آیا با متون ادبی غیرعربی می توان با قرآن تحدی کرد؟

تحدی قرآن به یک سوره هست اما نه یک سوره ای مثل یکی از سوره های قرآن! بلکه به سوره ای مثل تمام قرآن
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
ضمیر"ه" در "مثله"نمی تواند به سوره برگردد زیرا سوره مونث است و اگر منظورش این بود باید می گفت فاتوا بسوره من مثلها
مفسرین در اینکه ضمیر "ه" به چه بر می گردد دو احتمال داده اند:یکی به پیامبر امی و دیگری به کل قرآن ( 1) بنابراين اگر یک سوره می آورد در آن هم اعجاز علمی باشد هم دیگر اعجازی که در تمام سور دیگر هست و یا اینکه 10 سوره بیاورد با تمام جنبه های اعجازی که در قرآن است و یا 114 سوره بیاورد وی مختار است.
فهم "مثل بودن" در قرآن يعني فهم وجوه مختلف اعجاز قرآن كريم ، بستگي به دو عامل مهم دارد يكي ميزان اطلاعات و تبحر و تخصص افراد و ديگري پيشرفت علوم بشري.

تبحر و تخصص افراد در فهم مثليت قرآن و درك وجوه مختلف اين مثليت ،نقش تعيين كننده اي دارد مثلا وليد كه بسيار اديب بود از مثليت – فقط در بعد ادبي قرآن- چنان فهمي داشت كه به خود اجازه ورود به ميدان تحدي را نداد اما مسيلمه كذاب كه ادعاي نبوت و پيامبري داشت – بر اساس فهمش از مثليت قرآن- در مقابل سوره‎ي «فيل» اين جملات را ساخته است: الفيل، ما الفيل، و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل (2)

عامل دوم پيشرفت علوم بشري است . ما نمي توانيم اين حقيقت را منكر شويم كه دانش بشر داراي نقص نسبي و پيشرفت تدريجي است يعني بتدريج با پيشرفت علوم ، به تکامل مي رسد . مثلا وجوه اعجاز علمي قرآن كريم براي مردم عصر نزول قران نه تنها قابل فهم نبود بلكه آنها اساسا از وجود چنين وجهي در قرآن كريم مطلع نبودند تا در مقام تحدي و مثل آوري بتوانند آن را هم مد نظر قرار دهند ،

مثلا آيه 88 سوره مباركه نمل را شايد صرفا داراي بعد فصاحت و بلاغت مي دانستند اما در عصر ما اين آيه جزء آياتي است كه داراي بعد اعجاز علمي نيز مي باشد : وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (و كوهها را مى ‏بينى [و] مى ‏پندارى كه آنها بى ‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى ‏دهيد آگاه است )
يعني اين آيه ، وجهي از اعجاز را داراست كه در اعصار بعدي رخ نموده و براي مردم اعصار ديگري ، آن وجه اعجاز علمي اش ، قابل درك است ،

يا آنچه از روابط عددي شگفت آور و اعجاب انگيز كه در آيات و سور وجود دارد ، رابطه حروف بكار رفته در يك سوره كه برخي حروف در برخي سوره ها بيشتر از ساير حروف است و ارتباط آن مثلا با حروف مقطعه ابتداي سوره ، اعجاز موسيقايي و تاثير نفساني كه از رهگذر شنيدن آيات قرآن كريم بر روان آدمي بجاي مي ماند و به لحاظ علوم مختلف مربوط به انسان – روانشناسي، پزشكي و...- قابل بحث و پژوهش است همچنين است ابعادي از اعجاز كه مربوط به نورانيت آيات قرآن كريم – بذاته- مي شود اينها وجوهي از اعجاز است كه در تمامي آيات و حتي حروف وجود دارد لذا صرفا فصاحت و بلاغت نيست كه تنها وجه مشترك موجود در آيات و سوره هاست بلكه وجوه اعجاز از تاثيرات ديداري و شنيداري آيات قرآن كريم –حتي بر روي افرادي كه ابدا زبان عربي را نمي فهمند و در حد ابتدايي هم با آن آشنا نيستند- نيز مطرح و مورد عنايت و بحث و پژوهش جدي است –

