پرسش:
قرآن می گوید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَكِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»؛ و به يقين انسان را از عصارهاى از گل آفريديم سپس او را نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم؛ آنگاه نطفه را به صورت خون بسته (علقه) درآورديم پس آن علقه را گوشت جويده شده (مضغه) قرار داديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى گردانيديم، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.
علم می گوید: رشد جنين از آغاز لقاح تا انتهای ۸ هفتگی (حدود ۶۰ روز كه فرم كلی جنين ايجاد شده است) به ۲۳ مرحله تقسيم میشود. بعد از ۸ هفتگي جنين به سرعت رشد میكند و تمام قسمتها و ارگانهای داخلی و بافتها، بسرعت تكامل میيابند تا هنگام تولد.
سؤال: كداميك از این مراحل علقه و كدام مضغه و كدام استخوان است؟ هیچ کدام از مراحل در دوره رشد جنینی وجود ندارند، یعنی در هیچ مرحله ای دیده نمی شود جنین خون بسته و یا شبیه گوشت جویده شده باشد. هم چنین رشد تمام بافت ها از جمله عضله و استخوان با هم پیش میروند، نه اينكه ابتدا جنين تبديل به استخوان شود و سپس گوشت اطراف استخوانها را فرا گيرد.
پاسخ:
قرآن کتاب هدایت و راهنمای انسان به سوی سعادت است و اگر در این راستا به موضوعات علمی، تاریخی و ... اشاره کرده، هدفش آن پیام هدایتگرانه ای بوده که در آن موضوع هست.
به بیان دیگر، قرآن کتاب جنین شناسی و ... نیست لذا نباید انتظار داشت اصطلاحات علمی امروز را به طور تخصصی بیان کرده باشد.
در علم پزشکی جدید اصطلاحاتی مانند علقه، مضغه دیده نمیشود. البته این مطلب لزوماً به معنای اختلاف دادههای پزشکی جدید با متون دینی نیست؛ بلکه مقصود تفاوت نگاه و اصطلاح است.
در رویان شناسی (Embryology) مدت بارداری را به سه دوره تقسیم می کنند:
ـ دوره تخمی (Zygotic Period) که از ابتدای لقاح تا آخر هفته دوم است.
ـ دوره رویانی (Embryonic Period) که از آخر هفته دوم تا آخر ماه دوم بارداری است.
ـ دوره جنینی (Fetal Period) که از آخر ماه دوم بارداری تا موقع تولد است.
نکته: مرحله «مضغه» در دوران رویانی قرار دارد.
معنای علق، در لغت:
«عَلَق» جمع علقه است که در معانی متعددی مثل خون بسته، زالو، و ... استعمال شده است. ولی اصل همه معانی به یک معنا بر می گردد، یعنی چیزی که به چیز بالاتر آویزان شود؛ و از آن جا که زالو و خون بسته به چیز دیگر می چسبند و بدان آویزان می شود، علق نامیده شده است.(1)
بیان علمی علق، مطابق با علم روز:
در طول این هفته (که قرآن از آن با نام علقه نام می برد)، به وسیله آنزیم هایی که از سلول های خارجی مجموعه جنینی ترشح می شود، سلول های آندومتر، تخریب شده و حفره های کوچکی در آن ایجاد می شود و مویرگ ها و شریان های وریدی کوچک به این حفره ها راه یافته و خون به داخل آن ها جریان پیدا می کند. به تدریج حفرات خونی کوچک به هم می پیوندند و حوضچه های خونی در جداره رحم تشکیل می شود.
نکته: علقه یا همان خون بسته آویزان به رحم، مرحله بین نطفه و مضغه است. نطفه پس از لقاح، در طی شش روز خود را به رحم می رساند، در آن جایگزین شده به دیواره رحم آویزان می شود و تا 14 روز به رشد خود ادامه می دهد. پس از آن به تدریج وارد مرحله بعد می شود.
این که در قدیم تشبیه می کنند به زالو که به رحم چسبیده است، همین مرحله علقه است.
خداوند می توانست تعبیر خون بسته (الدم المنقبضه او المتصله) به کار ببرد ولی تعبیر زیبای «علق» را بکار برد که هم خون بسته بودن و هم آویزان بودن آن را برساند.
بنابر این؛ مشکلی در لفظ نداریم، لذا این که اسم یک مرحله را علم، مثلا رویان می گذارد و قرآن چیز دیگری، تضاد محسوب نمی شود. مهم این است که مراحلی که قرآن مرتب شمرده است، با علم نیز قابل تطبیق است و تضادی بین آنان نیست. کما این که زمان (هر مرحله چه مدت زمان بطول می انجامد) معیار نیست بلکه همین که ترتیب مراحل تکوّن جنین، صحیح باشد، برای اعجاز قرآن کفایت می کند.
