پرسش: باسلام. فطریات اموری هستند که دارای ویژگی های مختص انسان بودن، غیر اکتسابی و همگانی بودن هستند. در حالیکه یک سری از غرایز حیوانات هست که فطری انسان هم هست از قبیل قدرت طلبی، کنجکاوی، لذت جویی، محبت خواهی، حب بقاء، گرسنگی و تشنگی و اموری از این دست.
از سوی دیگر انسان ها غریزه ای به نام غریزه شناخت خدا دارند که امری جدای از فطرت مذهبی نیست که انسانها را وا میدارد به دنبال خدایی برای جهان و خود بگردد. این غریزه در نهاد انسان همان کارکردی را دارد که غریزه حب به بقا دارد. یعنی انسانها چون خود را در مقابل مشکلات و سختی های زندگی تنها میدند به دنبال یافتن خدا میرفتند ولی خیلی از اوقات به اشتباه میرفتند و به ساخت بت میپرداختند. بنابر این نمیتوان گفت که دین کاملا با فطرت مردم سازگار است زیرا در برخی موارد حکم به چیزی میدهد که فطرت و تمایل انسان بر خلاف آن است .
پاسخ:
باسلام و عرض ادب
پیش از پاسخ به سوال شما، لازم است قدری در مورد مبادی ان بحث داشته باشیم.
تعریف فطرت:
فطرت چند معنا دارد و یکی از معانی آن فطری به معنای ذاتی است.
بدین معنا که هر موجودی برای خود ذاتیاتی دارد که در انسان به برخی از آن ذاتیات، فطرت گفته میشود، چراکه انسان موجودی کامل بوده و تمام مراحل و ذاتیات مراحل قبل خود را دارد، لذا ممکن است برخی از ذاتیات انسان همان چیزی باشد که در حیوان وجود دارد که در این موارد به آن غریزه گفته میشود.
اما برخی از این ذاتیات از اموری است که در موجودات دیگر و انواع دیگر وجود ندارد و تنها مختص به نوع انسان است.
خصوصیات امور فطری:
امور فطری یک سری خصوصیات دارند که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1. ذاتی است؛ به این معنا که در پیدایش خود معلول اسباب بیرونی نیستند و آمیخته با آفرینش انسان هستند.
2. از نوعی قداست برخورد است.
3. جنبه روحانی داشته و به رفع نیازهای روحی میپردازد، به خلاف غریزه که تماماً مرتبط با جسم است و نیازهای مادی را برطرف میکند.
4. کلیت و عمومیت دارند (همگانیاند).
5. ثابت و پایدارند (همیشگیاند).
6. انسان به آن علم حضوری دارد و میتواند به آن علم حصولی نیز پیدا کند.(1)
اقسام امور فطری:
فطریات بر دو دسته کلی دانسته شده اند:
دسته اول: دریافتها و شناختها.
دسته دوم: خواستها و گرایشها.
در دسته اول، از این بحث میشود که آیا انسان معلوماتی ذاتی و غیر اکتسابی دارد یا خیر؟ یعنی آیا انسان بدو تولد به چیزی علم دارد و یا اینکه هیچ چیز نمیداند و به مرور زمان کسب میکند؟
در دسته دوم، از این بحث میشود که آیا انسان، خواسته ها و گرایشهایی دارد که از معلول امور خارج از خودش نبوده است. و همین گرایش او را ملزم به انجام کاری کند.
البته منظور از گرایشهای فطری با توجه به خصوصیاتی که برای فطریات ذکر شد، گرایشها و خواسته های جسمانی نیست. گرایشها و خواستههایی که تماماً مربوط به جسم بوده و برطرف کننده نیازهای مادی و حیوانیاند؛ مثل احساس گرسنگی، شهوت و ... که با غذا خوردن و ارضای شهوت این احساس برطرف میشود.چرا که گرایشهای جسمانی، بین انسان و حیوان مشترک است.
