پرسش:
ما که به خواسته خودمان وارد این دنیا نشدیم به اجبار بوده ایم پس چرا باید امتحان بشویم؟
پاسخ:
اینکه ما انسان ها به اراده و خواست خودمان وارد این دنیا نشده ایم صحیح است منتهی خالق انسان و جهان برای برای خلقت هستی هدفی داشته است و رسیدن به این هدف جز با امتحان و ابتلائات الهی میسور نخواهد بود.
برای توضیح بیشتر در این زمینه در ابتدا واژه امتحان در لغت و اصطلاح را تبیین می کنیم و در نهایت حکمت امتحان الهی را بیان می کنیم:
حقيقت امتحان الهی
لغتنامه لسان العرب گفته است:« أَصل المَحْنِ: الضَّرْبُ بالسَّوْط . و امتَحَنتُ الذهب و الفضة إِذا أَذبتهما لتختبرهما حتى خَلَّصْتَ الذهب و الفضة»( اصل كلمه ی محن به معنی زدن با شلاق است. وقتی طلا و نقره را ذوب كردي تا آن دو را آزمايش كني و از خلوص آن دو باخبر شوی می گويی امتحان كردم طلا و نقره را.) (1)
در فرهنگ ابجدی گفته است: « مَحَنَ مَحْناً الفضّةَ: نقره را پاك و خالص نمود. مَحَنَ مَحْناً الأديم: پوست دباغى شده را نرم و پهن كرد. مَحَنَ مَحْناً البِئرَ: خاك و گل را از چاه بيرون آورد. »(2)
بنابراين در امتحان و ابتلاء مطلوبيّت در آن ملحوظ است. يعنی در امتحان، امتحان كننده میخواهد از راه امتحان، شیء مطلوب و خالص را به دست آورد. وقتی كسی را شلاق میزنند مراد اين است كه او را اصلاح كنند؛ لذا كلمه محن در اين مورد به كار میرود. همچنين طلا و نقره را ذوب میكنند تا ناخالصی آن ظاهر شود و طلا و نقرهی خالص به دست آيد؛ لذا در اين مورد نيز واژهی امتحان به كار می رود. امتحان سخن نيز برای اين است كه سخن ارزشمندی حاصل شود. دباغی پوست را نيز امتحان می گويند چون در اثر دباغی، پوست نرم و لطيف میشود. معلّم هم كه دانشآموز را امتحان میكند صرفاً برای آگاه شدن از ميزان اطلاعات دانش آموز نيست؛ بلكه غرض اصلی امتحان اين است كه دانشآموزان وادار به درس خواندن شوند و رشد كنند. و كسانی به كلاس بالاتر روند كه مراتب پايينتر را به خوبی ياد گرفتهاند.
غرض از امتحان الهی
غرض اصلی در امتحان الهی ايناست كه استعدادهای وجودی انسان، به خصوص استعدادهای الهی او رشد كنند؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحانی بندهی خود را متوجّه ضعف خود میكند تا خودش آن ضعف را جبران كند و گاه او را امتحان میكند امّا نه برای متوجّه نمودن او، بلكه برای اينكه خود آن امتحان باعث رشد وجودی شخص میشود. خداوند متعال میداند كه مؤمنين و انبياء (علیهمالسلام) در برابر امتحانات او اعتراضی نخواهند نمود ولی باز آنها را امتحان میكند ؛ چرا كه با اين امتحانها درجهی وجودی آنها بالا میرود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است؛ لكن موضعگيری منفی يك شخص در برابر امتحان الهی، باعث میشود كه آن امتحان، زمينهی سقوط او را فراهم كند. مثل كسی كه اگر در امتحان مدرسه شركت كرده و قبول شود، به كلاس بالاتر راه پيدا میكند؛ ولی اگر در امتحان حاضر نشود يا سر جلسهی امتحان، سوالات را عمداً پاسخ ندهد يا آمادگی قبلی برای امتحان را فراهم نكرده باشد، در آن صورت همان امتحان برای او سبب سقوط خواهد بود.
اساساً بايد دانست كه دنيا دار امتحان است و امتحان الهی مثل امتحانهای دنيوی سر ترم نيست؛ لحظه لحظهی زندگی، امتحان است؛ خوردن، خوابيدن، سخن گفتن، بادی كه میوزد ، بارانی كه میبارد ، خكشسالیها ، ارزانیها، گرانیها، سلامتی و مريضی، خوش قيافه بودن و بدقيافه بودن، مرد بودن و زن بودن و ... همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمی تا زمان وارد شدن به عالم برزخ ، حتّی يك ثانيه هم از امتحان خدا فارغ نيست. لكن برای اينكه انسان اوّلاً بودن خود در جلسهی امتحان الهی را فراموش نكند و ثانياً در مسير تكامل مداوم، جهشهای تكاملی نيز داشته باشد، گاه امتحانهای بزرگی نيز از او گرفته میشود.
مقام معظم رهبری امام خامنهای در این مورد بیان زیبایی دارند، میفرمایند:
«امتحانهائی که ما میشویم، در واقع نقطهی اصلیاش همین است؛ پای یک ایثار و یک گذشت به میان میآید ... امتحان الهی برای این نیست که خدا ما را بشناسد، ببیند ما در چه وزنی، در چه حدی هستیم؛ خود امتحان در حقیقت یک گام است به سوی مقصد... امتحان یعنی عبور از وادی محنت. یک محنتی را، یک شدتی را جلوی پای یک انسانی یا یک ملتی میگذارند؛ عبور از این محنت، امتحان است. اگر توانست عبور کند، به آن منزل مقصود میرسد.»(3)
پی نوشت:
1. ر.ک: لغت نامهی لسانالعرب واژهی «محن»
2. ر.ک: فرهنگ ابجدی واژهی «محن»
3. بیانات در روز عید قربان اصفهان