پرسش:
اگر معنای مجرد بودن به درستی تصور شود، معلوم می شود که اساسا چنین موجودی یکی بیشتر نمی تواند باشد و آن ذات قدوسی خداوند است و همین که پای دوم و سوم و ... از یک موجود به میان می آید به معنای متجزی بودن و زمان دار و مکان دار بودن آن است و الا فرض دو تا و سه تا بودن معنا نداشت. بنابر برهان عقلی مذکور همه مخلوقات از جمله ملائکه متجزی و مقداری و طبعا دارای زمان و مکان و جسم (لطیف یا ثقیل) هستند.
از آن طرف ظاهرا آیه «ام خلقنا الملائكة اناثا و هم شاهدون» دلالتی بر نفی مونث بودن ملائکه ندارد بلکه بر نفی مشاهده مشرکین در هنگام خلقت ملائکه دلالت دارد.
بنابراین آیا ازدواج با ملائکه ممکن نیست؟
پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
بحث تجرد ملائکه مبتنی بر ادله عقلی و نقلی مسلّم است که خودش بحث مفصلی می طلبد، که از آن چشم پوشی می کنیم.(1)
همچنین در خصوص قضاوت در مورد روایات باید نگاهی جامع داشت، نگاه های گزینشی به متون دینی مانع اتخاذ موضع صحیح در مسئله میشود، روایاتی وجود دارند که به صورت شفاف از تجرد ملائه سخن می گویند، مانند این روایت:
«صُوَرٌ عَارِيَةٌ عَنِ الْمَوَادِّ، خَالِيَةٌ عَنِ الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعْدَادِ، تَجَلَّى لَهَا فَأَشْرَقَتْ، وَ طَالَعَهَا بِنُورِهِ فَتَلَأْلَأَتْ، وَ أَلْقَى فِي هُوِيَّتِهَا مِثَالَهُ فَأَظْهَرَ عَنْهَا أَفْعَالَه»؛ (ملائکه) حقایقی هستند بدون ماده و و خالی از قوت و استعداد. پروردگار عالم بر آنها تجلی نمود پس درخشیدند و بر آنها درخشید، پس درخشان شدند. خداوند متعال در وجود ایشان مثال خود را قرار داد پس افعال خود را به واسطه آنها اظهار کرد. (2)
برای اطلاع بیشتر می توانید به همان لینکی که در نکته اول آورده شد مراجعه بفرمایید.
نکته دوم:
دلیل عقلی که برای مادی و جسم بودن ملائکه آورده شده دلیل صحیحی نیست، هرگز متجزی، زمان دار، و مکان مند بودن تلازمی با مخلوقیت ندارد، این که مخلوق حتما باید این اوصاف را داشته باشد خودش اول بحث است، همان ادعاست، و نمیشود برای اثبات آن به خودش استناد نمود. طبق چه دلیلی باید بگوییم چون خالق غیر متجزی و غیر زمان دار، و غیر مکان مند است حتما باید مخلوق او دارای این صفات باشد؟
علاوه بر اینکه مجرد بودن ابایی از تعدد ندارد، آن چیزی که از تعدد ابا دارد صرف الوجود بودن است، یعنی اگر چیزی وجود بی قید و شرط، وجود نامحدود باشد آن قابل تکرر و تعدد نیست، چون بالاخره تعدد و تکثّر قید می خواهد، باید قیدی باشد که یکی را که دارای آن است از دیگری که فاقد آن است جدا کند.
بنابراین اگر موجودات مجردی که همه مقید هستند وجود داشته باشند تعدد مشکلی نخواهد داشت.
نکته سوم:
حتی بر فرض پذیرش جسمیت برای ملائکه، جنسیت لازمه ی آن نیست! یعنی بر فرض که بپذیریم که ملائکه جسم هستند، ضرورت ندارد که حالا حتما جنسیت داشته، و مونث باشند چرا که جنسیت داشتن ایشان و آن هم فقط مونث اصلا حکیمانه نخواهد بود!
توضیح این که: هر نوعی از موجودات که دارای جنس مونث است در کنار آن جنس مذکری هم هست، چون جنس مونث در کنار جنس مذکر است که معنا پیدا می کند، وگرنه اگر به شما بگویند مثلا فلان موجودات فقط ماده هستند! خب این ماده بودن چه ضرورتی دارد؟ چه حکمتی دارد؟! روشن است که فلسفه جنسیت به خاطر تکثیر نسل است، در حالی که این مسئله در مورد ملائکه نفی شده است:
«إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا يَأْكُلُونَ وَ لَا يَشْرَبُونَ وَ لَا يَنْكِحُون»؛ به درستی که ملائکه نه غذا می خورند، نه آب می نوشند، و نه ازدواج می کنند.(3)
و طبیعتا وقتی تکثیر نسلی در کار نباشد جنسیت لغو خواهد بود! و خداوند هیچ خلقتی ندارد که لغو و بی هدف باشد.
نکته چهارم:
قطعا آیه شریفه ی «أَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِكَةَ إِناثاً وَ هُمْ شاهِدُون»؛ يا اينكه ما فرشتگان را دختر آفريديم و آنان شاهد بودند؟(4) بر نفی جنسیت از ملائکه دلالت می کند؛ اگر چنین اعتقادی صحیح می بود که معنا نداشت خداوند بر مشرکین به خاطر ندیدن یک حقیقت خرده بگیرد! وقتی ما به کسی می گوییم تو بودی که میگی؟ یعنی حرف تو درست نیست و ما آن را قبول نداریم! اینکه مشاهده ی تو را نفی می کنیم به خاطر نفی ادعای توست! وگرنه خود مشرکین هم ادعای دیدن خلقت ملائکه را نداشتند! بنابراین اگر مونث بودن ملائکه صحیح باشد خداوند چرا باید بر مشرکین با این اعتقاد صحیح، فقط به خاطر این که شاهد خلقت ملائکه نبودند خرده بگیرد؟
بنابراین پاسخ سوال اصلی شما این خواهد بود که ملائکه به هر کیفیتی که باشند جنسیت نداشته و مونث نیستند، و طبیعتا ازدواج با آنها هم ناممکن است.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: http://www.askdin.com/showthread.php?t=43492&p=593251#post593251
2. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم، دار الكتاب الإسلامي، قم، چاپ دوم، 1410ق، ص304.
3. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، دارالکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش، ج2، ص206.
4. صافات:150/37.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63260&p=990839&viewfull=1#post990839