آیا خبردادن از آینده مستلزم جبر است؟


پرسش:
گفته می‌شود انسان مسئول سرنوشت خودش هست و هر کس آینده‌ی خودش را می‌سازد ، پس چطور می شود که حضرت علی وقتی که شمر بچه بوده به پدر شمر می‌گوید که پسرت قاتل پسر من هست یا چندین مورد دیگر که خبری از نحوه‌ی مردن یا اتفاقاتی که قرار است در آینده بیافتد دادند ؟؟

پاسخ:
قرآن کریم سرنوشت آدمی را در دست خود می‌داند: «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى‏»(1) بر آدمی جز نتیجه‌ی تلاش وی چیزی نیست. نیز می‏فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ »(2) هركسى در گرو چيزى است كه كسب كرده است.
امیرالمومنین علی(علیه‌السلام) و همچنین سایر اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) طبق دلایل نقلی و عقلی آگاه به غیبت هستند و از سرنوشت انسان‌ها مطلع‌اند، وقتی امام علی(علیه‌السلام) از اتفاقات آینده خبر می‌دهد چون عالِم به غیب است و از اتفاقات آینده با خبر است منتهی علم امام نسبت به آینده ی افراد منافاتی با آیه‌ی 38 سوره مبارکه مدّثر ندارد.
اگر چه امام علی(علیه‌السلام) خبر داد که شمر قاتل امام حسین(علیه‌السلام) خواهد بود اما آیا علم امام موجب سلب اختیار از شمر می‌شود؟ یقینا شمر با اختیار خود امام را به شهادت رساند، با اختیار خود تصمیم گرفت لذا با تصمیم خود بدون اینکه جبر و اکراهی باشد این عمل را انجام داد. فلذا علم امام هیچ دخالتی در سرنوشت فرد مورد نظر ندارد بلکه خود فرد است که با اراده‌ی اختیاری خود سرنوشت خود را رقم می‌زند.


فردی را تصور کنید که داخل هلی‌کوپتر، کاملا مشرف بر خیابان است و می‌بیند که اگر دو خودرو مورد نظر در همان مسیر روبروی هم حرکت بکنند به شدت با یکدیگر برخور خواهند کرد. فردی که از بالا نظاره‌گر هست کل مسیر را یکجا می بیند، لذا عاقبت این دو خود رو را می بیند که چه خواهد شد و این منافاتی ندارد که راننده خودرو در سرنوشت خود سهیم نباشند! راننده‌ی خودرو بدون توجّه به قوانین راهنمایی رانندگی و سرعت زیاد در پیچ موجب تصادف شدید می‌شود آیا پیش‌بینی فرد داخل هلی‌کوپتر علت تصادف شدید دو خودرو بوده است؟!
شمر ملعون هم با اختیار خودش امام عزیز را به شهادت رساند و علم امام هیچ تأثیری در سرنوشت شمر نداشت، چنانکه علم معلم به اینکه کدامیک از شاگردان در امتحان مردود خواهند شد در سرنوشت دانش‌آموز هیچ تأثیری ندارد.
اختیار انسان امری فطری و بدیهی است که امور بسیاری ازجمله تعلیم‌وتربیت، مترتب بر آن است، ساختار و اساس نظام آفرینش، تحقق یافتن اهداف آفرینش انسان به این است که انسان دارای آزادی اراده و انتخاب باشد. و اساسا رسیدن انسان به کمالات انسانی در گرو این است که انسان با مبارزه با نفسانیت و انتخاب راه صحیح پلّه‌های کمال را ترقی کرده و به کمالات انسانی دست پیدا کند، بدون داشتن اختیار آفرینش انسان لغو و بیهوه خواهد بود و کار لغو از خدا سر نمی‌زند.
اما در ارتباط با مثالی که خدمت شما عرض کردم، به یقین مثل نمی‌تواند واقعیت را آن‌طور که هست به عینه بیان کند بلکه ذهن را به واقعیت نزدیک می‌کند. در مثال فوق که گفتیم معلم به آینده دانش آموز علم دارد، وجه شبه این است که معلم به آینده دانش‌آموز با وصف تلاش یا عدم‌تلاش به آینده‌اش علم دارد. اما علم معلم نسبت به آینده دانش‌آموز به هیچ وجه سلب اختیار از وی نمی‌کند، چون دانش‌آموز در اوج آزادی و اختیار است. حال خداوند تبارک و تعالی و همچنین معصومین (علیهم‌السلام) «باذن الله» به غیب آگاه‌‌اند و از آینده‌ی انسان اطلاع دارند منتهی اطلاع آن‌ها از آینده‌ی انسان با وصف اختیار است.


