چگونه به شنوا بودن و بینابودن خداوند پی می بریم؟



سوال:
ما از کجا به شنوا بودن و بینا و ناظر بودن خداوند پی می بریم؟
چرا که خداوند با اوصافی که دارد نیازی ندارد که ناظر بر جهان باشد زیرا معنا ندارد از آنچه که ما انسان ها و یا سایر جانداران انجام می دهیم بی اطلاع باشد.


جواب:
بر همگان روشن است عمل بينايى در انسان يا يك جاندار، در سايه يك رشته عمليات فيزيكى تحقق مى پذيرد; بنابر اين شنيدن و ديدن در خدا از اين طريق امكان پذير نيست،ناچار بايد در اين جا از قاعده « خُذِ الْغايات وَ اتْرُكِ الْمَبادى»(به هدف بپرداز و وسیله و راه های رسیدن به آن هدف را رها کن) استفاده کرد این قاعده که یک قاعده عرفی است بیان می کند برای درک حقیقت یک چیز باید از زوائد و حواشی آن حقیقت و راه های وصول به آن انواع مصادیقی که حول آن حقیقت گذر کرد تا به معنای اصلی آن رسید. مثالی که غالبا زده می شود درباره کلمه "میزان" است میزان چیست میزان وسیله سنجش است حال گاهی این وسیله سنجش در ترازو های سنگی خود نمایی می کند و گاهی در ترازو های قپانی و گاهی در ترازو های دیجیتالی و گاهی در باسکول های چند تُنی و گاهی در دماسنج و گاهی در فشار سنج و ... اما حقیقت میزان وسیله ای برای سنجش و معیاری برای آن است.
در موضوع ما نیز هدف از بينايى جز آگاهى از ديدنى ها و همچنين هدف از شنوايى جز آگاهى از امواج صوتى، چيز ديگرى نيست، هرگاه خود اين نتيجه، بدون يك رشته ادوات، و ابزار، يا فعاليتهاى فيزيكى صورت پذيرد، در چنين صورت حقيقت بينا بودن و شنوا بودن را دارا خواهد بود و آيات قرآن بيش از اين ثابت نمى كند كه خدا بينا و شنوا است، و امّا اين كه خصوصيات موجودات امكانى را داراست، هرگز بر آن دلالت ندارد.
از آن جا كه همه ى عوالم امكانى نزد خدا حاضر است، حتما دیدنی ها و شنیدنی ها نيز نزد او حاضر خواهند بود، از اين جهت بسيارى از محقّقين اين دو وصف را از شُعب علم خدا به جزئيات گرفته اند و واقعيت علم را جز حضور معلوم نزد عالم چيز ديگرى ندانسته اند، و اگر برخى از متكلمين گفته اند: شنوايى خدا به علم به مسموعات بازگشت مى كند،گفتار صحيحى است و مسلماً حضور موجودات نزد خدا بالاتر از حضور موجودات نزد انسان از طريق صور ذهنى است.

امير مؤمنان (عليه السلام) مى فرمايد:«خدا بصير است نه از طريق به كار بردن ادوات حسى، و بینا است نه از طريق تماس خارجى».(1)
و نيز مى فرمايد: «مى شنود نه از راه شكافتن امواج هوا و دستگاه شنوايى».(2)
و باز مى فرمايد: «خدا بصير است، ولى هرگز به دستگاه بينايى توصيف نمى شود».(3)
جامع ترين سخن، كلامى است كه امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:«سميع بصير،أى سميع بلا حاجة، و بصير بلا آلة، بل يسمع بنفسه و يُبصر بنفسه» يعنى: «خدا شنوا و بينا است، شنوا است بدون دستگاه شنوايى، و بينا است بدون ادوات حسى، بلكه بالذات مى شنود و مى بيند»(4)

بنا بر این برگشت سمیع و بصیر به صفت علم الهی است و چیزی جز آن نیست اما در بحث صفات الهی گفته می شود که بیان این صفات برای آشنایی هر چه بیشتر مخلوقات با خداست یعنی گر چه همه صفات عین ذات و از نظر معنایی متعدد و از نظر مصداقی واحد هستند اما برای شناخت پروردگار کارایی دارند. وقتی که انسان صفت سمیع و بصیر بودن را درک می کند و می فهمد که این دو صفت از صفات کمالیه هستند ناگزیر خدا را به آنها موصوف می داند و این توصیف باید در حد واجب الوجود باشد نه در حد امکانی.

پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
2. همان مدرك، حكمت ۱۸۶.
3. همان مدرك، خطبه ۱۸۲.
4. صدوق، التوحيد، جامعه مدرسین، ص ۱۴۴.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63600&p=996252&viewfull=1#post996252