پرسش:
گاهی در بحث های بر سر «ولایت فقیه» از جانب مقابل گفته میشود مگر مشکل حکومتهایی مثل حکومت آمریکا چیست که ما حتما باید حکومت دینی داشته باشیم؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:
نکته اول:
اینکه حکومت آمریکا مثلا چه اشکالی دارد (اگرچه عیب های آن پرشمار است اما) بحث با این روش ما را به حق 100% نمیرساند، چرا که ممکن است بهترین تئوری خوب اجرا نشود، یا یک تئوری متوسط خوب اجرا شود؛ مانند این است که بگوییم فلان کافر که مسلمان نیست رفتارش چه عیبی دارد؟ در حالی که آن کافر ممکن است 60 یا 70 درصد از رفتارش اسلامی باشد! اما فلان مسلمان ممکن است فقط 50% به اسلام عمل کند!
برای همین در مقام بحث باید بین تئوری و عاملین به آن تفکیک قائل شد چه آن عامل یک شخص باشد، یا یک کشور.
البته نمیخواهم بگویم آمریکا در عمل خوب است، بلکه از باب قاعده تحقیق در خصوص هر تئوری عرض کردم؛ که بررسی عمل کنندگان به تئوری ها نمیتواند راه مطمئنی برای مقایسه تئوری ها باشد.
حکومت آمریکا ممکن است خوبی هایی هم داشته باشد اما این خوبی ها اولا لازمه حکومت غیر دینی نیست، و ثانیا تضمینی برای حفظ آنها وجود ندارد.
نکته دوم:
مبانی فکری در حکومت غیر دینی نشأت گرفته از مبانی فکری چون: سکولاریسم، اومانیسم، و عقلانیت خود بنیاد است؛ طبیعتا راهبرد چنین حکومت هایی دوری از وحی و تعالیم آسمانی و تکیه به عقلانیت ابزاری است.
لذا اگرچه ممکن است با روی کار آمدن یک رئیس جمهور تصمیم گیری ها و منفعت طلبی ها فراز ونشیب داشته باشد اما اینها در فضای اجراست نه مبانی فکری!
برای فهم حقیقت و مبانی فکری پشت این جریان باید اندیشه های سیاسی غرب را مطالعه کرد؛ اصل ماجرا را می توان در اندیشه های ماکیاولی و هابز و نیچه یافت...
مبانی فکری که جایگاهی برای حق و عدالت قائل نشده و کاملا نگاه منفعت طلبانه به سیاست و راهبردهای آن دارند و این نگاه فرسنگ ها با اسلام و تعالیم آسمانی دور است. در نکات بعدی با تفصیل بیشتری به این تفاوت ها اشاره میشود.
نکته سوم:
افضلیت، اصلحیت، و عدالت شرط ولایت فقیه به عنوان برترین مقام تصمیم گیر است، به همین خاطر ثانیه به ثانیه ولی فقیه باید این شرایط را حفظ کند وگرنه خود به خود از ولایت ساقط است، اما در حکومت غیر دینی هرگز افضلیت و عدالت و مانند آن شرط نیست؛ اگر اکثریت مردم تصمیم گرفتن یک همجنس باز شراب خوار که هرگز در تراز برترین نیست را به بالاترین مقام تصمیم گیر در کشور انتخاب کنند طبق نگرش لیبرال دموکراسی لازم الاجرا و لازم الاتباع است.
نکته چهارم:
نکته بعدی در خصوص حکومت های سکولار بی قید و بند بودن نسبت به دین است.
ممکن است کسانی که دین اسلام را قبول ندارند بگویند آمریکا چه عیبی دارد که شما دم از «حکومت دینی» میزنید؛ اما برای کسی که اسلام را قبول داشته و به تبعات حکومت سکولار توجه داشته باشد توجیهی نمی ماند که چنین حرفی بزند!
حکومت سکولار یعنی تعطیلی احکام دین! خصوصا احکام اجتماعی، و احکام فردی در عرصه اجتماع!