و اما يك سوال اساسي اينكه چرا خداوند قبل از اينكه بشر اقدام به پاسخ به تحدي نمايد فرموده است "...فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ... ( (3))" اگر نكرديد و هرگز نمى ‏توانيد كرد…) آيا اين يك قضاوت از پيش تعيين شده است و بدين معناست كه شما هر پاسخي هم كه به تحدي بدهيد ما نمي پذيريم ؟ يا معنايش اين است كه نمي توانيد زيرا از قدرتتان خارج است ؟
واقعيت اين است كه بشر در اولين قدم براي "مثل" آوري و پاسخ به تحدي ، بايد بداند قرآن كريم داراي چه وجوه و مشخصات و ويژگي هايي است ، تا بتواند براي مثل آوري ، اقدام نمايد ،اما نمي تواند در اين عرصه موفق باشد زيرا علم بشر داراي نقص نسبي است و بتدريج متكامل مي شود و در هر برهه اي كه قرار دارد نسبت به قبل پيشرفته تر و متكامل تر و نسبت به زمان بعد ، ناقص است و لذا برخي وجوه قرآن كه در زمان هاي آينده با پيشرفت دانش بشري مشخص و ملموس و قابل فهم خواهد شد ، در زمان قبل از آن ، از ديد فهم و علم بشر ، پنهان است با وجود اينكه قرآن كريم واجد آن وجوه اعجاز هست ، مانند اعجاز علمي قرآن كريم كه در عصر نزول قرآن ، كساني كه درصدد پاسخگويي به تحدي قرآن بر آمدند حتي از وجود چنين وجهي مطلع نبودند لذا هر متني هم كه در معارضه با قرآن مي آوردند ، فاقد وجه يا وجوهي از اعجاز بود . بنابراين بشر به دليل نقص نسبي دانشش - كه همواره ملازم اوست و خواهد بود - ، در اولين قدم براي شناخت ويژگي هاي قرآن كريم با شكست مواجه مي شود تا چه رسد ببيند آيا مي تواند مثل آنرا بياورد يا نه .

به عبارت ساده تر ، بشر حتي نمي تواند دقيقا بداند قرآن چه دارد ، پس چگونه مي تواند مثل آنچه را نمي داند ارائه كند ؟ حال بگذريم از اينكه اگر بداند هم نمي تواند مانند آنرا بياورد!به همين دليل است – و الله اعلم – كه قران مي فرمايد نمي توانيد و نخواهيد توانست ، زيرا اين بيان ، ناظر به يك ويژگي ذاتي انسان است "نقص نسبي دانش بشر" و بشر هم كه هميشه بشر است حتي اگر پشت به پشت هم بدهند ، اين نقص نسبي مرتفع نخواهد شد ، به همين دليل فرموده است اگر جن و انس پشت به پشت هم بدهند يا هر كس را مي توانيد به ياري بگيريد اما نمي توانيد و نخواهيد توانست .

تعبير " لن تفعلوا" به معناي ذاتي بودن نقص دانش بشري و يك خصيصه ذاتي بشري است كه هرگز رفع نمي شود . همچنين جاوداني بودن قرآن كريم درهر عصر و زماني ايجاب مي كند كه همواره وجوهي جديد از اعجاز قرآن كريم در اعصار مختلف كشف گردد و جان بشر را از معارف الهي سيراب و از الهي بودن قرآن ، مطمئن سازد و هدايت مردم را در اعصار مختلف بر عهده بگيرد. پس اين يك قضاوت بي دليل نيست بلكه قضاوتي بر مبناي ويژگي هاي لا ينفك بشري است .

 

منابع:

(1)- ر. ك: تفسير الميزان ، ج1، ص92
(2)- همان، ص 68
(3)- بقره /24

http://www.askdin.com/showthread.php?t=40002&p=535554&viewfull=1#post535554