پرسش: یک فایل صوتی از استاد عباسی آپلود کردم. در این فایل آمده است تا جایی که طرف مقابل بحث منطقی و علمی میکند ما هم منطقی و علمی جواب میدهیم. اما اگر شروع به توهین و هرزه گویی کند باید با ادبیات خودش جواب داد. رعایت اخلاق در ارتباط با چنین افرادی آنها را جسورتر و بی ادب تر میکند. میخواستم سخنرانی ایشان از نظر اخلاقی بررسی شود.
پاسخ: برای دوستانی که فایل صوتی را گوش نداده اند لب کلام استاد عباسی را نقل میکنم: مخالفین اسلام و انقلاب به خاطر اینکه در بسیاری از موارد نمی توانند با زبان منطق و عقلانیت بحث خود را جلو برند با زبان هجو و تمسخر وارد می شوند. با چنین افرادی تا زمانی که منطقی صحبت میکنند منطقی باید حرف زد اما وقتی وارد هجو و بدزبانی و دشنام و .... میشوند باید مثل خودشان حرف زد تا ساکت شوند. سپس ایشان به نمونه هایی از این گفتگوها و جواب هایی که داده اند اشاره میکند.
من با قسمت اول صحبت های ایشان کاملا موافقم. ادبیات رایج در نقد و زیر سوال بردن مقدسات ادبیات منطق و گفتگو نیست. ادبیات طنز و هجو است. ادبیات بزن در رو است. ادبیات ایجاد شبهه به صورت کنایی و غیر مستقیم است. در برابر این سنخ از تقابل ها چه رویکردی میتواند موثر باشد؟
یک راهکار، مواجهه منطقی و استدلال عقلانی است. این نوع مواجهه بزرگ منشانه تر و اخلاقی تر است اما چون ادبیات طرف مقابل متفاوت است ممکن است تاثیر کمتری داشته باشد.
راهکار دوم استفاده از ادبیات و قالب گفتاری طرف مقابل در پاسخگویی است. این نوع مواجهه معمولا تاثیرگذار تر است اما مشکلی که وجود دارد این است که ممکن است آغاز کننده سخن از مرز اخلاق و شرع خارج شده باشد و کلام او آکنده به توهین، تهمت، استهزاء، دشنام و ... باشد. آیا ما نیز مجاز به استفاده از همین روش ها هستیم؟
ممکن است کسی بگوید از باب مقابله به مثل جایز است. اما یک آفت و خطر بسیار جدی که در چنین رویکردی وجود دارد این است که هیچ تضمینی وجود ندارد که انسان در مواجهه به مقابله به مثل اکتفا کند.
«عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ غَسَّانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا سَمَاعَةُ مَا هَذَا الَّذِي كَانَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ جَمَّالِكَ إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَحَّاشاً أَوْ صَخَّاباً أَوْ لَعَّاناً فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ أَنَّهُ ظَلَمَنِي فَقَالَ إِنْ كَانَ ظَلَمَكَ لَقَدْ أَرْبَيْتَ عَلَيْهِ إِنَّ هَذَا لَيْسَ مِنْ فِعَالِي وَ لَا آمُرُ بِهِ شِيعَتِي اسْتَغْفِرْ رَبَّكَ وَ لَا تَعُدْ قُلْتُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا أَعُودُ.
سماعة گويد: وارد شدم بر حضرت صادق (عليه السلام)، حضرت آغاز به سخن كرد و به من فرمود: اى سماعة اين چه جنجالى بود كه ميان تو و شتردارت پديدار گشته بود؟ مبادا دشنامگو و بد زبان و لعنت كننده باشى! عرض كردم: به خدا سوگند چنين بود (كه فرمودى ولى) او به من ستم كرد؟ فرمود: اگر او به تو ستم كرده تو از او پیش افتادى، هر آينه اين كردار از كردارهاى من نيست، و به شيعيانم چنين دستورى ندهم، از پروردگارت آمرزش بخواه، و به آن كردار باز مگرد، عرض كردم: از خدا آمرزش خواهم و ديگر باز نگردم.»(1)
در قرآن کریم اصل عدول از استدلال عقلانی در مباحث کلامی به رسمیت شناخته شده است. خداوند متعال در توصیه به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن.(اى پيامبر! مردم را) با حكمت (و گفتار استوار و منطقى) و پند نيكو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شيوه اى كه نيكوتر است جدال و گفتگو كن. (1)
در این آیه شریفه علاوه بر استدلال به استفاده از خطابه و جدل نیز توصیه شده است. خطابه به معنای استفاده از قضایای مشهور و جدل به معنای استفاده از قضایای مقبول در نزد مخاطب است.
در آیه شریفه جدال مقید به احسن شده است. مفسرین جدل نیکو را به معنای گفتگویی میدانند که از توهین و شکستن مرز اخلاق در امان باشد.
در جنگ صفین سپاه معاویه شروع به دشنام گویی به امیرالمومنین(علیه السلام) و یاران او نمودند. یاران حضرت نیز به مقابله به مثل پرداختند. حضرت به آنها فرمود:
إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.
من نمی پسندم كه شما (به مردم شام) دشنام دهيد و ليكن اگر كردار آنها را بيان كرده حالشان (ظلم و ستم و پيروى از هوا و خواهش نفس و منحرف شدن آنان از راه حقّ و از اين گونه سخنان) را ياد آورى نمائيد در گفتار (از دشنام دادن) بهتر و در مقام دلیل آوری (براى كسي كه اعتراض کند كه چرا با آنها می جنگيد) بليغ تر و رساتر است و بهتر آن است كه به جاى دشنام دادن به آنان بگوئيد: بار خدايا خونهاى ما و ايشان را از ريختن حفظ فرما، و ميان ما و آنها را اصلاح نما، و آنان را از گمراهي شان برهان تا كسي كه نادان به حقّ است آن را بشناسد، و آنكه حريص و شيفته گمراهى و دشمنى است از آن باز ايستد.(3)
پی نوشت ها:
1. نحل/125.
2. کلینی، محمد بن یعقوب(321ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج2، ص326.
3. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج32، ص561.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63115&p=989213&viewfull=1#post989213