آیا با وجود این شک عبادات انسان قبول است ؟


سوال: می دانیم درجاتی از شک در بین خدا باوران وجود دارد، حالا یا در چیستی خدا یا در هستی و نیستی او
آیا با وجود این شک عبادات انسان قبول است یا خیر ؟


جواب:
می دانیم که ایمان دارای درجات و مراتبی است که همه مراتب آن معتقد به وجود خدا هستند اما در باورمندی و اعتقاد درونی به تصرف آن خدا در حیطه های مختلف زندگی درجات متعددی دارند که بنابر آن درجات پاداش می گیرند ولی وجه مشترک آنها ایمان و عمل مومنانه است که بر همان اساس درجه بندی می شوند.

امام صادق(علیه السلام) در باره‌ی درجات ایمان می ­فرماید: «خداى عزّ و جلّ ایمان را هفت قسمت کرد: 1. نیکوکارى، 2. راست­گویى، 3. یقین، 4. رضا، 5. وفاء 6. علم، 7. بردبارى. سپس آن را میان مردم تقسیم فرمود، به هرکس هفت سهم داد، او کامل است و دربردارنده‌ی ایمان. به برخى از مردم فقط یک سهم داد، و به بعضى دو سهم و به دسته­اى سه سهم، تا به هفت سهم قسمت کرد، امام فرمود به کسى که یک سهم ایمان دارد به اندازه‌ی دو سهم تحمیل نکنید، و به کسى که دو سهم دارد به مقدار سه سهم که سنگین بارشان خواهید کرد، آن­گاه فرمود: همچنین تا به هفت سهم برسند (یعنى بر سه سهمى به اندازه چهار سهم تحمیل نکنید، و بر چهار سهمى به اندازه پنج سهم و بر او به اندازه شش سهم و بر او به اندازه هفت سهم).(1)
منظور امام(علیه السلام) در این سخن این است که استعداد و قابلیت اشخاص در پذیرش ایمان مختلف است و خدا هرکس را به اندازه‌ی استعدادش تکلیف کرده و باز خواست می­نماید، شما هم در علوم و اعمال و اخلاق دینى، از هرکس به قدر وسع و طاقت و استعداد و قابلیتش انتظار داشته باشید که تحمیل بیش از استعداد و طاقت او را سنگین بار و خسته و وامانده می­کند.

مؤمنان با یکدیگر برابر نیستند. بعضى از ایشان در برخی موارد به منافقان شباهت دارند، و بعضى دیگر در بلندترین قلّه‏ هاى ایمان قرار دارند و نیز منافقان را درجات متفاوت است، و نباید به یک چوب رانده شوند، بلکه هر فرد یا گروهى از ایشان باید بنا بر حساب خاص آن در معرض محاسبه قرار گیرد؛ این بدان روى است که ایمان یا نفاق بیش از آن صورت گفتارى داشته باشد تمرین عملى است، و تمرین بر حسب اعمال ایمانى یا نفاقى متفاوت مى‏شود، و خدا درجات مؤمنان و منافقان را مى‏داند و بر حسب اعمال به حساب ایشان خواهد رسید: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ؛ براى آنان درجاتى در نزد خدا است، و خدا به آنچه مى‏کنند بینا است».(2)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «برترین مقام ایمان یک درجه‏ اى است که هر کس بدان برسد پیروز و رستگار مى‏گردد و آن این است که آن‌چنان کارهاى مخفیانه انسان، صالح و شایسته بوده که نه باکى از آشکار گردیدن آن داشته باشد و نه از عقوبت آن- در صورت پوشیده ماندن- بترسد».(3)
اما از بحث درجات ایمان و اعتقاد به وجود خدا که بگذریم اگر کسی در وجود و یا عدم خدا شک داشته باشد مساله متفاوت است که آن نیز نیاز به تقسیم بندی شک(شک ابتدایی، شک مستقر، ...) دارد و احکام و درجات شک متفاوت است که در زیر به آن می پردازیم:

در مواجهه انسان با هست و نیست چیزی یا درستی و نادرستی مطلبی سه حالت تصور دارد:


 

  1. شک به معنی تساوی احتمال هست و نیست آن چیز یا درستی و نادرستی آن مطلب.
  2. گمان: به معنی برتری یکی از دو طرف احتمال که در این صورت آن طرف برتر را مظنون و طرف دیگر را موهوم می نامند.
  3. یقین: به معنی تعین صددرصدی یک طرف به طوری که هیچ احتمالی در مقابلش وجود ندارد.


