پرسش
لزوم دریافت صحیح، و ابلاغ درست معارف و الگودهی رفتاری به مردم مسئله ای است که موجب شده معتقد به عصمت انبیا و ائمه(ع) شویم، اما چنین دلیلی در خصوص حضرت فاطمه(س) وجود ندارد، پس عصمت ایشان چطور اثبات می شود؟
پاسخ
اینکه انبیا و ائمه(ع) وظیفه ارشاد و راهنمایی مردم را دارند و باید برای ایشان الگو باشند علت عصمت نیست، بلکه دلیل کشف آن است، یعنی اینطور نیست که کسی که همه یا بخشی از وظائف انبیا و ائمه(علیهم السلام) را نداشته باشد پس حتما معصوم نباشد، بلکه حقیقت عصمت علم لدنی و ملکه الهی است که خداوند به هر کسی بخواهد متناسب با ظرفیتش اعطاء می کند، منتهی انبیا و ائمه(علیهم السلام) به خاطر وظیفه ای که بر عهده دارند اعطاء چنین موهبتی از جانب خداوند به ایشان ضرورت دارد، اما دلیلی بر انحصار عصمت در ایشان وجود ندارد، همانطور که مریم نیز چنین وظائفی نداشت اما قرآن او را پاک و معصوم و برگزیده معرفی می کند:
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَة يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمين»؛ و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است.(1)
بنابراین آنچه که ما در خصوص عصمت انبیا و ائمه(علیهم السلام) به آن استناد می کنیم برای اثبات عصمت است، یعنی از طریق حکمت عصمت،به اثبات عصمت می رسیم، نه از باب علت عصمت، تا بگوییم در سایرین این علت وجود ندارد.
بنابراین نهایتا اثبات عصمت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از طریق ادله عقلی محض مقدور نمی باشد، و باید به سراغ ادله نقلی برویم، گفتار کسانی که عصمت ایشان را قبلا با ادله عقلی اثبات کرده ایم، برای اثبات عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) کارآمد خواهد بود.
دلیل اول:
قرآن کریم در خصوص اهل بیت(علیهم السلام) می فرماید:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُْ تَطْهِيرًا»؛ خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.(2)
روشن است که مراد خداوند از پاک کردن، پاک کردن تشریعی به وسیله امر و نهی نیست، چون خداوند چنین پاک شدنی را نسبت به همه انسان ها اراده کرده است و اگر این معنا مراد بود دیگر «انما» و منحصر ساختن آن در اهل بیت وجهی نداشت؛ پس معلوم می شود اراده الهی، اراده تکوینی و ناظر به نحوه آفرینش و اعطا از جانب خداوند است، و این اراده تخلف ناپذیر است.
اما در خصوص اینکه مراد آیه شریفه از «اهل بیت» چه کسانی هستند، فارغ از اعتقاد قاطع شیعه بر انحصار آن در علی، فاطمه، حسن، و حسین(علیهم السلام) برخی از علمای اهل سنت نیز با توجه به ادله روایی همین اعتقاد شیعه را پذیرفته اند، ابوجعفر طحاوی که از علمای به نام اهل سنت است نیز در کتاب مشکل الآثار بعد از بررسی روایات در خصوص آیه تطهیر می گوید این آیه در شأن پنج تن نازل شده است.(3)
دلیل دوم:
با توجه به اینکه روشن شد مراد از «اهل بیت» چه کسانی هستند، علاوه بر آیه تطهیر، حدیث ثقلین نیز دلالت بر عصمت ایشان از جمله حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می کند:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا: كِتَابَ اللَّهِ الْمُنْزَلَ، وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»؛ من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم، تا زمانی که به آنها تمسک بجویید گمراه نخواهید شد، کتاب خدا که نازل شده است، و عترت و اهل بیت من.
این روایت با تعابیر مختلف در منابع روایی شیعه و سنی آمده است.(4)
قرار دادن اهل بیت در کنار کتاب خدا و تعبیر گمراه نشدن با تمسک به آن دو به خوبی گواه عصمت ایشان است، چرا که اولا در بیان هدایت گری هرگز یک غیر معصوم در کنار معصوم قرار داده نمی شود، و ثانیا انسان با تمسک به منابع غیر معصوم هر چقدر هم که به حق نزدیک باشند بالاخره از گمراهی مصون نخواهد بود.