علامه طباطبایی در این ارتباط می‌فرمایند:
«علم الهی به افعال انسان موجب جبر نمی‌شود، زیرا علم الهی به افعال انسان همراه با صفت آن است. حق‌تعالی به افعال اختیاری انسان‌ها همراه با صفت اختیاری‌بودن آنها علم دارد به بیان دیگر خداوند می‌داند که فلان فرد از روی اختیار، فعل خاصی را انجام می‌دهد. اگر علم خدا به این تعلق گیرد که فردی به سعادت می‌رسد و فردی به شقاوت، سعادت و شقاوت این هردو فرد با عمل اختیاری خود آن‌ها، تحقق خواهد پذیرفت. هرچند احاطه‌ی وجودی حق‌تعالی موجب استناد فعل به او می‌شود، اما فعل اختیاری محاط و منسوب به اوست (3)
نکته پایانی: باید به این موضوع توجه داشته باشیم که مساله‌ی جبر و اختیار، از مسائل بسیار پیچیده و دیرفهم و دیر هضم است. حتّی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز آن را برای همه‌ی اصحاب بیان نمی‌کردند و آنجا هم که پرده از راز آن می‌گشودند، تعابیر را چنان انتخاب می‌کردند که اگر به گوش افراد ضعیف‌الفهم رسید، آن‌ها را گرفتار معضلات اعتقادی نکند.
روایت: «عَنْ مِهْزَمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي عَمَّا اخْتَلَفَ فِيهِ مَنْ خَلَّفْتَ مِنْ مَوَالِينَا قَالَ قُلْتُ فِي الْجَبْرِ وَ التَّفْوِيضِ قَالَ فَسَلْنِي قُلْتُ أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي قَالَ اللَّهُ أَقْهَرُ لَهُمْ مِنْ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ قَالَ اللَّهُ أَقْدَرُ عَلَيْهِمْ مِنْ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ هَذَا أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ فَقَلَبَ يَدَهُ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ لَوْ أَجَبْتُكَ فِيهِ لَكَفَرْت‏».
مِهزَم گوید: حضرت صادق(علیه‌السلام) فرمودند: مرا خبر ده از آنچه که در آن اختلاف كرده‏اند كسانى از مواليان ما كه تو آنها را پشت سر گذاشته‌ای! راوى می‌گويد:عرض كردم در باب جبر و تفويض باهم اختلاف دارند. فرمودند: از من بپرس؟ عرض كردم: خدا بندگان را بر گناهان مجبور ساخته؟ فرمودند:خدا بر ايشان قاهرتر و مسلّط‌تر از اين است. راوى می‌گويد: عرض كردم به ايشان تفويض نموده؟ (کارشان را به خودشان واگذار کرده؟) فرمودند: خدا بر ايشان از آن قادرتر است. راوى می‌گويد: عرض كردم: خدا تو را راست دارد اين چه چيز است؟! راوى می‌گويد: حضرت دو بار يا سه بار دستش را گردانيد و فرمود: اگر در این باره به تو جواب دهم حتماً كافر می شوى‏.» (4)


لذا عجیب نیست که بسیاری به سمت جبر و تفویض گراییده و هر کدام از سویی منحرف شوند. بنابراین گمان نکنید مسئله جبر و اختیار با چند سوال و جواب کاملا حلّ خواهد شد، برای فهم این مسئله لازم است مطالعات خداشناسی خودتون رو بالا ببرید تا شناخت بهتری از عالمیت و خالیقت خدا داشته باشید.
پرسشی که در نهایت مطرح می‌شود این است که: اگر خداوند و عالِمین به غیب به عملکرد آینده انسان علم دارند، معنایش این است که انسان کاری خلاف علم آن بزرگواران در آینده نمی‌تواند انجام بدهد. با این ترتیب اگر همین امروز بدون مقدمه، یک انسان عادی تصمیم بگیرد اسلحه برداشته و تعدادی بیگناه را بکشد یا جرم و جنایت دیگری را مرتکب شود، هر چند از نظر اجتماعی کار او جرم است، ولی او در واقع کاری بر خلاف آن بزرگواران انجام نداده. این یعنی هر کاری که معتقدان به این دیدگاه انجام میدهند، کاریست که باید انجام دهند. این مشکل چه پاسخی دارد؟


در پاسخ به این پرسش عرض می‌شود: همان‌طور که در سطور پیشین عرض شد خداوند(و یا عالِمین به غیب) به وصف «اختیار» به سرنوشت انسان علم دارند و این خیلی متفاوت است با این جمله که خداوند به سرنوشت انسان علم دارد؛ خداوند علم دارد که آن فرد در فلان لحظه با اختیار خود جنایتی را مرتکب خواهد شد و این منافاتی با اختیار انسان ندارد...
برای توضیح بیشتر مطلبی در مورد جبر و اختیار خدمتتان تقدیم می‌شود:
موجودات از علم خدا ناشی می‌شوند، یعنی موجودات قبل از اینکه وجود عینی پیدا کنند در علم ازلی خدا وجود علمی دارند. اين وجود از مرتبه‌ی علم خدا نازل می‌شود به عالم جبروت و از عالم جبروت نازل می‌شود به عالم ملکوت و از آنجا نازل می‌شود به عالم دنيا. خداوند متعال می‌فرمايد: « وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ »(5) و هيچ چيزي نيست مگر اينکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی‌کنيم مگر به اندازه‌ی معلوم و معيّن» و در مورد انسان فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ* ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ»(6) ما انسان را به طور حتم در بهترين اعتدال آفريديم* سپس او را به پست ترين پستی بازگردانيم » .


