سؤال:
چگونه اعطای حقتعالی متوقف بر درخواست انسانها در عین ثابت –وجود علمی موجودات در عالم علم الهی قبل از ایجاد خارجی آنها در عالَم عینی و بیرونی- آنهاست و حال آن که هنوز انسان در این عالم وجود خارجی پیدا نکرده است؟ چگونه این مطلب با اراده و اختیار داشتن انسان سازگار است؟
پاسخ:
۱- این بحث تحت عنوان «علم تابع معلوم است» در کتب عرفانی موسوم است.[1]
۲- گفتنی است تمام حرف عارفان در این جمله خلاصه نمیشود و این تنها یک تکه از کلام آنان است؛ چرا که از منظر آنان، معلوم نیز تابع علم است که نیازمند به توضیح و تبیین است.[2]
۳- تعین ثانی نامی است برای عالم علم حقتعالی و این علم دارای متعلقاتی است. از جمله این متعلقات، حقایقی به نام اعیان ثابته است. در کتب حکماء از این نوع علم به علم قبل از ایجاد الهی تعبیر شده است.
مقصود از این که در تعین ثانی – عالم علم الهی- علم تابع معلوم است آن است که حق تعالی به هر یک از اعیان ثابته نمیگوید که چگونه باشند بلکه حقتعالی در این عالم تنها به اینگونه بودنِ معلوم علم پیدا میکند؛ پس در معلوم چیزهایی میگذرد که حقتعالی به این چیزها علم پیدا میکند.
هر عین ثابت نیز دارای مقتضیاتی منحصر به فرد میباشد؛ مثلا قابلیتها و اقتضائات زمین ۲۰ متری با یک زمین ۲۰۰ متری متفاوت است؛ در زمین ۲۰ متری نمیتوان استخری بنا کرد اما در زمین ۲۰۰ متری چرا.
۴- «علم تابع معلوم است» در تعین ثانی دارای هیچ بار ارزشی نیست بلکه یک بیان هستیشناسانه است؛ مثلا وقتی فرشی را شستشو میدهیم، نمیتوانیم به هر نحوه که دلمان میخواهد آن را بشوییم بلکه ویژگیهای فرش است که چگونگی شستشوی آن را به ما تحمیل میکند؛ یا وقتی کسی بخواهد برای دانشآموزان خاصی برنامهی آموزشی تهیه کند لاجرم باید با توجه به اقتضائات و شرایط همان دانشآموزان برنامه را تدوین کند پس خود دانشآموزان هستند که شکل و چند و چون برنامهی آموزشی را تعیین میکنند و به این لحاظ، دانشآموزان، حاکم بر کارشناس برنامهریزی خواهند بود. پس از آن جهت که کارشناسان متصدی برنامهریزی برای دانشآموزان هستند، دانشآموزان «محکوم علیه» خواهند بود اما از آن طرف که شرایط و اقتضائات دانشآموزان است که نوع و کیفیت برنامه را مشخص خواهد کرد، دانشآموزان، حاکم بر برنامهریزان خواهند بود.
در عالم علم الهی نیز وضع به همین منوال است.
۵- در مورد این که چگونه این اقتضائات موجود در اعیان ثابته با اختیار و اراده انسان قابل جمع است باید گفت دقت در این مسئله که این عالم –تعین ثانی- تنها عالم علم الهی است شبهه ظاهری را مرتفع میسازد. همانطور که در عالم طبیعت، انسانِ بدون اراده بیمعنا است، نمیتوان انسانِ در عالم علم الهی را بدون اراده تصور کرد؛ از باب تمثیل، همانطور که درخت در عالم علم الهی بدون ریشه نخواهد بود؛ انسان صاحب اراده و اختیار نیز در عالمِ علم الهی بدون اراده و اختیار نخواهد بود.
درخت در عالم علم الهی اقتضاء دارد که با ریشه باشد و به اصطلاح میگوید من طلبم بدین شکل است؛ و این، اقتضاء عین ثابت یک درخت است؛ اقتضاء یک انسان نیز این گونه است که واجد اراده باشد؛ یعنی عین ثابتش میگوید من باید شعور و اراده داشته باشم و طلبم این گونه است.
روشن است، این معنا از اقتضاء و طلب در اعیان ثابته، ضرورتا این معنا را تولید خواهد کرد که «علم تابع معلوم است».
پس یزید در عالم عین الهی –عین ثابت یزید در تعین ثانی- دارای یزیدی نیست که از خود اراده و اختیاری ندارد و علم خداوند به وی او را یزید کرده باشد بلکه یزیدی است که با ارادهی خویش اقدام به جنایت کرده است.