دلیل سوم:
از طرفی در عصمت ائمه(علیهم السلام) شکی وجود ندارد، و از طرف دیگر اقتدای یک انسان معصوم به یک غیر معصوم و الگو گرفتن از آن امری نامعقول است و پذیرفتنی نیست! در حالی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) مادرشان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را به عنوان الگویی نیکو برای خویش برشمرده اند:
«وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة»؛ و فاطمه دختر پیامبر اسوه ای نیکو برای من است.(5)
طبیعتا عصمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) طبق این روایت باید فوق عصمت ایشان باشد تا نقش الگودهی کارایی خود را پیدا کند.
دلیل چهارم:
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روایاتی فرموده اند:
«إِنَّ اللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛ به درستی که خداوند با غضب فاطمه غضب می کند، و با رضای فاطمه راضی می شود.
این روایت نیز در منابع مختلف شیعه و سنی آمده است.(6)
وقتی ملاک غضب و رضای یک شخصیت کاملا با غضب و رضای الهی تطابق داشته باشد جز عصمت هیچ توجیهی نخواهد داشت! این روایت می گوید فاطمه(سلام الله علیه) جز در راه رضای خداوند غضب نخواهد کرد، و جز در راه رضای الهی راضی نخواهد شد، اگر غیر ازاین باشد یعنی خداوند بر باطل راضی خواهد شد، یا بر حق خشم خواهد گرفت!!
دلیل پنجم:
دلیلی بعدی روایاتی است که در خصوص حجت بودن حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) وارد شده است، روایاتی چون:
1- پیامبر(صلی الله علیه و آله):
«إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ أَبْنَاءَ [هُ] حُجَجَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه»؛ به درستی که خداوند علی، و همسرش و فرزندانش را حجج خویش بر مردم قرار داد.(7)
2- امام باقر(سلام الله علیه):
«وَ لَقَدْ كَانَتْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا) طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِيعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَ الْإِنْسِ، وَ الطَّيْرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِيَاءِ، وَ الْمَلَائِكَة»؛ اطاعت فاطمه عليهاالسلام بر تمام بندگان الهي حتي جن و انس، پرندگان و حيوانات، پيامبران و ملائکه واجب است.(8)
وجوب اطاعت بدون قید و شرط، آن هم اطاعت انبیا و ملائکه ، مقامی فراتر از عصمت در حد انبیا را برای ایشان اثبات می سازد.
3- امام حسن عسکري(سلام الله علیه):
«نحن حجة اللَّه و فاطمة حجة علينا»؛ ما حجت خدا و فاطمه عليهاالسلام حجت بر ما ميباشد.(9)
_______________________________
1. آل عمران:42/3.
2. احزاب:33/33.
3. طحاوی، ابوجعفر، شرح مشکل الآثار، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1408ق، بیروت، ج2 ص235 تا ص248.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج2، ص415؛ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، نشر كتابچى، چاپ ششم، 1376ش، تهران، ص415؛ طوسی، امالی، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق،قم، ص162؛ بیهقی، ابوبکر، سنن کبری، نشر مجلس دائرة المعارف النظامية الكائنة، چاپ اول، 1344ق، حیدرآباد هند، ج2، ص148؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1420ق، ج17، ص170؛ نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1411ق، بیروت، ج2، ص160؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر، مكتبة العلوم والحكم، چاپ دوم، 1404ق، موصل، ج3، ص65.
5. طوسی، محمد بن الحسن، الغیبه، دار المعارف الإسلامية، چاپ اول، 1411ق، قم، ص286.
6. امالی صدوق، ص84؛ مفید، محمد بن نعمان، امالی، كنگره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413ق، قم، ص395؛ متقی هندی، کنزالعمال، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق، ج12، ص111؛ ابونعیم اصفهانی، معرفة الصحابه، دار الوطن للنشر، چاپ اول، 1419ق، ریاض، ج6، ص3185؛ سیوطی، جامع الاحادیث، بی تا، بیروت، ج8، ص186.
7. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، چاپ اول، 1411ق، تهران، ج1، ص76.
8. طبری، ابن جریر، دلائل الامامه، نشر بعثت، چاپ اول، 1413ق، قم، ص106.
9. بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم، مؤسسة الإمام المهدى(عج)، چاپ اول، 1413ق، قم، ج11، ص7.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=17034&p=934331&viewfull=1#post934331