فلسفه حرمت شرط بندي و قمار چيست؟


سوال:
فلسفه حرمت شرط بندي و قمار چيست؟

پاسخ:
در بعضي آيات و روايات به برخي از حكمت هاي حرمت قمار اشاره شده است. قرآن در اين رابطه مي فرمايد: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»؛ درباره شراب و قمار از تو مى‏پرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ، و سودهايى براى مردم است، و[لى‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است.(1) در آيات ديگر نيز قمار را عمل شيطان معرفي كرده و دليل حرمت را اينطور بيان مي كند: «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»؛ همانا شيطان مى‏ خواهد با شراب و قمار، ميانِ شما دشمنى و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمى‏ داريد؟(2)

بنابراين با توجه به آيات مذكور، قمار در بر دارنده ضررهاي زير است:
1- ضررش بیشتر از نفع و خیر اوست.
2- عملی شیطانی و مانع رستگاری است.
3- عامل ایجاد عداوت و دشمنی و کینه می باشد.
4- مانع ذکر الهی و نماز است.


در تفسير نمونه نيز به برخي از آثار قمار اشاره شده است:
الف- قمار بزرگ‏ ترين عامل هيجان:
كليه روان‏شناسان و دانشمندان پيسيكولوژى، معتقدند كه هيجانات روانى عامل اصلى بسيارى از بيماري هاست، مثلا كم شدن ويتامين ها، زخم معده، جنون و ديوانگى، بيماري هاى عصبى روانى به صورت خفيف و حاد و مانند آنها در بسيارى از موارد ناشى از هيجان مى‏ باشند، و قمار بزرگ ترين عامل پيدايش هيجان است تا آنجا كه يكى از دانشمندان امريكا مى‏ گويد: در هر سال در اين كشور فقط دو هزار نفر در اثر هيجان قمار مى‏ ميرند.

ب- رابطه قمار با جنايات:
يكى از بزرگ ترين مؤسسات آمارگيرى جهانى ثابت كرده است كه: 30 درصد جنايت ها با قمار رابطه مستقيم دارد، و از عوامل به وجود آمدن 70 درصد جنايات ديگر نيز به شمار مى‏ رود.

ج- ضررهاى اقتصادى قمار:
در طول سال ميليون‏ ها بلكه ميلياردها از ثروت مردم جهان در اين راه از بين مى‏ رود، گذشته از ساعات زيادى كه از نيروى انسانى در اين راه تلف مى‏ شود، و حتى نشاط كار مداوم را در ساعات ديگر سلب مى‏ كند ...

د- زيان هاى اجتماعى قمار:
بسيارى از قماربازان به علت اينكه گاهى برنده مى‏ شوند و در يك ساعت ممكن است هزاران تومان سرمايه ديگران را به جيب خود بريزند، حاضر نمى‏ شوند تن به كارهاى توليدى و اقتصادى بدهند، در نتيجه چرخ هاى توليد و اقتصاد به همان نسبت لنگ مى‏ شود، و درست اگر دقت كنيم مى‏ بينيم كه، تمام قماربازان و عائله آنان سربار اجتماع هستند ...، مثلا انگلستان در سال 1853، امريكا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.

اشاره به اين موضوع جالب به نظر مى ‏رسد، كه طبق آمارى كه بعضى از محققان تهيه كرده‏ اند جيب‏ برى 90 درصد، فساد اخلاق 10 درصد، ضرب و جرح 40 درصد، جرايم جنسى 15 درصد، طلاق 30 درصد و خودكشى 5 درصد، معلول قمار است.(3)

اما اگر گفته شود كه در قمار هر دو طرف برنده و بازنده راضي هستند، در اين صورت اشكال قمار در چيست؟
بايد گفت: اولا؛ به نظر نمي رسد طرف بازنده راضی باشد، وگرنه جرم و جنایتی که به تبع قمار بوجود می آمد، با رضایت بازنده هم خوانی ندارد. البته این نارضایتی در مراحل بالاتر بیشتر مشهود است، کسی که تمام زندگی خود را بر اثر اعتیاد به قمار ببازد، یعنی درآمد یک عمر را بدون زحمت واگذار کند، چه حالت روحی و روانی خواهد داشت؟

ثانيا؛ یک نکته مهم اجتماعی که اسلام روی آن تاکید زیادی دارد، منبع کسب درآمد است.
به طوری که باید برای مال بدست آمده انسان زحمت بکشد و این مال را بدون دلیل معقول کسب نکند. خصوصا اگر این کسب مال با تصاحب مال غیر همراه شود، همانطور که در بحث قمار مطرح است.
بدين ترتيب، حتی اگر بازنده هم راضی باشد، قمار یک سنت بدی خواهد بود، زیرا رواج آن جامعه را رو به نابودی می برد و دیگر کسی سراغ تولید نمی رود و وقت افراد به همراه آسایش روانی آنها از بین می رود.
بنابراین اسلام در مورد درآمد انسان حساس است و این مطلب در آیات مختلف نیز اشاره شده است، مانند: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، از نعمتهاى پاكيزه ‏اى كه روزى شما كرده‏ ايم، بخوريد و خدا را شكر كنيد اگر تنها او را مى ‏پرستيد.(4) روزی پاک و طیب علاوه بر ظاهر روزی، توجه به باطن آن هم دارد. شاید این آیه نیز بی ارتباط با بحث نباشد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ»(5)
نهايتا؛ بر اثر این ضررهای فردی و اجتماعی است که اسلام قمار را ممنوع و حرام دانسته است.



پي نوشت ها:
1. بقره: 219.
2. مائده: 91.
3. مكارم شيرازي،ناصر،(1374)،تفسيرنمون ه،اول،تهران،دارالكتب، ج2، صص 129-126.
4. بقره: 172.
5. عبس: 24.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62489&p=982511&viewfull=1#post982511