یعنی علاوه بر تعطیلی احکام حقوقی اسلام چون حدود و تعزیرات و دیه و مانند آن، اگر حکومت تصمیم گرفت همجنس بازی را به رسمیت بشناسد ما بپذیریم! اگر تصویب کرد امر به معروف و نهی از منکر بر خلاف حقوق شهروندی است بپذیریم! اگر اذان و نماز و روزه بر خلاف مصلحت عمومی تشخیص داده شد ممکن است توسط دولت تعطیل شود؛ خلاصه کسی که اسلام را قبول داشته باشد قطعا با توجه به این تبعات هرگز زیر بار حکومت سکولار نمیرود.
نکته پنجم:
فارغ از بحث اجرای دین، بحث حمایت حکومت از ترویج دین نیز بحث مهمی است.
حکومتی مثل حکومت آمریکا نسبت به ترویج دین اسلام حمایت که نخواهد داشت هیچ، حتی سکوتش هم نهایتا تا زمانی است که این ترویج با منافع او در تعارض نباشد، به همین خاطر شاهد مواضع دوگانه او در قبال ایران و سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس هستیم.
اما امروز در سایه حکومت اسلامی ایران در تمام مقاطع تحصیلی تا دانشگاه دروس دینی تدریس میشود؛ حوزه های علمیه داخلی و بین المللی وجود دارد.
به عنوان نمونه 20 هزار طلبه خارجی از بیش از 100 کشور دنیا در جامعة المصطفی تحصیل می کنند، این مرکز علمی 200 مرکز آموزشی در خارج از ایران دارد که ثمره آن این است که تا کنون بیش از 50 میلیون نفر در جهان شیعه شده اند.
نمونه آن شیعیان نیجریه هستند که دشمنان از تشکیل آن به هراس افتاده و هر چند مدت یکبار شاهد کشتار آنها هستیم.
نکته ششم:
بدون شک یکی از تفاوت های اساسی حکومت دینی و حکومت سکولار تفاوت در موضع گیری های سیاسی است، که یکی برگرفته از تعالیم توحیدی و دیگری برگرفته از منفعت طلبی است همانطور که به در نکته دوم اشاره شد این به تفاوت در مبانی برمیگردد.
اگر منفعت حکومت های سکولار اقتضاء کند مانعی برای خوی استعمارگری وجود ندارد؛ چون وقتی پای دین در حکومت کنار رفت و عقلانیت ابزاری جای آن را گرفت دیگر ترمزی برای خوی استکباری وجود ندارد، یا حداقل ضمانت اجرایی ندارد.
جنگ های جهانی، کشتار بیش از 200 هزار نفر در ژاپن، تحریک صدام برای حمله به ایران، زدن هواپیمای مسافربری ایران، ایجاد داعش برای اسلام ستیزی، و خلاصه صدها رفتار دیگر نشان دهنده این خوی منفعت طلبانه است.
اصلا ملاکی به نام «حق» در نگاه این کشورها وجود ندارد، همه چیز در گرو «منفعت» است؛ ایران که تا به حال هیچ جنگی را آغاز نکرده حق داشتن انرژی هسته ای را ندارد و به خاطر تحقیق در این زمینه تحریم میشود اما با تمام توان از اسرائیل با داشتن چندصد کلاهک هسته ای و حتی با وجود نپیوستن او به معاهده منع گسترش تسلیحات اتمی حمایت میشود!
ایران به خاطر حقوق بشر تحریم میشود، و عربستان میشود رئیس پنل حقوق زن در سازمان ملل!
یا مثلا همین حق «وتو» که با هیچ منطقی سازگار نیست، اصلا مهم نیست کشوری که وتو می کند از روی حق و منطق باشد یا خیر! فقط ملاک داشتن حق «وتو» قدرت است، فقط قدرت! زور که داشته باشی میتوانی مصوبه منطقی اندیشمندان را «وتو» کنی!
حتی ادبیات امثال آقای ترامپ را ببینید که مثلا مهاجرین غیر قانونی را حیوان خطاب میکند!
