پرسش
منظور از مشارکت و حضور اجتماعی زن چیست؟ آیا صرفا اشتغال زنان ملاک است؟ و آیا میزان حضور باید مساوی و پایاپای با حضور آقایان باشد؟
پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
قطعا حضور اجتماعی و مشارکت زنان در اشتغال خلاصه نمی شود و سایر فعالیت های علمی، اجتماعی، ورزشی و مانند آن را نیز شامل می شود، و این به خودیِ خودمانعی ندارد و باید بستر آن را فراهم کرد.
یعنی مهم است که جامعه را تا جایی که ممکن است اصلاح کنیم، که تفکیک جنسیتی محیط های اشتغال، آموزشی، درمانی، ورزشی، فرهنگی و هنری، و سایر عرصه فعالیت زنان گامی در این راستا به شمار می رود.
نکته دوم:
اشتغال خانم ها به خودی خود آثار و پیامدهایی دارد که به صورت تفصیلی به آنها اشاره خواهد شد، بالاخره در منزل کارها و نیازها و ضرورت هایی وجود دارد که یک کسی باید آنها را عهده دار شود، و این که زن و شوهر هر دو شاغل شوند تردیدی نیست که آن ضرورت ها و نیازهای درون خانواده تا حدی لطمه خواهند دید بنابراین باید اشتغال زنان در خارج از خانه در شرایطی باشد که مصلحت مهم تری وجود داشته باشد، در این صورت میتوان از این آفات چشم پوشی کرد(اگرچه همچنان وجود خواهند داشت):
الف) گاهی خود شغل به گونه ای است که باید زنان عهده دار آن شوند، مشاغلی چون مشاغل آموزشی، مشاغل پزشکی، وکالت برای دفاع از پرونده های قضایی زنان و مانند آن از مواردی هستند که حضور زنان در این مشاغل ضرورت دارد.
ب) گاهی هم نه شرایط شغل، بلکه شرایط خود زنان برای اشتغال لازم و ضروری است، مثل زنانی که سرپرست خانوار به شمار میروند، و شرایط ازدواج را هم ندارند، خب طبیعتا اشتغال برای چنین خانم هایی هم ضرورت دارد که البته خوب است که مشاغل مناسب انتخاب شود.
حتی در این صورت هم اولویت با مشاغلی است که میتوان آنها را در خانه انجام داد و نیازی نیست زن برای انجام آنها از محیط خانواده و مدیریت خانه و تربیت فرزندان جدا شده و در محیط دیگری حاضر شود.
نکته سوم:
جنس زن، سلایق او، و روحیات او برای کار بیرون از خانه ساخته نشده است، به همین خاطر اگر زن خودش باشد و خودش کمتر به کار بیرون از خانه میل دارد، و به هر کاری تمایل نشان نمیدهد، منتهی آفتی که در این میان وجود دارد این است که کار بیرون از خانه به عنوان ارزش جلوه داده شود، اگر اشتغال یک ارزش مضاعفی برای زن به شمار رود این یعنی تحقیر زن خانه دار؛ و این نگرش آسیب های جدی به جامعه میزند.
اینکه زن گمان کند اگر کار در بیرون از منزل نداشته باشد هویتش با مشکل روبروست آسیب زاست، موجب میشود زن به سراغ هر شغلی حتی رانندگی ماشین سنگین برود تا ارزش خیالی خود را بازیابد!!
کار زن خانه دار اگر ارزشش بالاتر از اشتغال بیرون از خانه نباشد(که هست) قطعا کمتر نیست. مگر مدیریت محیط خانواده و برخورد با خستگی های شوهر و سنگ صبور او بودن و تربیت فرزندان با آن همه دشواری هایش مسئله ای پیش پا افتاده و آسان است؟
اگر هم به دنبال این است که فقط در خانه نباشد و تفریح و تنوعی داشته باشد خب می تواند برای بیرون رفتن ورزش، آموزش علم یا هنر و مانند آن را دنبال کند.
ضربه ای که چنین نگرشی(ارزشمند جلوه دادن زن شاغل) به زن می زند این است که زنان را با تمام قوا تشویق به اشتغال می کند، آمار بالای اشتغال زنان موجب بیکاری مردان میشود! این بالارفتن آمار بیکاری مردان، موجب کاهش نرخ ازدواج خواهد شد! از طرفی زنان تحصیل کرده و شاغل توقعاتشان برای انتخاب همسر بالاتر میرود اما همسری در شأن و کفو خود نمی یابند! و نیز در طول زندگی به خاطر مسئولیت سنگین زن در داخل و خارج از خانه و مسائل مشابه اختلافات درون خانواده افزایش یافته و آمار طلاق بالا میرود!
از طرف دیگر زنان متأهل به خاطر دغدغه های اشتغال فرزندان خود را به مهدهای کودک می سپارند! بچه هایی که به جای مهر مادری و آغوش مادر در مهد کودک بزرگ شده و عاطفه مادری را مانند فرزندانی که مادرشان خانه دار است را تجربه نگرده، و خستگی های مادر از اشتغال را بعد از آمدن به خانه دیده اند، طبیعتا اینها هنگام بزرگ شدن پدر و مادر را به خانه سالمندان می گذارند!!
چه زیبا می فرمایند آیت الله جوادی آملی که: از وقتی مهدهای کودک ما افزایش یافت، خانه های سالمندان نیز افزایش یافت!!
