پرسش: از جمله ادله ای که برای اثبات احدیت خداوند اقامه شده است، برهان تمانع است. اشکالی که من بر این استدلال دارم آن است که معنای فساد چیست ؟ از کجا معلوم در عالم فسادی نیست و آیا شرور اخلاقی و طبیعی خودش فساد در عالم نیست. از این گذشته، با وجود دو خدای کاملا هماهنگ که با همفکری کار خود را انجام میدهند چرا باید دو خدایی مستلزم فساد عالم باشد.
پاسخ:
پیش از پاسخ به سوالات شما لازم است به چند نکته توجه کرد.
نکته اول: استدلالی که اقامه شده است به صورت یک قیاس استنثنایی متصله در قران کریم بیان شده است:
«لو کان فیهما الهه الا الله لفسدتا»(انبیاء/22)
اگر در اسمان و زمین الهی غیر از الله وجود داشت، این دو فاسد میشدند.
قياس استثنايي در اين آيه شريفه، به اين شكل ترتيب يافته است:
«اگرخداياني غير از الله ميبودند، آسمانها و زمين فاسد شده بود. ولي آسمانها و زمين فاسد نشدهاند؛ پس جز ذات الله هيچ خداي ديگري در عالم وجود ندارد».
البته مقدمة دوم و نتيجة اين قياس، بهدليل وضوح آن، در آيه ذكر نشده و مقدرند؛
يعني بايد گفته شود: ولكن هما لم تفسدا؛ يعني ولي آسمانها و زمين فاسد نشدهاند؛ تا نتيجه گرفته شود: فليس فيهما آلهة غير الله؛ ولي چون اين مقدمه روشن است و هركسي ميتواند ببيند كه آسمان و زمين فاسد نشدهاند، ذكر نشده است.
اين روشي است كه هم در محاورات روزمره و هم در نوشتههاي علمي بهكار ميرود. بههرحال، مهم توضيح مقصود آيه و تحليل ارتباط ميان مقدم و تالي (تعدد خدايان و فساد آسمانها و زمين) و بهعبارتديگر، تبيين ملازمه است كه به آن ميپردازيم.
اگر در عالم دو خدا وجود داشته باشد، عالم فاسد و نامنظم میشود.
اما فسادی در عالم نیست.
بنابراین دو خدا نیز در عالم وجود ندارد.
نکته دوم: این استدلال برای اثبات توحید ربوبی ارائه شده است نه برای اثبات توحید به نحو مطلق.
این یعنی ملاک و مناط این استدلال، ربوبیت انحصاری خداوند در عالم است.
تنها الله است که چینش موجودات عالم را بر عهده دارد و با علم مطلق خودش موجودات جهان را انچنان منظم در کنار هم خلق میکند که کمترین خلل و اسیب به آنها وارد شود و از مجموع آنها یک مجموعه منسجم و هماهنگ ایجاد میشود.
نکته سوم: ملازمه میان دو اله و فساد درعالم
مطابق اين تقرير، وحدت نظام عالم، تعدد خـدايان را برنميتابـد؛ به اين بيان كـه تمـام پديدههاي اين جهان، از زمين گرفته تا آسمان، داراي نظامي واحدند. براي تطبيق آيه شريفه بر برهان تمانع، اصرار بر اين است كه وحدت جهان اثبات شود؛ يعني فرض بر اين است كه خود جهان، موجودي واحد است؛ ولي ما در اين برهان به اثبات «وحدت نظام جهان» بسنده ميكنيم و نيازي به «اثبات وحدت جهان» نداريم؛ اگر تعدد هم در كار باشد، باز اين برهان جاي خود را خواهد داشت.
نکته چهارم: مراد از وحدت عالم
نکته مهم دیگری که لازم است بدان توجه کنیم این است که مراد از وحدت عالم چیست تا انرا نشانه عدم فساد در عالم بدانیم و در نهایت به وحدت رب برسیم:
وحدت نظام عالم=== عدم فساد === وحدت رب
مراد از وحدتی که گفته شد در عالم وجود دارد، صرفا این نیست که عالم واحد است و تعددی در کار نیست. یعنی
چـه اين عالم را يك واحد بدانيم ـ كه داراي اجـزايي متعدد است ـ و چه حتي عالم را متعدد بدانيم ـ يعني مركب از نظامهايي مستقل كه هريك از اين نظامها داراي وجـودي مستقل باشند و رابطه سازماني و عضوي باهم نداشته باشند ـ ، نميتوان وحدت نظام را انكار كرد؛
يعني اين عالمي كه ما ميشناسيم، طوري ساخته شده و بهگونهاي به وجود آمده است كه موجودات آن ازهمگسسته و مستقل از يكديگـر نيستند؛ اينگـونه نيست كه در اين عالم، من براي خودم يك وجودي داشته باشم كه هيچ ارتباطي با پديدههاي گذشته، حال و آينده نداشـته باشم؛ همچون دانههاي برنجي كه در يك كيسه گنجانده ميشود و هيچكدام از اينها ربطي بههم ندارند و تنها دركنارهم قرار گرفتهاند.
