راه حل شما برای وضعیتی که هستم چیست؟


پرسش: متاسفانه اخیرا و بر اثر چند اتفاق، اعتقادات من دچار تزلزل شده است. دچار گناه کبیره استمنا شده ام و اراده کافی برای ترک ندارم. به طور کلی احساس میکنم تلاش و اراده نقش زیادی در موفقیت و عمل ندارد. افراد بسیاری را دیده ام که با وجود تلاش بیشتر در رتبه پایین تر از من قرار گرفته اند. با این وجود چرا باید تلاش کرد و به آینده امیدوار بود؟ من احساس میکنم امید و هر آنچه مانند خدا یا دین امیدآفرین معرفی میشود صرفا مرهمی است برای دل محرومان و وسیله ای برای تحمل رنج ها! این اواخر در حال مطالعه کتاب شور زندگی از اروینگ استون بوده ام که شرح زندگی ونسان ون گوک نقاش هلندی است. در این کتاب ونسان مدتی به عنوان کشیش به معادن ذغال بوریناژ بلژیک میرود تا اهالی آنجا را که زندگی فقیرانه و سختی دارند را با یاد خدا تسلی بخشد. علی رغم تلاش هایش برای کمک به بقیه به عنوان یک انسان دوست، نهایتا مردم بوریناژ در همان فقر به سمت قهقرا می رفتند و ونسان بدلیل رفتار و عقده بقیه کشیشان بالادست که مقرری و ماموریت او را تعیین کردند، منکر وجود خدا شد و به نقاشی دست زد و بوریناژ را ترک گفت. بنابراین به نظرم میرسد که شاید امید تنها قاتلی باشد که تلاش را از انسان بگیرد. شاید می بایست در رنج و سختی و ریسک قرار بگیریم تابتوانیم نتیجه بگیریم.

پاسخ: نوشته های شما را چند بار با دقت خواندم و سعی کردم بتوانم از زاویه دید شما به مسئله نگاه کنم. نویسنده این نوشته دارای شخصیتی حساس و احساسی و دارای سوالات بزرگ اما تجربیات محدود است. تجربیاتی که برای پاسخ گفتن او به سوالاتش ناکافی است. پاسخ گفتن به این سوالات و دغدغه های مهم از دریچه تجربیات و مطالعات پراکنده و غیر مفید باعث شده است نه تنها به پاسخ سوالات خود نرسید بلکه ابهام و سردرگمی شما نیز بیشتر شود.

از مطالعه کتاب شور زندگی نوشتید. کتابی که علیرغم عنوان خود هیچ شوری را نه در زندگی قهرمان داستان به نمایش میگذارد و نه شوری را در زندگی خواننده آن به وجود می آورد. در رابطه با این کتاب:

_ این را به عنوان یک اصل کلی باید پذیرفت که زندگی همه افراد ارزش مطالعه و الگوگیری ندارد. فردی که احتمالا به بیماری روانی دچار بوده و شاید با خودکشی از دنیا رفته باشد شایسته ترحم است نه تقلید و همزاد پنداری!

_ مسیحیت مخصوصا در آموزه توحید و خداشناسی یک دین تحریف شده است و به هیچ عنوان نمی تواند نیازهای اساسی انسان را در این باره پاسخ دهد و ارائه کننده یک جهان بینی کارآمد، عقلانی و اقناعی باشد.

_ هیچ گاه در زندگی از یک نمونه قاعده نسازید. برای نتیجه گیری نیاز به مشاهده نمونه های بیشتر است.

هر انسانی برای تقویت وجدان توحیدی و رسیدن به مراتب خداشناسی و خداباوری نیازمند پیمودن مسیری صحیح در زندگی است. اکتفا به فطرت خداشناسی، تلقین ها و القائات محیطی، سنت اعتقادی خانواده و ..... نمی تواند ایمان و دینداری فرد را در دراز مدت تامین نماید.

