشان را بخوريد، تا اينكه كاملًا به عقیده دلشان بنگريد، زيرا همه افرادى كه اين گونه اند در آخر به انديشه اى متين باز نمی گردند، و افرادى كه به واسطه جهل به فساد می افتند بيشتر از گروهى است كه با عقل اصلاح می شوند.
و اگر عقل او را نيز متين و استوار يافتيد، باز هم صبر كنيد و گول نخوريد! ببينيد هواى او تابع عقل است، يا عقل پيروى هوى؟ و ببينيد عكس العمل او در برابر رياستهاى باطل چگونه است؛ مثبت يا منفى؟ زيرا گروهى از مردم در دنيا و آخرت زيان می كنند، دنيا را براى دنيا ترك نمودند، و لذّت رياست باطله را بر خوشى اموال و نعمتهاى مباح حلال ترجيح دادند، و همه اينها را براى رياست باطله رها نمودند، تا اينكه اگر به او گويند: از خداى بترس، بزرگ منشى او را به گناه وادارد. دوزخ او را بس است و هر آينه بد بسترى است.
و او بی هدف به هر درى می كوبد، اوّلين باطل او را به دورترين اهداف زيان و خسارت رهبرى می كند، و پس از آنكه درخواست كار باطل را می كند خدايش نيز او را در طغيانش می كشاند، پس او حرام خدا را حلال داشته و حلال خداوند را تحريم می كند، و اگر رياستش- همان كه موجب بدبختى او شده- سالم بماند ديگر برايش مهمّ نيست مطلبى از دينش فوت شود، اين افراد همانهایی اند كه خدا بر ايشان غضب نموده و مشمول لعن و نفرين خود ساخته و عذابى خواركننده برايشان مهيّا فرموده است.
ولى انسان اصلى و مرد كارزار تكامل همان انسان نيكويى است كه تمام وجودش تابع امر و فرمان خدا است، و نيرويش وقف رضاى خدا است، خوارى با حقّ كه همراه عزّت ابد باشد را بر عزّت ظاهرى كه در باطل است ترجيح می دهد، و نيك می داند كه ضرر اندكى كه از اين رفتار عايدش می گردد در نهايت او را به سرايى كه نعماتش دائمى و عارى از هر هلاك و نابودى است رهنمون می شود، و خوب دريافته كه خوشى بسيار هواپرستى او را گرفتار عذابى خواهد كرد كه قطع و زوال ندارد. اينان انسانند و مردان نيكو! پس پيرو ايشان شده و اقتدا به راهشان كنيد، و بدرگاه پروردگارتان بديشان متوسّل شويد كه بازگشت نداشته و خواسته اى ناكام نماند.»(5)
2. انجام آن بر اثر نیت انسانی
آیت الله مصباح درباره چنین کارهایی مینویسد:
«کارهایی هست که این ویژگیها را ندارد، مخالف با قالبهایی که شارع تعیین کرده نیست، انگیزه منفی هم ندارد یعنی به خاطر دشمنی با دین و حق و اولیاء حق هم نیست. انگیزهاش هم از حد حیوانیت بالاتر است، فقط برای تامین امور بدنی و مادی و شهوانی نیست. یک انگیزه فوق حیوانی دارد، مثل ایثارهایی که مردم غیر مسلمان انجام میدهند، روی انگیزه عاطفی انسانی و سخاوتهایی که دارند و .... اینها مربوط به شکم و شهوت نیست. یک انگیزه فوق حیوانی دارد، ولی نه به خاطر خدا، چون که ایمان به الله ندارد. سخاوت هم بر خلاف دستورات شرع نیست، با این شرایط، ارزش قریب به حد نصاب میتواند داشته باشد از این جهت که نفس را برای نزدیکی به آن کمال و بهره برداری از آن، آماده میکند. درست است که کمال ثابتی برای نفس ایجاد نمیکند، اما نفس را مستعدّ و خیلی نزدیک میکند و ارزشی قریب به حد نصاب دارد. بر این اساس است که عدالت یا شجاعت کسانی در اسلام مدح شده است و حتی روایاتی داریم که در قیامت خدا عذاب را از آنها بر میدارد. مثل حاتم طائی. اما چون به حد نصاب نرسیده موجب دخول در بهشت نمیشود و علامت حد نصاب این است که عذاب را بر میدارد. این موجب کم شدن یا برداشته شدن عذاب میشود، اما موجب دخول در دار سعادت نمیشود. از مرز نمیگذرد ولی به مرز میرساند.»(6)
3. انجام آن به نیت الهی
ایشان در جای دیگری می نویسد:
«از دیدگاه اسلام کاری ارزشمند است که به وسیله نیت با خداوند مرتبط شود و چنین نیتی که رابطه با خدا را تحقق بخشد از کسانی متمشی خواهد شد که به خاطر خدا یا ترس از عذاب و یا امید به پاداش وی کاری را انجام دهند، پس حتما باید ایمان به خدا و روز جزا داشته باشند.»(7)
بی نیازی خداوند از عبادت ما
یکی دیگر از حقائقی که به روشن شدن بحث کمک می کند بی نیازی خداوند از اطاعت و اسلام ما است.
گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریائی اش ننشیند گرد
خداوند هیچ نفع و سودی از ایمان و اسلام بندگان خود نمی برد.
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بر بندگان جودی کنم
حرص و علاقه پیامبر اکرم و اولیای دین(علیهم السلام) به هدایت و دستگیری اعتقادی مردم گاهی چنین می نماید که گویا سود و منفعتی از اسلام امت می برند. توبیخ و تهدید و تشویق و ترغیب الهی نیز همین معنا را وسوسه میکند. در حالی که آنچه خداوند از ارسال رسل و انزال کتب انجام داده است تنها به خاطر خیر و صلاح بندگان است.
روایتی از امام صادق(علیه السلام)
امام صادق(علیه السام) به یکی از شیعیان خود که اهل شرب خمر بود فرمود: «إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَح؛ کار نیکو از هر کسی نیکو است اما از تو نیکوتر و کار زشت از هر کسی زشت است و از تو زشت تر. به خاطر ارتباط و موقعیتی که نسبت به ما داری.»(8)
از این روایت دو نکته کلیدی به دست می آید:
کار نیکو از هر کسی در حد خودش نیکو است. بنابراین حتی کسی که در اردوگاه دین هم چادر نزند باز کار پسندیده از او مورد انتظار و قابل تحسین است.
کار نیک کسانی که منسوب به دین هستند نیکوتر و کار بد آنها زشت تر از بقیه محسوب میشود. بنابراین مسلمانی نه تنها مجوز خطا نیست بلکه سنگین کننده تکلیف و پاداش است.
پی نوشت ها:
- حجرات/ 14.
- کلینی، محمد بن یعقوب(321ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص234.
- همان، ج1، ص548
- نحل/90.
- مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج2، ص84.
- محمد تقی مصباح، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، موسسه امام خمینی(ره)، ص342- 343.
- محمد تقی مصباح، اخلاق در قرآن، موسسه امام خمینی(ره)، ج1، ص127.
- ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن علی(588ق)، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، نشر علامه، ج4، ص236.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63510&p=1000572&viewfull=1#post10...