سؤال:
من مدتی هست که به شدت از هرچیزی میترسم از تاریکی، از آینه، از تنهایی، از هرچیزی که در تاریکی باشه بخصوص که فکرمیکنم هرلحظه ممکنه بمیرم و زندگم تموم بشه، این افکار آسایش و آرامش را ازم گرفته!
پاسخ:
حالت رخ داده برای شما قابل درک است و خوب میفهمیم که چقدر ممکن است این حالت برای شما سخت و سنگین باشد. در این وضعیت انسان هر لحظه احساس میکند عمر او به پایان میرسد و میخواهد از زندگی کردن دست بکشد؛ اما به لطف خداوند متعال یکی از بزرگترین امتیازاتی که شما نسبت به دیگران دارید همین خودشناسی و اطلاع از عوارض افکاری است که گریبانگیر شما شده است. امیدواریم با بصیرتی که دارید و البته پیگیری عملی مساله را حل کنید.
ترس از مرگ
توضیح اینکه شکلگیری اصلی این موضوع براساس یک باور غیرمنطقی در مورد مرگ و نگرش منفی به آن است. بدین معنا که ترس از مرگ دو نوع است:
الف) ترس مفید و مثبت
روان شناسان تحقيقات زيادي در اين باره انجام داده و معتقدند ترس از مرگ تا حدودي كاملاً طبيعي است زيرا ميتواند در تنظيم رفتار انسان نقش مثبت داشته باشد. يعني باعث ميشود كه بر اعمال و رفتار خود نظارت و كنترل داشته باشيم. فقط موقعي ترس از مرگ غير طبيعي و ناهنجار است كه به صورت سدّي در راه زندگي در آيد و مانع رشد و تكامل انسان شود.
بنابراين ترس از مرگ بايد در ما وجود داشته باشد، هيچ بشري نميتواند دلواپسي از مردنِ خود نداشته باشد. نهايت كاري كه ما انجام میدهیم اين است كه اين ترس را در حدّ معقول و مطلوب آن نگه داريم و اجازه ندهيم كه به يك ترس نابهنجار تبديل شود و مانع تلاش و اميد در ما شود.[1] این نوع ترس مفید و سازنده و محرک انسان است و نگهداشت آن در حد تعادل مورد سفارش حضرات معصومین (علیهمالسلام) است. پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «أَفْضَلُ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ أَفْضَلُ التَّفَكُّرِ ذِكْرُ الْمَوْتِ فَمَنْ أَثْقَلَهُ ذِكْرُ الْمَوْتِ وَجَدَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّة؛ برترين بى رغبتى به دنيا، ياد مرگ است. برترين عبادت، ياد مرگ است و برترين انديشيدن، ياد مرگ است. پس، هر كه ياد مرگ وجودش را پر كند، گور خود را باغى از باغهاى بهشت بيابد».[2]
ب) ترس منفی و مرضی
قسم دوم ترس از مرگ، ترس غیر مفید و مرضی است. اگر ترس به گونهاي باشد كه سازمان رواني فرد را برهم بزند و بهعنوان مانعی برای زندگی او به حساب آید تولید یک وسواس فکری خواهد کرد و آرامش فرد از دست رفته و امیدش به زندگی نیز تضعیف میگردد. علّت اصلي این نوع ترس، هم تجارب دوران كودكي و باورهاي نادرست افراد است. افرادي كه در دوران كودكي يكي از نزديكان خود را از دست دادهاند، بيشتر احتمال دارد كه به ترس از مرگ ـ چه مرگ دیگران يا مرگ خود ـ مبتلا گردند.
عامل ديگر ترس از مرگ، بينش نادرست افراد دربارة مرگ است، افرادي كه مرگ را پايان هستي و به معناي فنا و نيستي ميدانند و فكر ميكنند كه با مرگ كارشان به پايان ميرسد، از مرگ ميترسند.
عامل سوّم، كه بيشتر در افراد مذهبي وجود دارد، اين است كه افراد در واقع از عالم قبر و قيامت و عقاب الهي هراس دارند و چون اين مسايل با مرگ انسان آغاز ميشود، از مرگ هم ميترسند؛ به هرحال در تمامي موارد مشكل اصلي در شناخت و اعتقاد فرد نسبت به مرگ است. بايد سعي نمود با استفاده از آيات و روايات بينش و نگرش صحیح را در خود ایجاد و با رفتار صحیح این بینش را تثبیت کرد.
برای کنترل این افکار میتوانید از راهکارهای ذیل بهرهمند شوید:
1. سرکوب نکردن افکار: در اطاقي آرام و ساكت نشسته و به افكار به خواست خود اجازه دهيد به ذهن خطور كنند. وقتي افكار به ذهن آمدند، با صداي بلند فرمان ايست داده شود، به اين ترتيب كه يك مچبند پلاستيكي به دست بسته شده، افكار را به ذهن خود آورده شود، وقتي افكار به ذهن آمدند، با كشيدن مچبند و رها كردن آن بر دست دستور توقّف افكار صادر شود. با این روش تا حدودی افکار مربوط به رابطه با دیگران را کنترل خواهید کرد.
2. جابجايي انديشه: انديشههاي غير ارادي را ناديده گرفته و با انتقال ذهن و فكر به افكار عالي و مناسب، عمل جايگزيني را انجام شود. به جای افکار مزاحم، افکار مناسب و سازنده را جایگزین کنید.
3. اشتغال و برنامهريزي براي اوقات فراغت: بسياري اوقات وسواس فکری برخاسته از بيبرنامهگي و بيكاري است. نداشتن برنامه و فراغت زیاد اراده انسان را تضعیف میکند. افرادي كه بيشتر اوقات بيكار و در منزل هستند، بيشتر به مشکلات فکری مبتلا ميشوند.
4.قرار گرفتن عمدی در موقعیت های اضطرابی: سعی کنید گاهی عمدا خودتان را در تاریکی و تنهایی قرار دهید و بعد به خودتان بگویید که اتفاقی نمی افتد. حتی می توانید نور را کم کنید تا این حساسیت بر طرف شود.
5. با افکارتان دوست شوید: سعی کنید از افکارتان فرار نکنید و بالعکس با آنها دوست شوید. برای اینکار درجاي خلوتي نشسته و لحظاتي با خود فكر كنيد، ابتدا موقعيتهايي را در ذهن خود مجسم كنيد كه براي شما كاملاً خوشايند است و هيچ اضطرابي از شرایط آن ندارید. پس از آن، موقعيتها و صحنههاي هجوم افکار را در نظر بگيريد، سپس تصور كنيد موقع برخورد با دیگران است و شما بدون هیچ اضطرابی آنچه پاسخ اصلی و قانع کننده بوده را ارائه دادهاید و هیچ مشکلی در شما ايجاد نميشود. آنوقت ميبينيد كه هيچ گونه اضطرابي در شما ايجاد نشد.
6. مطالعه در مورد فلسفه مرگ یا اتفاقاتی که بعد از آن رخ میدهد و پیرامون زندگی پس از آن با بهره بردن از کتبی که در پایان این پاسخ تقدیم میشود کمک شایانی به توقف این افکار میکند.
پی نوشت:
[1] اينياس، لِپ. روان شناسي مرگ، ترجم: رفيعي، تهران، انتشارات خجسته، 1375، ص 79- 89.
[2] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالأنوار، بيروت: دار إحياء التراث العربي، 1403ق، ج6، ص137.
[3] بحارالأنوار، ج73، ص189.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=41697&p=985858&viewfull=1#post985858