پرسش:
مفهوم «ذات» چیست و رابطه آن با اوصاف و کمالات چگونه است؟
پاسخ:
مفهوم شناسی ذات، اوصاف و کمالات:
منظور از ذات در ممکنات، همان ماهیت آنهاست که از جنس و فصل تشکیل شده است و این دو را به عنوان ذاتی شیء می شناسند. به عبارتی ذاتیات اموری هستند که شیء را از غیرش جدا می کنند و با از بین رفتن آنها، ذات نیز از بین خواهد رفت.(1) اما در مورد واجب الوجود، ماهیت معنا ندارد و منظور از ذات او همان وجوش است. زیرا اگر ماهیتی ورای وجودش داشته باشد، وجودش زائد بر ماهیت و عارض بر آن خواهد بود و از آنجایی که هر عرضی دارای علت است، وجود واجب محتاج به علت می شود و این امر محال است.(2) بنابراین معنای جامع ذات را می توان خودِ شیء یا حقیقتِ شیء معنا کرد که در ممکن به معنای اجزاء اصلی تشکیل دهنده آنست و اگر این اجزاء یا همان ذاتیات از بین بروند، ذات هم از بین می رود، اما در واجب الوجود، نفس شیء به معنای ماهیت نیست، چرا که واجب ماهیت نداشته و وجود محض و بسیط است و منظور از ذات در واجب همان وجود بسیط اوست.
منظور از صفت، امری قائم به موضوع است که تقدم آن بر موضوع خود ممکن نیست.(3) کمال نیز به معنای به دست آوردن یا حاصل شدن غرض است و زمانی که گفته می شود؛ چیزی کامل شد، یعنی غرض از آن چیز به دست آمد.(4) اما صفات در مورد خداوند متعال به دو قسم ذاتی و فعلی تقسیم می شوند: صفاتی که در نظر گرفتن ذات حق تعالی برای ثبوت آنها کافی باشد و نیاز به فرض امر دیگری نباشد، اوصاف ذات هستند؛ مانند حیات و علم به ذات. اما اگر در اتصاف واجب الوجود به وصفی، نیاز به فرض امری خارج از ذات داشته باشیم، مانند خلق و رزق، آن وصف فعلی خواهد بود.(5) به این معنا که اتصاف واجب به این گونه از اوصاف، وجود مخلوقات را لازم دارد تا روزی و خلق به آنها تعلق گیرد.
رابطه ذات با صفات و کمالات:
با توجه به اینکه خداوند متعال مبدء هر فیض و کمالی است و از سوی دیگر علتی که فیض را عطا می کند، باید همان حقیقت را به نحو اعلی داشته باشد(چرا که معطی شیء فاقد آن نیست)، پس خداوند متعال کمالاتی مانند علم، قدرت و حیات را به طور مطلق داراست. بنابراین با توجه به اینکه حق تعالی مبدء تمام کمالات است، سلب هیچ کمالی از او شایسته نیست.(6) همچنین با توجه به تقسیم صفات خداوند به ذاتی و فعلی، اتصاف ذات خداوند به اوصاف ذاتی اولا؛ لازم و ضروری است و ثانیا؛ این اوصاف عین ذات الهی هستند و تعدد آنها به صرف مفهوم است و از حیث وجود، واحد هستند.(7) اما در مورد اوصاف فعلی چنین نیست و سلب آنها از خداوند و یا عدم اتصاف او به آنها در موقعیتی خاص، مشکلی ایجاد نمی کند.
اما از آنجایی که ذات و اوصاف الهی مجرد محض اند و برای مجرد صورت نمی توان در نظر گرفت، ذات و اوصاف الهی فاقد صورت هستند. البته در مورد انسان با توجه به اینکه دارای مراتبی از وجود است و متناسب با عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل، انسان نیز وجودی سه گانه دارد، در برخی از مراتب، اخلاق انسان یا اوصاف او تجسم مثالی پیدا می کنند.(8) مثلا ممکن است خشم او به صورت حیوانی درنده متجسم شود و بحث تجسم اعمال نیز از همین قبیل است که اعمال زشت و زیبای انسان در عالم برزخ یا مثال متجسم شده و انسان از آنها لذت برده یا رنج می کشد. بنابراین اوصاف انسان در عالم برزخ به صورت و اشکال متجسم می شود و البته در مراتب بالاتر مانند عالم عقل، نیز به دلیل تجرد آن عالم، حرفی از تجسم اعمال نیست و صرفا وجود یک شی ادراک می شود و خصوصات در آن عالم شکل ندارند.
پی نوشت ها:
1. سجادى، سيد جعفر، (1373)، فرهنگ معارف اسلامى، سوم، تهران، دانشگاه تهران، ج2، ص880.
2. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص60.
3. فريد جبر، سميح دغيم، رفيق العجم، جيرار جهامى، (1996)، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، اول، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، ص477.
4. راغب أصفهانى، حسين بن محمد، (1412)، مفردات ألفاظ القرآن، اول، بیروت، دار القلم، ص726.
5. طباطبایی، (1382)، ص204.
6. همان، ص205.
7. صدر المتالهین، محمد بن ابراهیم، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سوم، بیروت، دار احیاء التراث، ج6، ص119.
8. تجسم اعمال مبنای قرآنی و روایی داشته و در کتب بزرگان عرفان و فلسفه نیز انعکاس یافته است.(ابن عربی، فتوحات مکیه، بی تا: 1/307؛ ملاصدرا، اسفار اربعه، 1981، ج9، ص293-291) به عنوان مثال خداوند متعال در مورد تعدی به اموال یتیمان می فرماید: «إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً».(نساء: 10)
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63453&p=995200&viewfull=1#post995200