لازم به ذکر نیست که این طرز نگاه با نگاه اسلام و یک حکومت دینی چقدر تفاوت دارد.
نکته هفتم:
حکومت دینی مثل ایران نقاط قوت حکومت های سکولار مثل آمریکا را دارد اما نقاط ضعف آنها را ندارد.
توضیح بیشتر:
پیشرفت و یا عقب ماندگی هر حکومتی در گرو چند چیز است:
اول: ساختار و مدل حکومت
دوم: محتوا و قوانین حکومت
سوم: امکانات مادی
چهارم: کارآمدی، وجدان کاری، و جدیّت مسئولین
حال به بررسی این شاخصه ها می پردازیم:
الف) ساختار و مدل حکومت که چه در ایران و چه در آمریکا مبتنی بر تفکیک قوای سه گانه است؛ و هر مسئولی وظیفه ای برای او تعیین شده است، وزارت بهداشت به دست پزشکان است، وزارت صنایع در تصرف مهندسین، وزارت خارجه در اختیار دیپلمات ها، و...
بنابراین ریاست جمهوری و وزارت خانه ها همانطور که در حکومت آمریکا متولی دارد، در ایران هم متولی دارد؛ و از این لحاظ حکومت غیر دینی برتری ای ندارد.
ب) برتری قوانین و محتوای دینی بر محتوای غیر دینی هم که روشن است و هر مسلمانی آن را می پذیرد.
بنابراین در شاخصه اول و دوم یا با آمریکا برابر هستیم، یا برتر.
ج) در مورد شاخصه سوم باید توجه داشت قطعا آمریکا هنوز برترین قدرت اقتصادی دنیاست، اینکه ما بیاییم او را به عنوان نماد حکومت غیر دینی انتخاب کنیم و بگوییم حکومت غیر دینی مثل آمریکا چه اشکالی دارد اشتباه است!
اگر همه حکومت های غیر دینی از نظر اقتصادی در درجه آمریکا بودند خب میشد گفت این از بابت اقتصاد غیر دینی است؛ اما کشورهای سکولار فقیر نداریم؟!
بخشی از برتری آمریکا بر ایران به لحاظ امکانات صنعتی و اقتصادی اوست، نه به لحاظ غیر دینی بودنش! بنابراین اقتصاد آمریکا نمی تواند شاخصه معتبری برای سنجش حکومت دینی و غیر دینی باشد.
د) بخشی از ناکارآمدی ها در حکومت دینی هم نشأت گرفته از ناکارآمدی و نقص رفتاری مسئولین است؛ این هم ربطی به دینی یا غیر دینی بودن حکومت ندارد! بلکه به خاطر جمهوریت حکومت است؛ یعنی اینطور نیست که اگر حکومت ما از دینی به حکومت سکولار تبدیل شود مسئولین ما کارآمدتر شوند! این ربطی ندارد!
در حالی که بدون شک کارآمدترین مسئول از ابتدای انقلاب تا کنون که تأثیر تصمیم گیریهای درونی و بین المللی او برای همه مشهود است «ولی فقیه» است که در بسیاری از اوقات ناکارآمدی سایر مسئولین را کنترل کرده، آنها را به حرکت و اداشته، یا یک جاهایی از تندروی بازداشته است. پس این کم کاری متعلق به سایر مسئولین است و این مسئولین با تغییر حکومت از دینی به غیر دینی قطعا بهتر نمیشوند.
بنابراین اینکه ما بیاییم یک حکومت غیر دینی را جایگزین حکومت دینی کنیم یعنی به خاطر رفع نقائص، دقیقا نقاط قوت حکومتمان را کنار بگذاریم! چون تبدیل حکومت دینی ما به یک حکومت غیر دینی یعنی قوانین اسلام از محتوا حذف شود و رهبری از رأس این مجموعه برداشته شود، یعنی درست دو نقطه قوت ما برداشته شود و نقاط ضعیف یا متوسط بدون این نقاط قوت باقی بمانند!
http://www.askdin.com/showthread.php?t=62693&p=983251&viewfull=1#post983251