انسان در عالم بالا کامل و بی‌عيب است و همه بر فطرت توحيد و با سعادت عامّ و اوّليّه آفريده شده‌اند و به دنيا که پست‌ترين و پایین‌ترین مرتبه‌ی وجود است تنزّل نموده‌اند. لذا انسان در دنيا در ضعيف‌ترين مرتبه‌ی وجودی خود قرار دارد. از اين روست که خداوند متعال فرمود: « وخُلِقَ الانسانُ ضعیفاً»(7) و انسان، ضعيف خلق شده است ». يعنی خلقت دنيايی او ضعيف‌ترين مرتبه ی وجودی اوست. انسان بايد از اين مرتبه حرکت خود را شروع کند و دوباره به اَعلی علّيّين بازگردد و مراتب وجودی خود را تحصيل نماید و اين بازگشت، اختياری است.
خدا تمام امکانات بازگشت را فراهم کرده است؛ به عبارتی تمام اجزاء علّت تامّه‌ی سعادت را در اختيار انسان گذاشته است. در باطن او فطرت را نهاده است و به او خير و شر را تعليم داده و فرموده است: « قسم به نفس و آنکه آن را درست کرد سپس بدی‌ها و تقوايش را به او الهام کرد که هر کس آن را پاک گردانيد قطعاً رستگار شد و هر که آن را دفن کرد، قطعاً بازنده شد.»(8) افزون بر اينها انبياء و کتب آسمانی را هم ارسال کرده است که اوّلی نمونه‌ی انسان کامل و دومی نقشه‌ی وجود انسان کامل و نقشه‌ی مسير بازگشت به خداست. و آخرين جزء علت تامّه‌ی سعادت، اختيار خود انسان است؛ يعنی اختيار خود انسان جزئی از علّت سعادت اوست که اگر آن را به کار بست به کمال خود می رسد و الّا نمی‌رسد.


خدا خواسته که انسان‌ها با اختيار خود راه بازگشت را طی کنند، اگر بازگشتند که به کمال خود می‌رسند و الّا نمی‌رسند و در مرتبه‌ی دنيايی خود می‌مانند و با همين مرتبه‌ی وجودی به عالم برزخ وارد می‌شوند و آنجا خود را نسبت به آنچه بايد می‌شدند،‌ ناقص می‌يابند و جهنّم چيزي نيست جز ظهور ملکوتی همین نقص‌ها و عدم‌ها.
پس انسان موجودی است که هم می‌تواند رشد کند و به حقیقت کامل خود دست یابد هم می‌تواند به اختیار خود رشد نکرده، در همین حدّ دنیایی خود بماند و خدا به هر دو طرف این قضيه علم دارد؛ يعنی می‌داند که اگر اين شخص حقّ را اختيار کند سعادتمند می‌شود و اگر باطل را اختيار کند، شقاوتمند می‌شود و همين علم ازلی خداست که در عالم مادّه به صورت دو راهی حقّ و باطل ظهور کرده است. خدا می‌داند که هر کسی با اختيار خود كدام راه را خواهد رفت لذا علم خدا باعث جبر نمی‌شود. چون علم خدا نیست که شخص را به مسیر حق یا باطل می‌برد بلکه اختیار خود اوست که او را به آن مسیر می‌راند. اینکه گفته شود « خدا می‌داند که هر کسی چه راهی را طی خواهد كرد » فرق زیادی دارد با اینکه گفته شود « خدا می‌داند که هر کسی با اختیار خود چه راهی را طی خواهد کرد» اولی سخن باطلی است ولی دومی سخن حقّی است .چون لازمه‌ی اولی جبر و لازمه‌ی دومی اختیار است.


خداوند متعال اراده نموده که هر چه انسان در مسیر بازگشت به عالم بالا اختیار نمود، همان شود. پس مطابق اراده‌ی قطعی خدا همان نیز خواهد شد؛ یعنی چون خدا اراده کرده که اختیار خود انسان سرنوشت او را رقم بزند، پس قطعاً چنین خواهد شد.
برای مطالعه بیشتر:ر.ک: انسان و سرنوشت نوشته ی استاد شهید مرتضی مطهری(رحمه الله علیه)
همچنین ر.ک: نگاه سوم به جبر واختیار، نوشته محمد حسن قدردان قراملکی، انتشارات فرهنگ واندیشه اسلامی

پی نوشت:
1. نجم: ۵۳/ ۳۹
2. مدثّر:۷۴/ ۳۸
3. ملاصدرا،الحکمه المتعالیه فی الاسفار، ج 6، ص 318 و 372
4. التوحيد للصدوق ،ج363 ،ص59
5. حجر:21
6. تين: 4و5
7. نساء:28
8. شمس: 7 ــ 10

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61496&p=999148&viewfull=1#post999148