آب حیات در قرآن و روایات، چیست؟

پرسش:
آیا جریان حضرت خضر و آب حیات صحت دارد؟ مکان آن کجاست؟


پاسخ:
در قرآن به اصل جریان خضر و آب حیات اشاره شده است است اما جزئیات آن نامعلوم است. طبری می گوید:
خضر از فرماندهان ذو القرنين بود، و ذو القرنين چنان خبر يافته بود كه در ظلمات آب‏ حيات‏ است و هر كسى آن آب را بخورد هرگز نمی ميرد. ذو القرنين به طمع آن آب به ظلمات رفت تا از آن آب بخورد، این جریان پس از آن اتفاق افتاده بود که ذوالقرنین بر مشرق و مغرب مسلط شد. او همه چیز داشت الا زندگانی طولانی.
لذا با لشکر خود به ظلمات رفت اما به آنان نگفت که به دنبال چیست، فقط به آنان گفت اگر آبی دیدید مرا خبر کنید، خضر (عليه السّلام) آب را یافته و چون تشنه بود از آن خورد سپس به نزد ذوالقرنین آمده و او را آگاه کرد اما ذوالقرنین هفت شبانه روز به دنبال آن گشت ولی چیزی نیافت.(1)

علامه طباطبائی در مورد این کلام طبری و امثال آن می گوید: در تعدادى از روايات كه از طرق شیعه و سنی رسیده آمده كه خضر از آب حيات كه واقع در ظلمات است نوشيده، چون وى در پيشاپيش لشكر ذوالقرنين‏ كه در طلب آب حيات بود قرار داشت، خضر به آن رسيد و ذو القرنين‏ نرسيد. و اين روايات و امثال آن روايات آحادى است كه قطع به صدورش نداريم، و از قرآن كريم و سنت قطعى و عقل هم دليلى بر توجيه و تصحيح آنها نداريم.(2)

در مورد آب حیات گفته اند که: حقیقت "آب حیات" یا "عین الحیاة" چشمه ای است ازلی که منشآ حیات عالم هستی است. در روایتی نقل شده است که این چشمه از یکی از ارکان عرش جاری شده است(3)و پروردگار، فرشتگانی آفریده است که ظرف هایی پر از این آب در دست دارند(4)
اکنون آیا اینکه این چشمه در روی زمین نمودی خارجی دارد یا خیر؟ بعید نیست که بتوان وجود چنین چشمه ای را نیز به صورت نمادین مورد بررسی قرار داد، چون هر حقیقت عرشی و آسمانی در عالم ظاهر نیز تمثلی دارد و در برخی روایات گفته شده است: چشمه ای که قرآن در داستان موسی و خضر به آن اشاره کرده که ماهی مرده در آن افتاد و زنده شد همان چشمه آب حیات است(5)

علامه طباطبائی میفرماید: گفته‌اند این داستان، افسانه‌ای خیالی است و بدین منظور تصویر شده است که بگوید کمال معرفت،انسان را به سرچشمه آب حیات می‌رساند و از آن به انسان می‌نوشاند، و آن همان زندگی جاویدی است که پس از آن مرگ نیست و خوشبختی سرمدی است که برتر از آن هیچ خوشبختی نیست، ولی این سخن بی‌دلیل است و ظاهر کتاب عزیز آن را رد می‌کند.
در داستانی که قرآن می‌آورد، خبری از چنین چشمه‌ای نیست.
آنچه هست، گفتارهای برخی از مفسران و داستان‌سرایان تاریخ‌نگار است که نه اصلی قرآنی دارد که این گفتارها بدان مستند باشد و نه چنین چشمه‌ای در نقطه‌ای از نقاط زمین مشاهده شده است... و باید دانست که آیات صراحتی در زنده شدن ماهی پس از مرگ ندارد.(6)
تعابیر مختلفی در مورد آب حیات رفته است از جمله برخی آن را ولایت می دانند

سید حیدر آملی، می گوید: «عین الحیاة (چشمه زندگانی) باطن اسم «الحی» است که هرکس به این اسم تحقّق یابد از آب چشمه حیات نوشیده است، و هرکس از این چشمه بنوشد هرگز نخواهد مُرد؛ چرا که به حیات حق زنده شده است. و هر زنده ای در عالم، زنده به حیات چنین انسانی است؛ چرا که حیات او حیات خدا است. و به آب این چشمه اشاره دارد، قول خدای تعالی که می فرماید: ما هر چیزی را از آب زنده کردیم.
همچنین به همین آب اشاره دارد آن جا که فرمود: و عرش خدا بر آب بود همچنین این آیه که: چشمه ای است که بندگان خاص خدا از آن می نوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جارى مى‏شود، که این چشمه در قرآن مسمّا است به چشمه کافوری و حوض کوثر در این دو آیه: «ابرار از جامی می نوشند که امتزاج آن با کافور بهشت‏ است»و «ما به تو کوثر عطا کردیم» و خضر هم به همین چشمه منسوب است؛ چرا که قطره ای از آن نوشیده است! و در حقیقت چشمه حیات، همان چشمه ولایت اصلی است که منبع نبوت حقیقی است. ..و در حقیقت ظلماتی که مشهور شده است (که آب حیات در ظلمات مخفی است)، همان ظلمت های عالم طبیعت و مقام کثرت است. و آب حیات عبارت از خارج شدن سالک از این ظلمات و رسیدن به این چشمه که چشمه ولایت و مقام توحید حقیقی است».(7)

بنابراین به طور دقیق نمی توان گفت مجمع البحرین کجاست اما علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" احتمالی را نقل می کند که عبارتند از روايت ابن بابويه و قمى به دست مى‏ آيد كه "مجمع البحرين" در سرزمين شامات و فلسطين واقع بوده، به قرينه اينكه در روايت، اين دو بزرگوار آن قريه ‏اى كه در كنار آن ديوار ساختند ناصره ناميده شده كه نصارى منسوب به هستند و ناصره در اين سرزمين است.

ولى در بعضى از روايات، "مجمع البحرين" را اراضى آذربايجان دانسته. اين معنا را سیوطی در "درالمنثور" هم از "سدى" نقل كرده كه گفته است: آن دو بحر عبارت بوده از" كر" و" رس" كه در دريا مى‏ ريختند و قريه نامبرده در داستان" باجروان" ناميده مى ‏شده كه مردمش بسيار لئيم و پست بوده ‏اند. و از "اُبى" روايت شده كه آن قريه" افريقيه" بوده و از "قرظى" نقل شده كه گفته است" طنجه" بوده. و از "قتاده" نقل شده كه مجمع البحرين محل تلاقى درياى روم و درياى فارس است‏(8)
بنابراین اصل داستان صحت داشته و اما در مورد جزئیات آن گزارش های مختلفی وجود دارد که نمی توان به قطع رسید.



منابع:
1.ترجمه تفسير طبرى، ج‏6، ص: 1544
2.ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 489
3.شیخ صدوق ، علل الشرایع،ج2، ص 334، مکتبة الداوری، قم.
4.مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 24، ص 89، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
5.شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص 294، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1395 ه ق.
6. ترجمه تقسیر المیزان، ج1، ص470
7. آملی، سید حیدر،جامع الاسرار، ص 381، انتشارات علمى و فرهنگى وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول، 1368 ش.
8.علامه طباطبائی، ترجمه المیزان، ج1، ص491

کلیدواژه: آب حیات، خضر، مکان

http://www.askdin.com/showthread.php?t=60071&p=943102&viewfull=1#post943102