بلکه منظور، خواسته هایی است که ناظر به بعد روحانی انسان است؛ مانند قدرتطلبی، حقیقتجویی، علم و دانایی و ... که هیچ وقت این احساس برطرف و سیر نمیشود.(2)
گرایشهای فطری اصلی:
در مورد اینکه گرایشهای فطری چند تا است و کدام یک است، بین اندیشمندان بحثهای متعددی صورت گرفته است. برخی از اندیشمندان معاصر معتقدند که گرایشهای فطری در اصل، 5 مورد است که بقیه گرایشهای فطری به آن باز میگردد. این گرایشها عبارتند از:
. حقیقت جویی؛ 2. گرایش به خیر و حقیقت؛ 3. گرایش به جمال و زیبایی؛ 4. گرایش به خلاقیت و ابداع؛ 5. عشق و پرستش(3)
البته در اینکه این گرایشها، اصلی است یا غیر اصلی و به صورت کلی در مورد اینکه کدام گرایش، فطری است و کدام نیست، نمیتوان استدلال عقلی و یقینی ارائه کرد. بلکه تنها از طریق شناسایی ویژگی های امور فطری از غیر فطری، مصادیق آنها را مورد بازشناسی قرار داد.
باتوجه به این نکات، حال باز میگردیم به سوال شما
نکته اول: در مورد ویژگی های امور فطری:
همانطور که در بخش قبل گفته شد، امور فطری چندین ویژگی دارند که برخی از آنها همانهایی است که شما ذکر کردید ولی برخی دیگر، را شما ذکر نکردید. عمومی بودن، ثابت بودن، مورد علم حضوری بودن و ناظر به جنبه روحانی بودن از این دسته ویژگی های مهمی است که شما ذکر نکردید.
اتفاقا توجه به همین ویژگی ها کلید پاسخ سوال شما و برطرف کننده نقضهایی است که شما ذکر کردید.
نکته دوم: در مورد مصادیق نقضی:
این مصادیقی که شما ذکر کردید، بر دو دسته است.
برخی از این مصادیق همانطور که خود شما نیز نوشتید، غریزه است. یعنی مشترک بین انسان و حیوان است.
برخی دیگر، با توجه به ویژگی روحانی بودن و مختص انسان بودن، تنها مصادیقی از آن فطری خواهد بود که ناظر به امور روحانی باشد نه جسمانی.
مثلا قدرت طلبی، محبت خواهی، لذت جویی، رفع گرسنگی و تشنگی، اموری اند که مشترک بین انسان و حیوان است. بنابراین نمیتوانند فطری باشند.
حتی حس کنجکاوی نیز امری است مشترک بین انسان و حیوان.
شما تمام این امور را در حیوانات نیز میبینید.
حیوانات نیز به دنبال لذت بیشتر هستند. بنابراین اگر دو غذا برایشان بگذارید از غذایی میخورند که لذت بیشتری به آنها بدهد.
حیوانات نیز دوست دارند که مورد محبت قرار بگیرند. البته در برخی از آنها این امر بیشتر است و در برخی کمتر.
بنابراین این مصادیق، نقضی بر امور فطری نیست.
نکته سوم: در مورد منشأ دینداری:
اولا: در مورد منشأ دین نیز بحثهای گوناگونی مطرح شده است.
اما باید دقت کرد که دینداری انسانها، همانند خیلی از پدیده های اجتماعی، یک مسئله چند بعدی است و توجه کردن صرف به یک بعد این مسئله، مغالطه بزرگی است.
ثانیا: باید بحث منشأ دین را باید از منشأ دینداری مردم جدا کرد. اینکه دین چیست و از کجا ایجاد شده است و اینکه چگونه مردم دیندار شده اند دو مقوله کاملا مجزای از یکدیگر است. یک دین میتواند منشأ اسمانی داشته باشد ولی آئینهایی مرسوم دینی میان مردم، یا بخشی از آن، اموری باشد که به دست انسان درست شده باشد و هیچ ربطی به دین نیز نداشته باشد و حتی کاملا مخالف با دین باشد.
موفق باشید.
ـــــــــــ
1. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، ج 1، ص 32، مرکز نشر هاجر(وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران)، قم، 1388ش.
2. مطهری، مرتضی، فطرت، ص59، انتشارات صدرا، تهران، 1385ش.
3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 492 – 503.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=60414&p=976406&viewfull=1#post976406