سؤال:
آیا این روایات و تاریخ در مورد بیماری برص درست است یا خیر؟ آیه «وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ - وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ- اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ- وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَـٰذِهِ مِنْ عِندِ اللَّـهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَـٰذِهِ مِنْ عِندِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ- مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ» تورات: سفر اعداد فصل 5 از آیه یک تا 8: «و خداوند موسی را خطاب کرد و گفت که بنی اسرائیل را امر فرما که هر مبروص و هر علیل جریان و هر کسی که از میته ناپاک باشد از اردو اخراج نمایند چه مرد و چه زن بیرون نمایید ایشان را به خارج از اردو بیرون نمایید تا انکه اردوهای خود را که من در میان انها ساکنم ملوث نسازند.» سفر لویان فصل 13: «و خداوند به موسی و هارون بدین مضمون گفت چون کسی را در پوست بشرش اماس و یا جرب و یا لکه درخشنده باشد و در پوست بشرش مثل علت برص باشد انگاه بهارون کاهن و یا به یکی از پسرانش کاهنان اورده شود و کاهن به علت پوست بشرش بنگرد و هرگاه مو در جای علت سفید گردیده است و نمایش علت از پوست بشرش عمیق تر نماید علت برص است و کاهن بر او نگریسته او را ناپاک خواهد گفت و اگر ان لکه درخشنده در پوست بشرش سفید باشد و نمایشش از پوست عمیق تر ننماید و مویش سفید نگردیده است انگاه کاهن ان صاحب علت را هفت روز محجوب دارد ...»؛ تا آیه 58 در همین رابطه است. سفر لویان فصل 14 - سفر لویان فصل 22: و در جایی از تورات در مورد مبروص شدن خواهر موسی است به علت نافرمانی که متاسفانه پیدا نکردم. روایات: در روایات شیخ صدوق اگر اشتباه نکنم بدین مضمون آمده است. «برص در شیعه ما نیست.برص شبه لعنت است. در تاریخ خوانده ایم کسی که ولایت امیر المومنین را منکر شد به برص مبتلا گشت.
و چندین نفر دیگر نیز این چنین شده اند. در تاریخ خوانده ایم که شمر به برص مبتلا شده بود.
پاسخ:
واژه برص که در بحث عوامل فسخ نکاح و مباحث فقهی دیگر مطرح است در روایات ذیل وارد شده است
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «خمسه لايومون الناس علی کل حال المجذوم و الابرص و المجنون.»(1)
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «يرد النکاح من البرص و الجذام و الجنون و... .»(2)
عن علی بن اسباط، عن ابی الحسن الرضا (علیه السلام) قال: «سمعته يقول ... و احداث السنه ترد بعد السنه. قلت: و ما احداث السنه؟ قال: الجنون و الجذام و البرص و القرآن، فمن اشتری فحدث فيه هذه الاحداث فالحکم ان يرد علی صاحبه الی تمام السنه من يوم اشتراه.»(3)
در برخي ديگر، در امان ماندن از برص، اثر برخی اعمال معرفی شده است: مانند «من ادخل علی مومن سروراً فقد ادخل علی رسول الله (صلی الله علیه و آله) و قضاء حاجه المومن يدفع الجنون و الجذام و البرص.»(4)
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «من قال فی دبر صلاه الفجر و دبر صلاه المغرب سبع مرات «بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوه الابالله العلی العظيم»، دفع الله - عز و جل- عنه سبعين نوعا من انواع البلاء اهونها الريح و البرص و الجنون.»(5)
در روايات متعددی توصيه هايی بهداشتی آمده که موجب ايمنی از برص معرفي شده است؛ مثلاً:
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «غسل الراس بالخطمی فی کل جمعه امان من البرص و الجنون.»(6)
عن ابي عبدالله (علیه السلام) قال: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لعلی (علیه السلام): يا علي! افتتح طعامک بالملح، و اختم بالملح فان من افتتح طعامه بالملح و ختم بالملح عوفی من اثنين و سبعين نوعا من انواع البلاء و منه الجذام و الجنون و البرص.»(7)
در برخی روايات، رفتارهايی که موجب ابتلا به اين بيماری اند معرفی شده است؛ مانند:
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «الاکل علی الشبع يورث البرص.»(8)
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) الماء الذي تسخنه الشمس لا توضئوا به و لا تغتسلوا به و لاتعجنوا به، فانه يورث البرص.»(9)
در برخی از روايات، اوليای الهی ابتلا به برص را برای معاندان حق خواستار شدند و به اين صورت آن ها را نفرين کردند؛ مثلا هنگامی که امام علی (علیه السلام) به بصره رسيد، از انس بن مالک خواست به سراغ طلحه و زبير رود و حديثی را که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره آن ها شنيده بود، يادآورشان شود.
فلوی عن ذلک فرجع اليه فقال: انی انسيت ذلک الامر. فقال (علیه السلام) : ان کنت کاذبا فضربک الله بها بيضاء لا معه لا تواريها العمامه؛
انس سرپيچی کرد و بازگشت و بهانه آورد که آن حديث فراموشم شده است. مولا فرمود: اگر دروغ مي گويی، خدا تو را به لکه ای سفيد دچار کند که دستارش نپوشاند.(10)
سيد رضی می گويد: مراد، برص است و پس از اين نفرين، انس به بيماری برص در چهره دچار شد و جز در نقاب ديده نمی شد.
واژه «ابرص» دو مرتبه در قرآن کريم به کار رفته که هردو در حکايت معجزات حضرت عيسی(علیه السلام)بيان شده است.
«اذقال الله يا عيسی ابن مريم اذکر نعمتی عليک و علی والدتک... و اذ تخلق من الطين کهيئه الطير بإذنی فتنفخ فيها فتکون طيرا بإذنی و تبری الاکمه و الابرص باذنی...»؛ [يادکن] هنگامی را که خدا فرمود:ای عيسی پسر مريم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به يادآور...و آن گاه که به اذن من از گل [چيزي] به شکل پرنده می ساختي، پس در آن می دميدی و به اذن من پرنده ای می شد و کور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مي دادي. (11)کلمه برص در کتب و ادیان و تاریخ هم وجود دارد که به خاطر طولانی شدن پاسخ از آن دوری می کنم.
منابع:
(1) الکافي، ج3، ص375، باب من تکره الصلاه خلفه و العبد يوم...
(2) همان، ج5، ص406، باب المدالسه في النکاح وما ترد منه، ح6.
(3) همان، ج5، ص216، باب من يشتري الرقيق فيظهر به عيب و ...، ح 16 و روايات ديگر.
(4) همان، ج4، ص34، باب القرض، ح4.
(5) همان، ج4، ص 531، باب القول عند الاصباح و الامساء...،ح25.
(6) همان، ج 3، ص418، باب التزين يوم الجمعه ...ح10.
(7) همان، ج 6، ص326، باب فضل الملح...،ح2.
(8) همان، ج6، ص269، باب کراهه کثره الاکل...،ح7.
(9) همان، ج 3، ص15، باب ماء الحمام و الماء الذي تسخنه...،ح5.
(10) نهج البلاغه، کلمات قصار 312.
(11) مائده/ 110 و آل عمران/ 49.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=52291&p=759646#post759646