۶- چون علم الهی در تعین ثانی به اعیان ثابته، نامحدود است؛ نه تنها کلیات سعادت و شقاوت انسانها در اعیان ثابته منعکس خواهد بود؛ بلکه جزئیات فعالیتها نیز اینچنین است. بدین ترتیب، ارادههای خاص، شرایط خاص، پدر و مادر خاص، دوستان و همسایهها و تک تک رفتارها در آینه عین ثابت هر فرد انسانی معلومِ پروردگار است؛ و این علم، تابع معلوم خواهد بود؛ به عبارت دیگر، علم الهی در معلوم تصرف نخوهد کرد و عیناً همانگونه که در خارج از صقع ربوبی –عالم علم الهی- هست همانگونه در علم الهی خواهد بود -منتهی قبل از ایجاد و وجود خارج آنها-. از طرفی، معلوم نیز بر پاشنهی اقتضائات خودش میچرخد – به تعبیر علمی، حاکم (خدا)، محکومِ محکومٌ علیه خویش خواهد بود-.
۷- از آن جا که این علم، قبل از ایجاد و موجودیت خارجی موجودات است، اساسا شرط تحقق چنین علمی، موجودیت خارجی موجودات نخواهد بود؛ یعنی نیاز نیست تا موجود محقق شود تا خداوند بدان عالم گردد بلکه خداوند قبل از وجود خارجیاش از آن آگاه است.
پس حقتعالی قبل از ایجاد، میداند کدام فرد با اختیار خویش سعید و کدام فرد با اختیار خویش شقی خواهد شد.
۸- اجتماع وجود برترِ تمام اشیاء در مقام ذات و به تبع آن در مقام تعین ثانی، و عینیت آنها با او از یک سو،و علم حضوری خداوند به ذات خود و به دنبال آن به کثرات متمایز در تعین ثانی، علم قبل از ایجاد خداوند را موجه میسازد؛ بنابراین، خداوند در عین وحدت و بساطت، در مقام ذات خود به وجود برتر تمام اشیاء علم حضوری داشته باشد.
با پذيرش اين تقرير، علم پيشين خداوند به اشيا به نحو متمايز از هم و با تمام خصوصيات را بايد متعلق به مقامي متنزل از ذات دانست، که در کتب عرفاني با عنوان «تعين ثاني» از آن ياد ميشود.
از آنجا که وجود برتر اشیاء، همان وجود اشیاست؛ لکن بدون لحاظ حدود و نقایص ماهویشان، علم حضوری خداوند به ذات خود بعینه مصحّح علم حضوری به اشیاء در تعین ثانی است. از این نحو علم خداوند به اشیاء با تعبیر «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی یا «علم اجمالی بالتفصیل» یاد شده است. [۳]
عرفا نیز با تحلیلی که از مقام ذات و صفات و کثرات مندمج در آن ارائه دادهاند، بر این باورند که خداوند در مقام ذات خود، به عین علم به خود، به همه اشیاء علم دارد؛ علمی که مشروط به وجود شیء نیست و در مرتبهای پیش از مرتبهی وجود آن برای خداوند حاصل است. از نظر آنان اشیاء و کثرات در مقام ذات، به صورت اندماجی و غیر متمایز از هم موجودند و به صورت متمایز در تعین ثانی شکل میگیرد. بنابراین متعلَّق علم پیشین و ذاتی خداوند به اشیاء، همان ذات بسیط اوست که در عین وحدت و بساطت، همه اشیاء را در ذات به نحو بسیط و غیر متمایز و در تعین ثانی به نحو متمایز از هم دارد. [۴]
بر این اساس با همین تحلیلی که ناظر به مقام ذات بود در تعین ثانی نیز، که یک تعین علمی در درون صقع الهی است، خداوند به کثرات اینگونه علم خواهد داشت.
۹- اما در سطحی بالاتر، تمام این ساز و کار و خلق و ایجاد، از ناحیه حقتعالی خواهد بود و به اصطلاح، معلوم تابع عالِم –ذات حقتعالی- خواهد بود.
از طرفی، مادامی که ارادهی تکوینی حقتعالی نباشد، خلقی صورت نخواهد گرفت اما از طرف دیگر، همین اراده تکوینی، که اساس همه چیز است به مقتضای عین ثابت رفتار خواهد کرد –همانطور که در مثال برنامهریزی برای دانشآموزان خاص بیان شد- و خلاصه، این دو، دو روی یک سکهاند که هیچ گونه منافاتی با هم ندارند.
