سؤال:
آیا استدلال به علم خدا برای پیامبری، منطقی است؟
در آیات مبارکۀ یس، میخوانیم که وقتی مردم به آن سه پیامبر، تهمت زدند که شما دروغگو هستید و خدا چیزی نفرستاده، گفتند که پروردگار ما میداند که ما پیامبریم.
آیا این جواب آنها منطقی است و پاسخ شبهۀ ایشان را میدهد؟ مردم از کجا بفهمند که خدا پیامبری آنان را تأیید کرده است؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم:
در ابتدا مناسب است آیات مد نظر بیان و ترجمه شود،سپس به آیه بعدی که از نگاه پرسشگر محترم مغفول مانده که میتواند پاسخی برای این پرسش یا شبهه شود، اشاره خواهد شد.
خدای متعال فرمود:
«إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ»«قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ»«قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُون» (1)
هنگامى كه دو نفر از رسولان را به سوى آنها فرستاديم، امّا آنان آن دو رسول را تکذیب كردند. پس براى تقويت آن دو، شخص سوّمى فرستاديم، آنها همگى گفتند: ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم. امّا آنان (در جواب) گفتند: شما جز بشرى همانند ما نيستيد و خداوند رحمان چيزى نازل نكرده، شما فقط دروغ مىگوييد!
(رسولان ما) گفتند: پروردگار ما آگاه است كه ما قطعاً فرستادگان (او) به سوى شما هستيم.
و اما در ادامه گفتگوی پیامبران با منکرین رسالت، این آیه بیان میشود «وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ» (2)
و بر عهده ما چيزى جز ابلاغ رسالت به طور آشكار و روشن نيست.
یعنی پیامبران وظیفه نداشتند که مردم آن روزگار را با جبر و تهدید به طرف هدایت بکشانند یا که در صدد اثبات پیامبری خود به هر شکل ممکن باشند. به همین جهت وقتی دیدند با مردمی لجوج و حرف نشنو روبرو هستند،گفتند ما که تکلیفی جز بیان آن چه به ما ماموریت داده شده است نداریم. حال شما چه بخواهید پند گیرید و هدایت شوید یا که بر رای باطل خودتان اصرار داشته باشید، مختار هستید و نتیجه به ما مربوط نیست.
هر پیامبری وقتی به سوی قومش مبعوث میشد،به طور معمول همراه ادعای خود معجزاتی داشت تا بتواند ادعای خود را ثابت کند. در علم کلام این بحث وجود دارد که یکی از شرطهای اصلی اثبات نبوت، ارائه معجزه از طرف مدعی پیامبری است.
اما در خصوص پاسخ به پرسش شما میتوان گفت:
به احتمال زیاد مردم آن روزگار می دانستند آن سه نفر پیامبر ند، اما لجاجت و کور دلی آن ها مانع هدایت شان به سوی حق شده بود و لجوجانه مقام پیامبری آن افراد را انکار می کردند.
در یکی از تفاسیر در تبیین «بلاغ مبین» آمده است:
به طور حتم آن ها تكيه بر ادعا ننموده و تنها به سوگند قناعت نکردند، بلكه از تعبير «بلاغ مبين» به طور اجمالی استفاده مىشود كه دلایل و معجزاتى از خود نشان دادند. و گرنه ابلاغ آنها مصداق «بلاغ مبين» نبود زیرا «بلاغ مبین» بايد چنان باشد كه واقعيت را به همه برساند، و اين جز به كمك دلایل متقن و معجزات گويا ممكن نيست.
در بعضى از روايات نيز آمده است كه آنها همانند حضرت مسيح بعضى از بيماران غير قابل علاج را به فرمان خدا شفا دادند.
ولى اين كوردلان در برابر آن منطق روشن و معجزات تسليم نشدند، بلكه بر خشونت خود افزودند، و از مرحله تكذيب پا فراتر نهاده به مرحله تهديد و شدت عمل گام نهادند و گفتند: ما شما را به فال بد گرفتهايم، وجود شما شوم و مایه بدبختی شهر ما است. «قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ»
ممكن است نزدیک آمدن اين پيامبران الهى، بعضى مشكلات در زندگى مردم آن ديار بر اثر گناهان شان و يا به عنوان هشدار الهى به وجود آمده باشد. چنان كه بعضى از مفسران نيز نقل كرده اند مدتى نزول باران قطع شد، ولى آن ها نه تنها عبرتى نگرفتند، بلكه اين حادثه را به دعوت رسولان پيوند دادند.
باز به اين هم قناعت نكردند، بلكه با تهديدى صريح و آشكار نيات شوم و زشت خود را ظاهر ساختند و گفتند: اگر از اين سخنان دست بر نداريد، مسلما شما را سنگسار خواهيم كرد، و (مجازات درد ناكى از ما به شما خواهد رسيد).(3)
این گونه موضع گیریهای کینه توزانه، به معنای اوج لج بازی دشمنان پیامبران بود.
در برخی دیگر از تفاسیر به نکتههای قابل توجهی اشاره شده است:
(رسولان گفتند) ما فرستاده خدا به سوى شما و مامور تبليغ رسالت او هستيم، و جز اين شأنى نداريم و احتياجى نداريم به اين كه ما را تصديق بكنيد و به ما ايمان بياوريد، تنها براى ما اين كافى است كه: خدا مىداند كه ما فرستاده او هستيم. و ما به بيش از اين هم احتياج نداريم.
پس در جمله «قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ»
رسولان از رسالت خود خبر مىدهند، و كلام خود را با حرف «ان» ـ به درستى كه و حرف «لام» ـ هر آينه تأكيد كردهاند، و نيز به منظور تأكيد كلام خود، پروردگار خود را شاهد گرفتهاند كه «ربنا يعلم» پروردگار ما مىداند.
و جمله" رَبُّنا يَعْلَمُ" معترضه و به منزله سوگند است، و به آيه چنين معنا مىدهد: ما فرستادگان به سوى شماييم، و در ادعاى رسالت صادقيم، و اين دليل ما را بس كه خدايى كه ما را به سوى شما فرستاده، خود شاهد اين مدعاى ما است، و ديگر ما حاجتى نداريم به اين كه شما هم ما را تصديق بكنيد، و از تصديق شما سودى عايد ما نمىشود، تا در صدد جلب تصديق شما برآييم، بلكه مهم این است كه رسالت خود را انجام بدهيم و حجت تمام شود.
«وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ»- كلمه «بلاغ» به معناى تبليغ است و مراد از آن، تبليغ رسالت است، یعنی: ما مامور نشدهايم مگر تنها به اين كه رسالت خدا را به شما ابلاغ و حجت را تمام کنیم. و الله العالم. (4)
منابع:
1. یس: 36/ 14 و 15 و 16.
2-همان: 36/ 17.
3. مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، سال 1374 ش، چاپ اول، ج 18، ص 343.
4. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، انتشارات اسلامی، سال 1374 ش، چاپ پنجم، ج 17، ص 108.