قاعده الواحد چیست؟



پرسش:
قاعده الواحد چیست؟ مفرداتش را بیان بفرمایید.

پاسخ:
قاعده الواحد از قواعدی است که فلاسفه و متکلمان در قبولش اختلاف کرده اند. البته فلاسفه نیز در پذیرش این قاعده از تقریرها و ادله مختلفی استفاده کرده اند. در ادامه، با تاکید بر حکمت متعالیه (که موسسش صدرالمتالهین است) مفردات و مفاد قاعده الواحد را مورد بررسی قرار می دهیم.

واحد
واحد يعني آنچه به صورت تشكيكي بر مصاديق خود صدق مي كند، به طوري كه جهت اتفاق اين مصاديق آن است كه بالفعل تقسيم پذير نيستند. در قاعدة الواحد مراد از وحدت علت يعني وحدتي كه عين ذات علت است كه به آن «وحدت حقيقيه حقه» گفته مي شود؛ و مراد از وحدت معلول، واحد بالعموم وجودي است كه تمام كمالات اشياء مادون را در بر مي گيرد؛ از اين رو صدور معلول اول به منزلة صدور کل موجودات عالم است(1).

صدور و عليت
از نظر صدرالمتألهين، صدور و مصدريت و تعابير ديگري كه براي آن به كار برده مي شود ، امري اضافي و نسبي نيست بلكه خصوصيتي است در علت كه به وسيلة اين خصوصيت خاص، يك معلول خاص از آن علت صادر مي شود . بدين جهت، صدور امري حقيقي و عيني است، زيرا خصوصيتي كه منشأ صدور مي شود مقدم بر وجود معلول است. همچنين مراد از عليت اعطاي وجود است نه صرف تأثيرگذاري كه در فاعل هاي طبيعي وجود دارد. بنابراين، صدور و عليت در قاعدة الواحد يعني امري عيني و حقيقي كه در علت واحد بسيط من جميع الجهات وجود دارد و اين امر زائد، خارج از ذات علت نيست بلكه عين ذات اوست و به دليل بساطت علت، علت با تمام ذات بسيطش منشأ اين صدور است.

سنخیت
سنخيت بين علت و معلول به معناي آن است كه خصوصيتي در علت وجود دارد كه به حسب آن، فقط معلول خاصي از آن صادر مي شود. بر اساس مباني حكمت متعاليه، همچون اصالت وجود و تشكيك در وجود، علت و معلول هر دو از سنخ وجود هستند و تفاوت آنها به شدت و ضعف وجودي برمي گردد؛ از اين رو معلول همان علت است اما در مرتبة پايين تر و علت همان معلول است اما در مرتبة بالاتر. طبق مباني حكمت متعاليه، سنخيت مورد بحث داراي چنين خصوصياتي است: الف. ارتباطي عيني و حقيقي بين علت و معلول برقرار است كه به شدت و ضعف وجودي بر مي گردد. ب. اين خصوصیتِ ذاتي، عين وجود علت و معلول است. ج. علت (كه بسيط من جميع الجهات است) به تمام ذاتش مسانخ (هم سنخ) با معلول است.

حيثيات
حيثيت داراي معاني و اقسامي هست كه براي واضح شدن معناي حيثيت مورد بحث در قاعدة الواحد لازم است اقسام آن ذكر شود:
قسم اول: حيثيتي كه ناظر به لفظ است، مانند اين گفته كه « الانسان بما هو انسان » یعنی انساني که از هر گونه قيدي رها باشد. اين قسم را حيثيت اطلاقي گويند.
قسم دوم: حيثيتي كه ناظر به معنا است كه آن را « حيثيت تقييديه »گويند و خود اقسامي دارد: الف. حيثياتي كه در مفهوم از هم تمايز دارند اما در حقيقت و وجود عين هم هستند، مثل مفهوم عاقل و معقول يا صفات حق تعالي كه به حسب مفهوم مغايرند اما در وجود عين يكديگرند. ب. حيثياتي كه در مفهوم و مصداق با هم مغايرت دارند اما ذيل هيچ كدام از اقسام تقابل چهارگانه قرار ندارند، به طوري كه همديگر را طرد نمي كنند. مثل اعراض نه گانه كه مي توانند با هم در يك شيء واحد از جهات مختلف يافت شوند و يكديگر را طرد نمي كنند. ج. اينكه تغاير در مفهوم و مصداق به نحو تقابل چهارگانه باشد. مثل سفيدي و سياهي كه هم در مفهوم متغايرند و هم در يك موضوع واحد از جهت واحد و در زمان واحد يافت نمي شوند. مراد از حيثيتي كه باعث تكثر در موضوع مي شود و مورد بحث قاعدة الواحد است، همين معناي اخير است؛ چراكه موضوع قاعدة الواحد علتي است كه جهت كثرت در آن راه ندارد و حيثيت صدور امري حقيقي است و براي هر معلولي غير از معلول ديگر است و در ذات بسيط اين دو حيثيت با يكديگر جمع نمي شود.