چیزی که هست، آموزه «علم تابع معلوم است» تنها به یک روی این سکه اشاره کرده و آن را برجسته ساخته است.
۱۰- نکته پایانی این که این بحث تنها در تعین ثانی به عنوان دومین تعین حقتعالی مطرح است و الا در مرتبه ذات یا احدیت –تعین اول- این گونه مباحث – علم تابع معلوم است- مطرح نمیباشد؛ زیرا تابع بودن فرع بر وجود یک نحوه دوئیت و اثنینیت است و حال آن که در مرتبه ذات و تعین اول هیچ دوئیتی برقرار نیست.[۵]
خلاصه:
در ساحت عین ثابت، حقیقتا ارادهی هر فرد انسانی ملحوظ خواهد بود و عدم تکوّن و خلق عین خارجی فرد انسانی مانع از ثبوت آن برای خداوند به همین شکلی که در عالم طبیعت است –انسان در عالم طبیعت دارای اراده و اختیار است- نخواهد شد؛ به عبارت دیگر، اراده انسان حتی در ساحتی که خبری از عین خارجی افراد انسانی نیست پابرجاست.
به تعبیر دیگر، قضاء سابق الهی –سابق به معنای قضاء علمی قبل از ایجاد است- ، منافی با اراده انسان نیست بلکه انسان همانگونه که در این عالم طبیعت است، در آنجا نیز خواهد بود و از این منظر، حاکم، محکومِ محکومٌ علیه خویش است؛ از باب تشبیه، همانطور که یک مهندس ساختمان به عنوان حاکم، برای نقشهریزی و ایجاد ساختمان در زمینی خاص، محکوم اقتضائات زمینی است که مترصد ساخت و ساز در آن است - مثلاً اقتضائات ساخت و ساز در زمین مربع با اقتضائات ساخت و ساز در زمین مستطیل متفاوت است-.
از سویی، به حسب عقلی نیز ابتدا تا معلومی نباشد، علمی صورت نخواهد گرفت پس اولیت در علم، با اکوان و عین ثابت است.
توجیه علم پیشین الهی نیز با حضور ذات متعال برای خود که ملازم با حضور تمام کثرات و اشيا برای او است، صورت میپذیرد. حضور تمام كثرات و اشيا براي او مستلزم علم حضوري خداوند به آنها در موطن ذات و به دنبال آن در مرتبهی تعین ثانی است. بنابراين، علم خداوند به ذات خود در مقام ذات، مستلزم علم پيشين و ذاتي او به تمام اشيا به نحو حضوري است.
منابع:
[1]. عینالقضات همدانی، شرح کلمات باباطاهر عریان، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذلی الدرقاوی، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۲۰۰۷ م، چ اول، ص ۱۴۱.
[2]. «في الأول المعلوم تابع للعلم الإلهي الأزلي الذي هو مظهر تلك الشئون، و حينئذ فلا منافاة بين قول الشيخ الأكبر: (العلم تابع للمعلوم) و بين قول الجنيد و غيره: (المعلوم تابع للعلم)؛ فافهم، و اللّه أعلم. و انظر: جلاء القلوب (1/ 340).» (المزیدی، احمد فرید، الامام الجنید سید الطائفین، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۷، چ اول، ص ۱۶۲.
[4]. فناری، شمسالدین محمد حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۲۰۱۰، چ اول، ص ۳۳۴؛ قونوی، صدرالدین، إعجاز البیان، قم: انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۸۱، چ اول، ص ۱۱۶؛ جامی، عبدالرحمن، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح سید جلال آشتیانی، تهران: انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۷۰، چ دوم، ص ۳۰.
[۵]. ر.ک: فناری، شمسالدین محمد حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۲۰۱۰، چ اول، ص ۱۸۶، سطر ۱۴و ص ۲۵۸ و ص ۲۷۱ - ۲۷۲؛ و ص ۱۸۷، سطر دوم؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، تحقیق محسن بیدارفر، قم: انتشارات بیدار، ۱۳۸۵، چ سوم، ص ۱۷۵، سطر چهارم؛ القادری، حسن بن موسی بن عبدالله، شرح حکم الشیخ الاکبر السید محییالدین بن العربی، تصحیح احمد فرید المزیدی، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۷، چ اول، ص ۲۴۶.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61581&p=996161&viewfull=1#post996161