شبهه و پاسخ آن؛
یک شبهه علمی این جا مطرح است و آن این که در زیست شناسی امروزی اعتقاد بر این است که جنین ابتدا به حالت گوشت در می آید و سپس درون این گوشت، استخوان پدید می آید؛ ولی قرآن می گوید استخوانی که روی آن گوشت پوشانده می شود. این با علم منافات دارد.
در پاسخ باید گفت برخی بر این نظرند که ترجمه آیه، تنها ایجاد استخوان نیست بلکه ایجاد گوشت کوبیده با با کیفیت خاص (استخوانی و محکم شده) است.
به عبارت دیگر، این استخوان همان «مُضْغَةٍ مُخَلَّقَة» است یعنی گوشت کوبیده ای که تسویه و تعدیل شده و تمایز یافته است.
توضیح: مضغه (جنین گوشتی) به دو مرحله متمایز و غیر متمایز تقسیم می شود و مرحله استخوان بندی جنین (عظام) مصداق مرحله تمایز یافتن جنین (مخلقه) است.
لذا مضغه، دو قسم است: مخلقه و غیر مخلقه. و مضغه مخلقه همان جنین تمایز یافته است (که اعضاء و استخوان بندی و ...آن مشخص شده است). پس مضغه به دو قسم استخوانی (عظام) و غیر استخوانی تقسیم می شود.
لذا نمی توانیم بگوییم مقصود قرآن این است که تمام «مضغه» (جنین گوشتی) تبدیل به استخوان شده است؛ بلکه قسمت استخوانی جنین قسمتی از تمایز جنین است به اعضاء و جوارح و گوشت و استخوان و ... .(2)
بیانی دیگر؛
این گونه نیست که همه سلول های گوشتی به استخوان تبدیل شوند، بلکه برخی سلول ها استخوانی هستند و اعضای استخوانی از آن ها ساخته می شوند، و برخی سلول ها گوشتی هستند و اعضای ماهیچه ای و گوشتی از آن ها ساخته می شوند. البته سلول های استخوانی در بین دو لایه سلول های گوشتی قرار دارند و زودتر از سلول های گوشتی هم ایجاد می شوند.
پرفسور «توماس وی سادلر» در کتاب "رویان شناسی پزشکی لانکمن" در باره تشکیل استخوان و گوشت، بیان علمی روشنی دارد. خلاصه بیان ایشان این است که استخوان ها از لایه میانی (مزودرم) تشکیل می شود که به وسیله دو لایه دیگر (اکتودرم و اندودرم) پوشیده شده که از آن دو لایه پوشاننده، اکثر اعضای گوشتی بدن ساخته می شوند.
لذا سلول های استخوانی قبل از سلول های دیگر و در بین سلول های گوشتی ساخته می شوند.
با این بیان، هم تقدم ایجاد استخوان بر گوشت و هم روییدن گوشت بر استخوان، فهم می شود، لذا تعارضی هم با یافته های علمی ندارد.(3)
مطلب دیگر؛
ممکن است ادعا شود آیه «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» نیز با علم در تضاد است؛ که باید گفت خیر چنین نیست. خداون متعال می فرماید: «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ»؛ آبى كه از ميان پشت و (دو استخوان) پيش (مرد) بيرون مى آيد.(4)
چند معنا براى این آيه شریفه ممكن است بيان شود که از بین آن ها به دو معنای مد نظر اشاره می شود:
الف) منى مرد از بين پشت و پيش روى او خارج مى شود.
لازم به ذکر است عمده ترين عامل پيدايش منى «نخاع شوكى» است كه در پشت مرد واقع است كه يكى زير استخوان هاى سينه و ديگرى در ميان اين دو قرار دارد.
پس مى توان گفت كه نطفه مرد از ميان پشت و روى او خارج مى شود.
ب) آب منى از بين پشت و دو استخوان پا (محل آلت تناسلى) خارج مى شود.
به نظر مى رسد مى توان این دو معنا را با هم جمع كرد و اين معنا با مبانى علمى هم ناسازگارى ندارد؛ بلكه علم مؤيد آن است. چرا كه قرآن مى فرمايد: «منى مرد از بدن او كه بين پشت و جلوى او (كه منظور محل آلت تناسلى اوست) خارج مى شود».
بنابر این: مقصود از صلب و ترائب همان بين كمر مرد و دو استخوان ران اوست كه كنايه از دستگاه تناسلى مرد است.
نكته: قرآن كريم سخن پروردگارى حكيم و عالم است كه در اوج فصاحت، بلاغت و ادب بيان شده است. ادب قرآن در بيان مطالب جنسى كاملا روشن است.