خداوند متعال میفرماید:
«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُون‏ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين؛ آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: ايمان آورديم، به حال خود رها می شوند و آزمايش نخواهند شد؟! ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان می كنيم) بايد علم خدا درباره كسانى كه راست می گويند و كسانى كه دروغ می گويند تحقق يابد!»(1)

یکی از این امتحانات، امتحان بندگی و اطاعت خدا در رعایت واجبات و محرمات است. چیزی که اگر رعایت نشود ایمان عاریه ای فرد را از او خواهد گرفت. در قرآن کریم آمده است:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساءُوا السّوأیٰ أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللَّهِ وَکانوا بِها یَستَهزِئونَ؛ نهایتا عاقبت افرادی که گناه میکنند این است که آیات ما را مسخره میکنند و آنها را تکذیب مینمایند.»(2)

بنابراین راه رسیدن به یقین اعتقادی عبادت و بندگی عملی است. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين‏؛ و پروردگارت را عبادت کن تا به یقین برسی!»(3)

امید اگر حتی فقط باعث تسکین و احساس آرامش هم شود قابل اعتنا و پراهمیت است. اما رسالت اصلی امید مربوط به آینده است. امید به طور مستقیم در تلاش بیشتر و به دست آوری نتیجه بهتر موثر است. البته امید واهی که تنها به توجیه گذشته بپردازد و هیچ تغییری را در آینده ایجاد نکند امید نیست خودفریبی است.

طبق جهان بینی قرآن جهان دارای نظام احسن و تحت تدبیر مستقیم مدبری حکیم و دارای نظمی بی بدیل و به دور از عبث و صدفه است. بنابراین آنچه از ناهماهنگی به ذهن میرسد معلول تفسیر ناقص از پدیده ها و هستی جهان است. خداوند متعال فرموده: «أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏؛ برای انسان جز نتیجه سعی و تلاشش چیز دیگری نصیب نمی شود.»(4)

در مورادی که احساس می کنید رابطه ای در میان تلاش و نتیجه نمی بینید یا در مورد تلاش دچار اشتباه شده اید و یا در ارزیابی نتیجه قضاوت صحیحی نداشته اید. و هر دو محصول نگاه سطحی و مقطعی است. ندیدن آخرت در کنار دنیا و ندیدن آینده پس از حال معادلات را به هم میریزد. حضرت نوح(علیه السلام) 950 سال در میان قوم خود به تبلیغ دین خدا پرداخت و به فرموده قرآن جز تعداد کمی کسی به او ایمان نیاورد. آیا میتوان او را ناموفق توصیف کرد؟ اگر فقط همان برهه را در نظر بگیریم شاید! اما اگر او را به عنوان آغازگر یک حرکت و نقطه عطفی در تاریخ بشریت در نظر بگیریم قضاوت متفاوت خواهد بود. تا آنجا که سید الشهدا (علیه السلام) نیز وامدار و میراثدار او معرفی میشود. السلام علیک یا وارث نوح نبی الله!

روایات اسلامی تحت عنوان خوف و رجا با صراحت و شفافیت در زمینه امید به بحث پرداخته اند. امام صادق (علیه السلام) از قول پدر بزرگوارشان میفرمایند: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا فِي قَلْبِهِ‏ نُورَانِ‏ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا. هیچ بنده مومنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور ترس و امید وجود دارد که اگر این دو با یکدیگر مقایسه شوند هیچ یک بیشتر از دیگری نیست.(5)

خوف و رجا به معنای ترس و امید دو مفهوم اخلاقی ایمانی هستند که در صورتی که هر دو و به یک اندازه در انسان وجود داشته باشند فضیلت را شکل میدهند اما اگر فقط یکی از آن دو و یا کمتر از دیگری وجود داشته باشد تبدیل به رذیلت میشوند. سرّ اینکه باید هر دو و به یک اندازه در مومن باشند این است که تنها در این صورت میتوانند فرد را به سمت عبادت و کمال به حرکت در بیاورند اما اگر به تنهایی باشند باعث رکود و توقف میشوند. کسی که یک پارچه امید واهی و غرور است نیازی به تلاش در مسیر موفقیت نمی بیند و کسی هم که یکپارچه ترس و ناامیدی باشد باز هم تلاش نمیکند چون تلاش خود را بی ثمر میداند.

پی نوشت ها:

1. عنکبوت/ 2و3.
2. روم/10.
3. حجر/ 99.
4. نجم/ 39.
5. کلینی، محمد بن یعقوب(321ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص67.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63185&p=992085&viewfull=1#post992085