چند نمونه از شبهات و پاسخ‌هایی که جناب شیخ طوسی در تفسیر تبیان بدان پرداخته و مشخصا شبهه با عبارت فان قیل و پاسخ شیخ با قلنا شروع می‌شود را بیان بفرمایید؟

سؤال:
چند نمونه از شبهات و پاسخ‌هایی که جناب شیخ طوسی در تفسیر تبیان بدان پرداخته و مشخصا شبهه با عبارت فان قیل و پاسخ شیخ با قلنا شروع می‌شود را بیان بفرمایید؟

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
مطابق با خواسته شما به چند نمونه از اشکال و جواب شیخ طوسی در تفسیر ارزش مند تبیان، با عنوان «فان قیل» و «قلنا» به طور خلاصه توجه می‌کنیم.
1. فان قيل لم كرّر قوله: «يا بَنِي إِسْرائِيلَ»؟ قلنا: لأنه لما كانت نعم اللَّه هي الأصل فيما يجب فيه شكره و عبادته، احتيج الى تأكيدها. كما يقول القائل اذهب اذهب: اعجل اعجل و غير ذلك في الأمر المهم، و ايضاً فان التذكير الأول ورد مجملا، و جاء الثاني مفصلا، كأنه قال اذكروا نعمتي التي أنعمت عليكم فيما أنتم عليه من المنافع التي تتصرفون فيها و تتمتعون بها، و إني فضلتكم على العالمين. (1)
یعنی اگر پرسیده شود چرا نام بنی اسرائیل تکرار شده است؟
شیخ طوسی جواب می‌دهد اصل در نعمات الهی وجوب شکر آن است. یعنی اگر خدای متعال نعمتی به بشر داد انسان باید شاکرش باشد و خدا را عبادت کند. به همین دلیل خدای متعال بر بنی اسرائیل نعمات فراوانی داد که به هیچ قوم دیگری نداد. پیام این همه تذکرو تکرار این است که عابد و شاکر باشند.
شیخ طوسی ادامه می‌دهد معنای تاکید الهی مثل این است که برای انجام کار مهمی به کسی بگوییم برو برو! یا عجله کن عجله کن! که خطاب اول به طور مجمل و خطاب دوم به تفصیل است. همان طور که در آیه شریفه خدای متعال به توضیح نعماتش می‌پردازد.
2. فان قيل: كيف يكون الكل كفاراً مع قوله: «فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا»؟ قلنا:لا يمتنع أن يكونوا كلهم كانوا كفاراً فلما بعث اللّه اليهم بالأنبياء مبشرين و منذرين اختلفوا فآمن قوم و لم يؤمن آخرون. (2)
اگر گفته شود چگونه مخاطبین آیه همه کافرند، در حالی که خدای متعال فرمود آنانی که ایمان آوردند خدای متعال هدایت شان کرد؟ پاسخ شیخ این است منعی ندارد که از قبل همه کافر بوده باشند، و وقتی رسولان الهی مبعوث شدند، جمعی ایمان آوردند و عده‌ای بر کفرشان باقی ماندند.
3. فان قيل: كيف يجوز نهي السكران في حال سكره مع زوال عقله، و كونه بمنزلة الصبي و المجنون؟ قلنا عنه جوابان أحدهما: إنه قد يكون سكران من غير أن يخرج من نقص العقل إلى ما لا يحتمل الامر و النهي. الثاني: إنما نهوا عن التعرض للسكر مع أن عليهم صلاة يجب أن يؤدها في حال الصحو. (3)
اگر گفته شود چگونه خدای متعال به شراب خوار خطاب می‌کند در حالی که عقلش زایل شده و مثل کودک و یا دیوانه می‌ماند که قابلیت خطاب ندارد!
شیخ دو جواب می‌دهد. اولا ممکن است مستی‌اش آن گونه نبوده باشد که موجب زوال عقلش شود به گونه‌ای که نتوان او را مخاطب قرار داد. و ثانیا ممکن است این بوده باشد که وقتی مست هستید، سراغ نماز نروید. هنگام هوشیاری نماز بخوانید.
4. فان قيل كيف يجوز أن يريدوا الخروج من النار مع علمهم بأنهم لا يخرجون؟ قلنا: لأن العلم بأن الشي‏ء لا يكون لا يصرف عن ارادته. (4)
اگر گفته شود چگونه کافران می‌توانند از آتش جهنم فرار کنند، در حالی که می‌دانند که نمی‌توانند!
پاسخ شیخ این است علم داشتن به چیز نشدنی، موجب نمی‌شود که از اراده انجامش صرف نظر شود.
5. فان قيل لم قالوا «فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ» و الأمطار لا يكون إلا من السماء؟ قلنا عنه جوابان أحدهما- أن امطار الحجارة يمكن ان يكون من علّ دون السماء و الثاني- ان يكون على جهة البيان ب (من) (5)
اگر گفته شود بارش (سنگ) جز از آسمان معنا ندارد. پس بیان بارش سنگ از آسمان چه معنایی دارد؟ یعنی نیازی نبوده کلمه آسمان ذکر شود!
شیخ دو جواب می‌دهد: اولا بارش سنگ از مکانی بلند غیر از آسمان معنا دارد. مثل پرتاب سنگ از بالای کوه یا ساختمانی مرتفع. پس مقصود بلندی است، چه بلندی آسمان باشد یا غیر از آن فرقی ندارد. ثانیا «من» در من السماء بیانیه است یعنی بارش سنگ ها لزوما از آسمان بوده، نه از جای بلند دیگر.

منابع:
1. طوسی، التبيان، لبنان، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، ج‏1، ص 210.
2. همان، ج 2، ص 195.
3. همان، ج 3،ص 206.
4. همان، ص 513.
5. همان، ج 5، ص 112.

http://www.askdin.com/thread45815.html