آیا وحدت وجود به معنای همه خدائی است؟



پرسش: برداشت من از وحدت شخصی وجود آن است که موجودات و حق تعالی، با هم عینیت دارند. در این صورت، گذشته از اینکه نباید هیچ بدی و زشتی ای در عالم وجود داشته باشد، مجازات ظالمان در عالم دیگر نمیتواند معنایی داشته باشد.


پاسخ:
وحدت وجود برداشتها و تقریرهای متعددی دارد.
اما تقریری که از همه کم اشکال تر و قابل دفاع تر است، تقریری است که بر اساس قاعده بسیط الحقیقه قابل ارائه است.
قاعده بسیط الحقیقه که یک قاعده فلسفی است، بیان میکند موجودی که ذاتش بسیط واقعی است، شامل همه موجودات میشود، ولی هیچ یک از آنها نیست. بخش اول این قاعده، موهم این برداشت است که وحدت وجود، به معنای همه خدایی است. ولی در بخش دوم، این توهم مرتفع شده و عینیت وجود بسیط الحقیقه و سایر موجودات(مطلقا) منتفی میشود. بنابراین عینیتی در کار نیست. خداوند عین هیچ یک از موجودات دیگر نیست؛ چه موجودات خوب و چه بد و شر.(1)

پس با این وجود، وحدت وجود به معنای آن است که خداوند کمالات تمام موجودات را در خود دارد نه به نحو ترکیب بلکه به نحو بسیط. تنها با این تقریر است که او هم کل الاشیاء است و هم عینیتی با هیچ یک از موجودات ندارد. چرا که از طرفی هر شیئی، وجودش به کمالاتش است.
پس اگر موجودی، کمالات سایر موجودات را داشته باشد(بلکه اکمل از آنها باشد)، در این صورت، این موجود همه اشیاء یعنی همه کمالات وجودی اشیاء است. از سوی دیگر، چون نواقص آن موجودات را ندارد، عینیتی در کار نیست(لیس بشیء منها)

باتوجه به این مقدمه، سراغ سوالات شما میرویم.
نخست، برداشت شما: برداشتی که از سوی شما ارائه شد، با این پیش فرض بود که وحدت وجود به معنای عینیت بین موجودات و حق تعالی است. ولی چون خداوند به نحو عادلانه و حق، بدان و ظالمان را مجازات میکند پس عینیتی بین خدا و ذات آنها برقرار نیست. در حالیکه بر اساس آنچه در توضیحات بالا گذشت، چنین پیش فرضی باطل است.

دوم. نبودن هیچگونه بدی و زشتی در عالم: این مطلب نیز نادرست است؛ زیرا
اولا: به خودی خود، هیچ چیزی شر نیست بلکه شر، ادراکی است که دیگری نسبت به عملکرد موجود دیگر دارد. زلزله به خودی خود شر نیست به همین جهت وقتی کسی از آن اسیب نبیند، کسی نمیگوید چه زلزله بدی. یا سیل وقتی در بیابان صورت بگیرد و کسی از ان اسیب نبیند، نسبت شر به آن نمیدهد. چنانکه در قران کریم، خداوند متعال خلقت همه چیز را نیکو و پسندیده شمرده است:
«الذی احسن کل شیء خلقه»(2)
همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده
صاحب تفسیر المیزان در این رابطه اینچنین بیان میکند:

دقت در خلقت اشياء كه هر يك داراى اجزايى موافق و مناسب با يكديگر است، و اينكه مجموع آن اجزاء مجهز به وسايل رسيدن آن موجود به كمال و سعادت خويش است، و اينكه اين مجهز بودنش به نحوى است كه بهتر و كامل تر از آن تصور ندارد، اين معنا را دست مى دهد كه هر يك از موجودات فى نفسه و براى خودش داراى حسنى است، كه تمام تر و كامل تر از آن براى آن موجود تصور نمى شود.

و اما اينكه مى بينيم موجودى زشت و ناپسند است، براى يكى از دو علت است، يا براى اين است كه آن موجود داراى عنوان عدمى است، كه بدى و ناپسندى اش مستند به آن عدم است، مانند ظلم ظالم و زناى زناكار، كه ظلم بدان جهت كه فعلى از افعال است زشت نيست، بلكه بدان جهت كه حقى را معدوم و باطل مى كند زشت است، و زنا بدان جهت كه عمل خارجى است و هزاران شرايط دست بدست هم داده تا آن عمل صورت خارجى بگيرد زشت نيست، چون صورت خارجى آن با صورت خارجى عمل نكاح مشترك است، بلكه زشتى اش بدين جهت است كه مخالف نهى شرعى، و يا مخالف مصلحت اجتماعى است.
و يا براى اين است كه با موجودى ديگر مقايسه اش مى كنيم، و از راه مقايسه است كه زشتى و بدى عارضش مى شود، مثلا حنظل (هندوانه ابوجهل ) خودش نه زشتى دارد و نه بدى، ولى وقتى با خربره مقايسه اش مى كنيم، مى گوييم بد است، و يا مثلا خار كه در مقايسه با گل زشت و بد مى شود، و عقرب كه در مقايسه با انسان زشت و بد مى گردد، بدى و زشتى ذاتى آنها نيست، بلكه با مقايسه اش به چيز ديگر و سپس قياسش با طبيعت خودمان مى گوييم بد و ناگوار و زشت است، كه اين زشتى و بدى نيز در حقيقت به همان زشتى به معناى اول بر مى گردد.(3)



ثانیا: اگر هم خیر بودن همه موجودات به خودی خود و ادراکی بودن شر پذیرفته نشود، باز هم ایراد شما وارد نیست چرا که برابر خدا بودن مستلزم آن نیست که هیچ بدی و شری در عالم نباشد. چون همانطور که گفته شد وحدت وجود به معنای عینیت موجودات نیست تا مستلزم عدم وجود شر در عالم باشد.

سوم. عدم امکان مجازات ظالمان: این اشکال نیز چون ناشی از تصور اشتباه از وحدت وجود و تفسیر آن به عینیت وجود و مصداقی واجب و ممکن الوجود بود، با ابطال آن پیش فرض، خود به خود حل میشود.


پی نوشتها:
1. حسن معلمی، حکمت متعالیه، قم، نشر هاجر، 1387، ص210
2. سوره سجده، آیه7
3. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، نشر اسلامی، 1374ش، ج16، ص373


http://www.askdin.com/showthread.php?t=63536&p=998798&viewfull=1#post998798