سؤال: آیا در روایات و فتاوای علما از نامگذاری به اسم«طه» و سایر اسامی ای که لقب پیامبر(صلی الله علیه وآله) است نهی شده است؟
جواب:
در روایات، روایتی که بیانگر نهی از نامگذاری به این اسامی بوده وجود نداشته و فقها نیز غالبا متعرض بحث آن نشده اند؛ لذا اگر کراهتی نیز بوده باشد از باب تنقیح مناط (القای خصوصیت) است.
توضیح: تنها روایتی که بیانگر نهی از اسم نیکوست؛ نام گذاری به اسم «یس» است که در تعلیل آن امام فرمودند که «یس» اسم پیامبر (صلی الله علیه وآله) است. مرحوم مجلسی در توضیح نهی از نامگذاری به «یس» می نویسد: «ممكن است گفته شود كه نامگذاري به اسامي انبيا جايز و مستحب؛ ولي نام گذاری به القاب انبيا كه براي تعظيم و بزرگداشت آن ها اطلاق شده مانند: نبی و رسول و بشير و نذیر و طه و يس مكروه است».[1]
اگر چنین تعلیلی پذیرفته گردد؛ علت نهی از نامگذاری به «یس» بخاطر آن بوده که لقب خاص پیامبر (صلی الله علیه وآله) است؛ لذا در موارد دیگر همچون «طه» نیز می توان کراهت را سرایت داد؛ اما اشکال چنین امری آن است که کسی بدان فتوا نداده است.
مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب: «هداية الأمة إلى أحكام الأئمة»[2] روایات آداب نامگذاری فرزند را ذکر نموده و مجموع اسامی و کنیه هایی که مورد نهی بوده را در سه روایت بیان نموده که این روایات عبارتند از:
1) امام باقر (عليه السلام) فرمود: «مبغوضترين نامها نزد خداوند عزّوجل حارث، مالك و خالد است».[3]
2) امام صادق (عليه السلام) فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در حال احتضار، صحيفه اى طلب كرد و مى خواست از نامهايى كه گذاشته مى شود نهى كند؛ ولى حضرت رحلت كرد و آن نامها را نام برد. يكى از آنها حكم، حكيم، خالد، مالك و حضرت فرمود كه آنها شش يا هفت نام است كه جايز نيست كسى بدانها ناميده شود».[4]
پی نوشت:
[1]. المجلسی، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج21 ، ص35: «و يدل على أن يس من أسمائه صلى الله عليه و آله، أو أنه يجوز التسمية بمحمد، و لا يجوز التسمية بغيره من أسمائه صلى الله عليه و آله، و لعل أحمد أيضا مما يجوز، لأن التسمية به كثيرة و لم يرد إنكار إلا في هذا الخبر المرفوع، و يمكن أن يقال: إنما يجوز التسمية بأسمائهم الأصلية لا ما لقبوا به، و أطلق عليهم على سبيل التعظيم و التكريم كالنبي و الرسول، و البشير و النذير، و طه، و يس، فلا ينافي ما مر من أن خير الأسماء أسماء الأنبياء، و أما التسمية بأسماء الملائكة كجبرئيل و ميكائيل فلم أجد في كلام أصحابنا شيئا لا نفيا و لا إثباتا، و اختلف العامة فمنهم من منعه».
[2] . الحر العاملی، هداية الأمة إلى أحكام الأئمة (عليهم السلام)، ج7، ص317.
[3]. الکلینی، الکافی، ج6، ص21: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَبْغَضَ الْأَسْمَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- حَارِثٌ وَ- مَالِكٌ وَ خَالِدٌ».
[4]. الکلینی، الکافی، ج6، ص21: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص دَعَا بِصَحِيفَةٍ حِينَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ يُرِيدُ أَنْ يَنْهَى عَنْ أَسْمَاءٍ يُتَسَمَّى بِهَا فَقُبِضَ وَ لَمْ يُسَمِّهَا مِنْهَا الْحَكَمُ وَ حَكِيمٌ وَ خَالِدٌ وَ مَالِكٌ وَ ذَكَرَ أَنَّهَا سِتَّةٌ أَوْ سَبْعَةٌ مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَسَمَّى بِهَا».
[5] . الکلینی، الکافی، ج6، ص22: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّ النَّبِيَّ (صلی الله علیه واله) نَهَى عَنْ أَرْبَعِ كُنًى عَنْ أَبِي عِيسَى وَ عَنْ أَبِي الْحَكَمِ وَ عَنْ أَبِي مَالِكٍ وَ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ إِذَا كَانَ الِاسْمُ مُحَمَّداً».