به نظر مى رسد كه در اين جا نيز براى اين كه نام آلت تناسلى انسان به صراحت برده نشود از تعبير «ما بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» (آب جهنده اى كه از ما بين پشت (مرد) و دو استخوان پاى) استفاده شده است.(5)
اگر هم گفته شود به چه دلیلی ترائب را به معنای دو استخوان پا، معنا کرده اید، در جواب باید گفت «ترائب» به چيزهاى جفت و مساوى در بدن انسان گفته مى شود. لذا به انگشتان دست و دو استخوان ران پاى انسان نيز ترائب گويند، يعنى منطقه اى كه آلت تناسلى مرد در آن قسمت واقع شده است. در کتب لغت نیز به این معنا اشاره شده است: یکی از معانی «ترائب» دو چیز مساوی است.(6) هم چنین صاحب التحقیق، «بین الفخذین» یعنی بین دو تا ران را ترائب دانسته است.(7) تفسير ابن كثير نیز ذيل آيه، از ضحاک، اين معنا را نقل مى كند: "قال ضحاك: الترائب بين الثديين و الرجليين و العينين ...".(8)
در همين راستا دكتر دياب و دكتر قرقوز نيز پس از نقل معانى مفسرين مى نويسند: «اكنون كه ميدان معنا تا اين حد گسترده است ما آن معنا را بر مى گزينيم كه با حقايق علمى نيز موافقت دارد. يعنى ترائب را عبارت از استخوان هاى ميان هر دو پا فرض مى كنيم.»(9)
و آيت اللّه معرفت نيز همين معنا را می پذیرد و و از قول دكتر كنعان الجائى نيز همين را ذكر مى كنند.(10)
«پس مى توان گفت: منى از ميان صلب مرد به عنوان يک مركز عصبى ـ تناسلى امر كننده، و ترائب او به عنوان رشته هاى عصبى مأمور به اجرا، خارج مى شود. و در واقع خروج منى با تناسق و هماهنگى كامل بين آمر و مأمور انجام مى پذيرد و اين مسأله از نظر علمى نيز اثبات رسيده است.»(11)
بنابر این: آب منى از بين پشت و دو استخوان پا (محل آلت تناسلى) خارج مى شود. اين معنا شواهد متعددى از لغت و تفسير به همراه دارد و مورد پذيرش برخى پزشكان نيز هست، چرا كه با مطالب علمى پزشكى سازگار است.(12)
ممکن است گفته شود آیا تفسیرهای مختلف مفسران، با مبین بودن قرآن در تضاد نیست؛ که در جواب باید گفت خیر؛ زیرا اولا، اختلاف مفسران، معنایش مبین نبودن قرآن نیست. قرآن در حقیقتِ خود، مبین و آشکار است. قرآن برای اهلش و برای انسان کامل (معصومین) هیچ ابهامی ندارد و آشکار و روشن است.
در ثانی، مشکل بودن فهم برخی از آیات، به معنای مبین نبودن قرآن نیست، زیرا هم تعداد این آیات نسبت به کل قرآن، بسیار کم است و هم این که خود این آیات به گونه ای نیستند که هیچ فهم صحیحی نتوان از آن ها برداشت نمود.
ثالثا، قرآن قرار نیست ساختمان و آناتومی بدن انسان را تشریح و چگونگی تولید نطفه و ... را به مخاطبانش ارائه بدهد. قرآن کتاب هدایت و راهنما است.
بنابر این؛ آن چه مسلم است و همه فهم، این که به انسان تذکر داده شود که از چه آفریده شده و چه مسیری را قرار است بپیماید و خداوند بر همه اموری ـ رستاخیز و برانگیختن مجدد او ـ قادر و توانا است.
___________
(1) ر.ک: مصطفوی، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 8، ص 202، ماده علق؛ راغب، المفردات في غريب القرآن، ص 579، همان ماده؛ قرشی، قاموس قرآن، ج 5، ص 31.
(2) ر.ک: رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 510 تا 512.
(3) رویان شناسی پزشکی لانگمن، ترجمه دکتر بهادری و دکتر شکوری، ص 57، 78 و 79، 93، 154، و ...؛ نقل از پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 508 تا 510.
(4) طارق/ 7.
(5) ر.ک: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص 449 – 451.
(6) ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج 1، ص 346.
(7) التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 383- 384.
(8) ابن کثیر، تفسير القرآن العظيم، ج 8، ص 368.
(9) طب در قرآن، ص 32.
(10) ر.ک: معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، ج 6، ص 62- 64.
(11) طب در قرآن، ص 32 و 33، با تلخیص.
(12) ر.ک: پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص 450 و 451.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=58994&p=926161&viewfull=1#post926161