سؤال:
عالی ترین هدف در زندگی هر انسانی رسیدن به مقام قرب الهی هست و این هدف جز با دل کندن از تعلقات دنیوی و تزکیه نفس میسر نمیشود.
حال، منظور از تعلقات دنیوی چیست؟ آیا تنها مال و لذات های دنیا مقصود است یا به هرگونه دلبستگی به غیر از خدا مربوط است؟ آیا مثلا علاقهی شخص به رشته ورزشی خاصی موجب غفلت او از خداوند میشود که در اینصورت باید این رشتهی ورزشی را ترک کند؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
وجود انسان در سطحی کلان و کلی یک حقیقت تعلقی است؛ این تعلقی بودن، در سطوح مختلف معنا مییابد. در رأس همه، تعلق وی به ذات غنی مطلق (پروردگار متعال) است. فلاسفه، برای نشان دادن تعلقی بودن حقیقت وجود انسان، تحت آموزهی «عین الربط» بودن معلول نسبت به علت هستیبخش سخن فراوان گفتهاند. [1]
پس تعلق اصلی و حقیقی انسان، به خداوندِ بینیاز از مخلوقات است.
اما در سطحی پایینتر، این سیر تعلقی بودن انسان، به ماهیت و چیستیِ این جهانیِ وی نیز سرایت کرده، تا آنجا که نفس انسانی حاصل «تعلقِ» روح به بدن مادیِ اوست.
و حکایتِ «تعلق»، تاوقتی که انسان در این دنیاست در جای جای زندگی و لحظه لحظه حیات او مانند سایه با او همراه است؛
شاید بتوان گفت بزرگترین علت و حکمت انتخاب این گونه زیستن (زیستن توأم با تعلقات) برای انسان، «امتحان» و «آزمودن» او است.
بر این اساس، انسان میان دو سنخ تعلق قرار گرفته است؛ یکی، تعلق به وجود هستیبخش و دیگری، تعلق به غیر او؛ اولی، تعلقی حقیقی و واقعی است ولی دومی، تعلقی کاذب و مجازی است.
باید معلوم شود صادقانه و به دور از سیاهکاری، خود را متعلق به حقتعالی میدانیم یا تعلقات مجازی و زودگر، حجابِ تعلق اصلی و حقیقی - یعنی تعلق انسان به ذات بینیاز مطلق - شده؛ و موجب به فراموشی سپردن چیستی و ماهیت و حقیقت اصلیِ انسان شده است.
در سطحی کاربردیتر، هر آنچه باعث دلمشغولی انسان میگردد، انسان را از «او» که حقیقت و شناسنامهی اصلی هر مخلوق است، باز میدارد و کثافت و چرکِ تعلق او به حساب میآید که اهل حق خود را ملزم به تطهیر دل از آن میکنند.
مصادیق این دلمشغولی تنها مادیات و مناسبات مادی و فعالیتهای اقتصادی و زمینی نیست؛ بلکه ممکن است حتی امور معنوی از مصادیق این دلمشغولی به حساب آید؛ چرا که دلبستگی به اسباب معنوی نیز نباید مانع و حاجب از دلبستگی به معشوق حقیقی گردد.
بندهی حقیقی آن است که در عین داشتن فعالیتهای روزمره و تلاشهای جدی و سازنده در عرصه دنیا، همه را به انگیزه الهی و محض خاطر او انجام دهد.
پس ضروری است در هر یک از تعشقات دنیوی - مانند علاقهی به رشتهی ورزشی خاص- عشق به مبدأ هستیبخش را اصل قرار داده، همه تعشقات دیگر را تحتالشعاع آن تعلق اصلی قرار دهیم و در هر گامی که در زندگی روزمره برداشته میشود، او را مد نظر داشته باشیم.
در این صورت، شدتِ حرارتِ تعلق انسان به خداوند، موجب ذوب کردن و زدودن چرک و آلودگیِ علاقههای پیرامونی و حاشیهای شده، اثرات سوء آنها را خنثی میکند.
منابع:
[1]. ر.ک: فیض کاشانی، اصول المعارف، تصحیح و تعلیق سید جلال آشتیانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375، چاپ سوم، مقدمه، ص 39.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61743&p=966066&viewfull=1#post966066