منظور از شك اين است كه اعتقاد، سست و ضعيف شود و يقين از بین برود و مجرد وسوسه و حديث نفس شك نيست(وسوسه و حدیث نفس این است که گاهی دل انسان ناخود آگاه به مسائل اعتقادی شک دارد و این حالت گذرااست) ؛ زيرا اين‌ها با ايمان منافات ندارد و از روایات استفاده می شود كه شك وقتى موجب كفر است كه به انكار منجر شود،

چنانكه روايت شده است كه ابوبصير از امام صادق(علیه السلام) پرسيد در مورد كسى كه درباره خداى تعالى شك كند چه مى‌فرمائيد؟ امام فرمود: «كافر است»، پرسيد: اگر درباره رسول اللّه صلی الله علیه و آله شك كند؟ فرمود: «كافر است». آنگاه به راوی فرمود: «وقتى كافر است كه انكار كند».(4)

مرحوم کلینی رحمه الله در کافی از محمد بن مسلم و او از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که حضرت فرمود: «مردی نزد حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه ! من هلاک شدم. فرمود: «گویا شیطان تو را وسوسه کرده و گفته چه کسی تو را آفریده؟ و تو گفتی: خالق من خدا است. سپس به تو گفت: او را که آفریده»؟ آن شخص عرض کرد: سوگند به کسی که تو را به حق به رسالت برانگیخت، چنین است که فرمودی. آنگاه حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: «این محض ایمان است».(5)

امام باقر علیه السلام فرمود: «مردی نزد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: من منافق شده ام. حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمود: «به خدا سوگند که تو منافق نشده ای، اگر منافق شده بودی، آنچه را برایت پیش آمد کرده است، به من نمی گفتی، گمان این است که دشمن حاضر (شیطان) به تو وسوسه کرد که چه کسی تو را آفریده؟ تو گفتی: خدا مرا آفریده. به تو گفت: او را که آفریده»؟ عرض کرد: آری، سوگند به پروردگاری که تو را به راستی فرستاد، چنین است که می گویی.

آنگاه حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمود: «شیطان از راه اعمال به شما حمله می کند، چون عاجز شد و نتوانست بر شما دست یابد، از این راه (راه عقاید) می آید تا شما را لغزش دهد، هر گاه چنین شد، خدا را به یگانگی یاد کنید و بگویید: لا إله إلا اللّه ».(6)

شک (فارغ از این که در کدام از اصول ایمانی باشد) از نظر امام خمینی دارای مراتبی است:

شك جلى: تزلزل در عقايد ظاهری است؛ (مثل این که در وجود خدا یا نبوت شک کند.) شک خفّى: تزلزل در معارف و اسرار توحيد و تجريد و تفريد است (یعنی ناتوانی قلب در شهود باطنی این معارف) شک أخفى: حالت تلوين و عدم تمكين در مقامات مذكوره است.(7)

البته باید بدانیم که انسان برای دست یابی به یقین ناچار است از مرحله شک عبور کند پس شکی که انسان را به یقین برساند نه تنها مذموم و نا پسند نیست بلکه پسندیده و نیکو است.
شهید مطهری می گويد: شك‌، مقدمه يقين؛ پرسش، مقدمه وصول و اضطراب، مقدمه آرامش است. شك، معبر (پل و عبورگاه) خوب و لازمى است هر چند منزل و توقف گاه نامناسبى است. اسلام كه اين همه دعوت به تفكر و ايقان مى‌كند، به طور ضمنى مى‌فهماند كه حالت اوليه بشر، جهل و شك و ترديد است و با تفكر و انديشه صحيح بايد به سرمنزل ايقان و اطمينان برسد (8) اما اگر این شک درمان نشود یا پرورش نیابد در قلب نفوذ کرده و نوعی بیماردلی ایجاد می کند که در اسباب ایجاد شک مطرح شد و همان می شود که امام علی(علیه السلام) می فرماید: با ادامه یافتن شک، شرک ایجاد می شود (9)


برخی از شکها هم هستند که ناشی از نفهمیدن حق است نه بی تقوایی و لجاجت با حق: بر همین اساس است که بزرگان اخلاق و تربیت اعتقاد دارند اگر كسى واقعا از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صميم دل هدايت خود را از خداى خود طلب نمايد موفّق به هدايت خواهد شد اگرچه در امر توحيد نيز شك داشته باشد.(10)


بنابراین اولا ایمان مراتبی دارد ثانیا هر شکی باعث سقوط ایمان نمی شود و ثالثا گاهی شک مقدمه یقین است و رابعا آن شکی موجب عدم قبولی اعمال و خروج انسان از ایمان می شود که به انکار عملی بیانجامد.


پی نوشت ها:
1-، ص 42، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
2- مترجمان، تفسیر هدایت، ج ‏1، ص 643، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ اول، 1377 ش.
3- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 68، ص 369، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
4- نراقی ملا محمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه­ ی سيد جلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377، ج1، ص175
5-کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج4، باب الوسوسه و حدیث نفس، ص 425
6- همان.
7- خمينى، امام سید روح‌الله؛ شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه‌ى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، قم، چاپ سوم، 1378، ص 407.
8- مطهرى شهيد مرتضي؛ مجموعه آثار، چاپ دهم، مهر 1380، انتشارات صدرا، قم، ج 1، ص 37.
9- آمدى، عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص72
10- طهراني سيد محمّدحسين حسيني؛ رسالة لُبّ اللباب فى سير و سلوك أولي الألباب، دارالمحجةالبيضاء، بيروت، 1431ه‌ق، چاپ چهارم، ص 92.


http://www.askdin.com/showthread.php?t=63159&p=989560&viewfull=1#post989560