یعنی تأکید بر این مسئله موجب عواقب نامطلوبی میشود، عواقبی چون:
- بیکاری نیرویی که تأمین معیشت خانواده را بر عهده دارد.
- کاهش آمار ازدواج به خاطر پایین آمدن آمار اشتغال مردان و توانایی تشکیل خانواده
- بالارفتن آمار طلاق به خاطر ناتوانی بانوان شاغل در انجام وظائف خانه داری، همسرداری و تربیت فرزندان
- بالارفتن فاصله طبقاتی بین خانواده هایی که مردشان هم بیکار و خانواده هایی که زن و مرد شاغل هستند!
- کاهش توان فرزند آوری، طبیعتا مادران شاغل به خاطر تعارض دروان بارداری و بچه داری در دوران نوزادی با اشتغالشان از بچه دار شدن ابا خواهند داشت.
- کاهش توجه عاطفی و تربیتی به فرزندان، با توجه به نبود مادر در زمان کار، وخستگی مادر پس از کار
- کاهش سطح ارتباط عاطفی همسران با توجه به اشتغال هر دو، و کمبود وقتی که برای یکدیگر خوهند گذاشت.
- کاهش سطح کیفیت خانه داری در ابعاد گسترده خودش
- بالارفتن آمار آسیب های اجتماعی(ناشی از عدم ازدواج پسران، خانه نشین شدن دختران، عدم تمرکز بر تربیت فرزندان و...) که موجب مفاسد اجتماعی بسیاری خواهد شد.
- افزایش امار خانه سالمندان
- استفاده ابزاری از زنان و آسیب های اجتماعی
و...
آسیب های تشویق به اشتغال زنان در ایران به مراتب از آسیب های اشتغال زنان در کشورهای غربی بیشتر است، چرا که در غرب که تمام مخارج زن بر عهده خودش است خب طبیعتا در چنین صورتی دغدغه اشتغال زنان به جاست، اما اسلام تمام مخارج زن را بر عهده مرد گذاشته است تا خیال زن را از این بابت راحت کند تا زن دغدغه اشتغال نداشته باشد، در اینجا تشویق زن به اشتغال به عنوان پیدا کردن هویتش! ثمره اش می شود اشغال کردن فرصت های شغلی مردانی که نان آور خانواده هستند توسط زنانی که تأمین معیشتشان بر عهده مردانشان است!!
از طرفی نسخه اسلام: تأمین معیشت زن بر عهده مرد، و طبیعتا اولویت کار با مرد است، و نسخه لیبرالیسم: تأمین معیشت مرد و زن با خودشان، از نظر اشتغال هم اولویتشان برابر است، اما با این نگرش اشتباه و التقاطی که عرض شد انچه در ایران اجرا می شود این است که تأمین معیشت زن با مرد است، اما فضای کار و اشتغال برابر، بلکه اولویت با زن به خاطر این که نیروی ارزان تری است!
این یعنی فاجعه، یعنی بدترین نسخه ممکن!
ما هرگز نمی گوییم خانم ها کار و اشتغال و تحصیل نداشته باشند، فقط تأکیدمان بر این است که خانم ها خودشان باشند، آقایان هم همینطور؛ ما همه باید خودمان باشیم، اجازه ندهیم جامعه و نوع نگاه های مردم جامعه به ما جهت بدهد.
اینکه چه نوع کاری مناسب با شخصیت و توانایی زن است را خود زنان بهتر از هر کس دیگری می فهمند، اما آفتی که چندین بار به آن اشاره شد، نمی گذارد زن خودش فکر کند؛ اینکه جامعه به گونه ای باشد که در نگاه او، اشتغال به زن اعتبار بدهد! در این صورت زن شاغل احساس عزت می کند، خواستگار بیشتری دارد! هویتش را در اشتغال می بیند، و...
این نوع نگاه های اجتماعی که بار روانی دارند مانع می شود که زن خودش باشد، لذا برای هویت یابی هر شغلی را میپذیرد! البته مردها هم استثناء نیستند، آنها هم ممکن است اسیر این نگاه های جامعه شوند و مثلا شوهری زنش را تشویق به چنین کارهایی بکند!
اما اسلام تأکید می کند هویت زن خودش است، نه اشتغالش! اشتغال نه بر هویت زن می افزاید و نه نبود آن از هویت زن می کاهد! اینکه زن نمی تواند مثلا قاضی شود از هویت او چیزی کم نمی شود، روحیه زن لطیف است به درد شنیدن جنایت این و آن و دیدن گریه های فریبنده متهم نمی خورد! هر کسی را بهر کاری ساختند، مرد هم هرگز نمی تواند پرستاری مانند زن شود! زن ها معمولا جزئی نگر هستند و مردها کلی نگر، به همین خاطر معمولا مردها معمولا در عرصه مدیریت کلان مدیران موفق تری هستند، و زن ها در کارهایی که نیاز به دقت و ظرافت دارد.
اما این تفاوت ها به این معنا نیست که مرد توانایی اش کمتر یا بیشتر از زن است! اینها تفاوت مرد و زن است، نه تفاضل.
اگر زن به دنبال هویت یابی در جامعه و اشتغال نباشد به خوبی و بهتر از هر کس دیگری خودش می فهمد چه کاری برای او تناسب دارد و چه کاری با روحیات او سازگار نیست.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=60139&p=966128&viewfull=1#post966128