مفاد و دلیل قاعده الواحد
بعد از بیان مفردات و مبانی قاعده الواحد، به تبیین تقریری از قاعده الواحد می پردازیم که متناسب با مبانی مذکور است:
اگر از علت مذكور معلول «الف» صادر شود، اين صدور، صدور حقيقي است كه عين ذات علت است و بين علت و معلول «الف» سنخيت وجودي خواهد بود، يعني علت طوري است كه همين معلول «الف» خاص از آن صادر مي شود و چون علت، بسيط من جميع الجهات است و سنخيت هم امري حقيقي و عين ذات علت است، پس علت به تمام ذات بسيطش مسانخ با معلول « الف » است؛ بنابراين فقط معلول «الف» از آن صادر می شود.
اگر در عرض معلول «الف» معلول «ب» نیز از چنین علتی صادر شود، دو فرض دارد: فرض اول: علت با هر دو معلول مسانخ باشد، يعني علت مركب باشد از دو جزء حقيقي كه يك جزء آن با معلول «الف» مسانخ باشد و جزء ديگر با معلول «ب». اين فرض با بساطت علت سازگار نیست و لازمة آن تركيب در ذات علت است كه خلاف فرض (بساطت علت) است. فرض دوم: علت با یکی از این دو معلول مسانخ باشد. لازمه این فرض آن است که صدور هر معلولی از هر علتی جایز باشد و جایز باشد که معطی شئ فاقد کمال شئ مذکور باشدكه اين خلاف بداهت و ضروري البطلان است. بنابراين، فرض آنكه از علت واحد دو معلول در عرض هم صادر شود باطل است؛ پس «الواحد لا يصدر عنه الا الواحد».

آنچه گذشت، تقریری صدرائی از قاعده الواحد است که مقبول طرفداران حکمت متعالیه قرار گرفته است. برای قاعده الواحد، ادله دیگری هم ذکر شده است که مخدوش می باشند. مثلا ادله ای که ابن سینا درباره قاعده الواحد ذکر کرده است با مبانی خودش سازگار نیست و قابل قبول نمی باشد. مثلا ابن سینا معتقد است که حیثیت علیت برای الف و حیثیت علیت برای ب، دو حیثیت هستند که علت الف و ب، واجدش می باشد. این دو حیثیت، متعددند و سبب تکثر در علت می شوند و این امر، خلاف فرض ما است چرا که بنا بر فرض، علت الف و ب، از تمامی جهات واحد است. اشکالی که به ابن سینا وارد شده است این است که حیثیت ها و مفاهیم متفاوت لزوما مستلزم کثرت واقعیت نیست بلکه گاهی حیثیات و مفاهیم متفاوتند اما واقعیت بسیط است؛ همچون ذات خداوند که واجد تمامی مفاهیم است اما بسیط است. بنابراين، اينكه چون دو معلول صادر شده بايد دو حيثيت در علت باشد، مصادره به مطلوب و اول كلام است، زيرا منكر قاعدة الواحد معتقد است از حيثيت واحد دو معلول يا بيشتر صادر مي شود .
اما طرفداران حكمت متعاليه معتقدند که با مبانی مذکور در بندهای سابق می توان اين اشكال را دفع كرد، بدين صورت كه عليت و صدور يك خصوصيت حقيقي در ذات علت است و بر اساس قاعدة سنخيت، عليت و صدور علت نسبت به هر معلولي غير از معلولي ديگر است، بنابر اين بايد دو حيثيت حقيقي مختلف در علت وجود داشته باشد. بدین بیان، وجود دو حیثیت برای علت، خلاف فرض وحدت علت است.(2)

پی نوشت ها:
1. واحد در تقسيم اوليه به حقيقي و غير حقيقي تقسيم مي شود. وحدت غير حقيقي يعني شيء با واسطة عروض متصف به وحدت شود؛ مانند انسان و فرس كه به واسطة حيوان متصف به وحدت مي شوند. اين قسم خود نیز اقسامي دارد، تماثل، تجانس و... اما وحدت حقيقي يعني شيء بدون واسطة عروض متصف به وحدت شود، مانند وحدت انسان. واحد حقيقي به وحدت حقه و غير حقه تقسيم مي شود. وحدت حقه يعني ذاتي كه عين وحدت باشد و هيچ نوع كثرتي در آن راه ندارد. اما در واحد غير حقيقي وحدت عارض بر ذات است. واحد غير حقيقي خود تقسيم مي شود به واحد بالخصوص (عددي) و بالعموم. واحد بالعموم تقسيم مي شود به مفهومي و وجودي. واحد مفهومي يعني مفهوم در عين وحدت، عموميت و شمول دارد كه داراي سه قسم نوعي، جنسي و عرضي است. واحد بالعموم وجودي يعني شيء واحدي كه داراي سعه و احاطة وجودي است، مانند وحدت وجود منبسط.
2. برای مطالعه بیشتر، رک:
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج2، درس 36.
پارسایی و موسوی، قاعدة الواحد در ترازوي سنجش، دوفصلنامة علمي پژوهشي حكمت صدرايي، 1395.
غفاری، حسین، قاعده الواحد، فصلنامه فلسفه، 1387.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62930&p=989247&viewfull=1#post989247