اثبات اين مطلب نياز به مطالعه دقيق علمي هم ندارد و يك نظر سطحي كافي است. براي نمونه، به بوتة گلي كه در گلدان گذاشته شده است يا به درختي كه در باغچه كاشتهايد، نگاه كنيد كه چگونه به وجود ميآيند و ادامة حيات ميدهند؟ آيا آن بوتة گل يا نهال درخت، بدون اينكه بذر آن را بكارند يا نشاي آن را غرس كنند، خواهد روييد و يا بدون نـور، آب و ساير عناصر حياتي، سبز خواهد ماند؟ قطعاً خير. شما بايد قـبلاً بـذر آن را كاشته باشيد تا اين بوتة گل سبز شود؛ پس تا ماده قبلي نباشد، اين گل به وجود نميآيد. ازسويي، اين بوته بايد از نور خورشيد، هواي اطراف و عناصر ضروري محيط خود استفاده كند تا بتواند رشد كند و به حيات خود ادامه دهد؛ پس با محيط مجاور خـود نيز در ارتباط اسـت و همانگونهكه از آن تأثير ميگيـرد، بهنوبة خـود بر آن تـأثير ميگذارد.(1)
باتوجه به این نکات، اینک به پرسشهای شما میپردازیم:
نخست. معنای فساد چیست؟
مراد از فساد در عالم، عدم یکپارچگی و وحدت نظام درعالم است.
چه عالم متعدد باشد(که هر یک نظم مختص به خودش را دارد) چه واحد باشد، در هر دو صورت، کل عالم یا عوالم انچنان با هم منسجم و هماهنگ هستند که بر هر انسانی این نظم مشهود است.
مثلا یک انسان از اندامها و اجزایی تشکیل شده است مانند چشم و گوش و حلق و بینی و دست و پا و قلب و...
این اندامها، هر یک به خودی خود، مجموعه ای پیچیده از اجزا هستند.
گوش از چندین جزء تشکیل شده است.
قلب و چشم وبینی و ... نیز به همین صورت.
هر یک از این اندامها، در درون خود نظمی کامل دارند.
به صورتی که کار و عملکرد خود را به صورتی قابل پیش بینی و منسجم انجام میدهند.
در عین حال، کل این اندامها در کنار هم موجودی دیگر به نام جسم انسان و بدن او راتشکیل میدهند.
این مجموعه ها با هم مجموعه ای بزرگتر را ایجاد کرده اند که در عین انسجام درونی میان هر مجموعه کوچک، این مجموعه ها با هم نیز تناسب و انسجام دارند.
شبیه این وضعیت در سطحی وسیعتر در عالم وجود دارد.
دوم. ارتباط فساد و شر در عالم
وجود شرور طبیعی نیز منافاتی با آنچه بیان کردیم ندارد.
چون همانطور که گفتیم مراد از وحدتی که درآیه بیان شده است، وحدت نظام عالم است.
یعنی عالم و اجزای آن کاملا با یکدیگر منسجم است.
نشانه این انسجام و لازمه آن، قابل پیش بینی بودن حوادث آن است.
اینکه انسان به دنبال کشف قواعد طبیعت است، همگی نشان از آن دارد که حوادث عالم تابع قاعده و ضابطه ای است که البته برخی از انها مانند زمان زلزله هنوز بر ما کشف نشده است. ولی بشر ناامید از کشف آن نیست.
و اینکه روان شناسان و جامعه شناسان به دنبال شناسایی عوامل جرم وجنایت و بزهکاری انسانها هستند و برای برطرف کردن رفتارهای پر تنش و نامناسب راهکارهایی ارائه میدهند نیز نشان از این دارد که این شرور به خودی خود قاعده مند هستند هرچند کشف انها زمان میبرد.
بنابراین وجود شرور به هر دو صورتش،منافاتی با عدم فساد در عالم ندارد.
چرا که عدم فساد به معنای وجود وحدت نظام در عالم است.
وحدت نظام هم از قابل پیش بینی بودن آنها شناخته میشود.
سوم. همفکری خدایان متعدد برای جلوگیری از فساد در عالم
این سوال نیز یکی از سوالات رایج در مورد این ایه شریفه است.
پاسخ این سوال این است که
م1. علومی که عقلای عالم، کارهای خود را بر اساس آن انجام میدهند، از دو چیز خارج نیست:
یا صورتهای علمی است
یا قوانینی است که از نظام خارجی جاری در عالم گرفته شده است.
م2. صورتهای علمی و نیز قوانین طبیعی، از نظر وجودی پس از تحقق نظام خارجی محقق میشوند. بدین معنا که ابتدا باید عالمی در خارج وجود داشته باشد تا بعد ازآن بخشی از آن صورتهای علمی(در ذهن یکی ازموجودات آن) باشد و بخشی دیگر قوانینی که یکی از در بین موجودات این عالم متحقق وجود دارد و کسی هم انرا کشف میکند.
م3. عالم طبیعت، فعل و نتیجه عملکرد این ارباب مفروض است.
م4. تاثر فاعل از فعلش محال است. چرا که مستلزم تقدم الشی علی نفسه میشود.
بنابراین
این فرض که اربابان در کارهای خود با هم توافق کنند، مستلزم ان است که از نتیجه کاری که هنوز انجام نداده اند تبعیت کنند. که فرضی است محال.(2)
ــــــــــــ
1. ر.ک. محمد تقی مصباح یزدی، معارف قران، قم، موسسه امام خمینی، 1386، ج1، درس 8.
2. محمد حسین طباطبایی، نهایه الحکمه، قم، نشر اسلامی، 1422ق، چاپ شازندهم، مرحله 12، فصل 7
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62400&p=991923&viewfull=1#post991923