سؤال:
چرا در قرآن کریم این همه به سرگذشت بنی اسرائیل اشاره شده است؟
پاسخ:
در آیات کریمه قرآن، در غالب موارد، نام پیامبران با بیان اجمالی یا مفصل داستان تبلیغشان و تلاشهایی که در راه دعوت داشتند و چگونگی برخود قومشان با آنها، همراه شده است، بنابراین وقتی میخواهیم حکمت بیشتر ذکر شدن نام موسای کلیم در آیات قرآن را بررسی کنیم، ناگزیریم به اهداف قرآن از بیان قصص انبیا از یک سو و نکات برجسته و مهمی که در داستان موسای کلیم و قومش وجود دارد از سوی دیگر و ویژگیهای قوم او از سوی سوم، توجه موشکافانهای داشته باشیم. بنابراین برای پاسخ تحقیقی و دقیق به پرسش بحث، باید سه مطلب را به طور اجمال بررسی کنیم:
1. اهداف قرآن کریم از بیان قصص انبیاء و سرگذشت پیامبران چیست؟ (چرا این همه داستان انبیاء مخصوصا داستان موسای کلیم، در قرآن ذکر شده است؟)
2. پندها و عبرتها و نکات برجسته موجود در داستان موسای کلیم و قومش کدام است؟ (چه مطالب مهم یا عبرت آموزی در داستان این قوم وجود دارد؟)
3. به طور کلی، قوم یهود در حفظ، بهره برداری یا تحریف آموزههای وحیانی تا چه اندازه نقش ایفا نموده و در برابر بعثت پیامبر گرامی اسلام چه موضعی داشتند؟
پاسخ به این پرسشها، ما را در کشف بخشی از حکمت تکرار زیاد نام موسای کلیم در آیات قرآن، یاری میکند.
پاسخها به ترتیب:
1. قصه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايى دارد زيرا داستان، تجسّم عينى زندگى يک امت و تجربه عملى يک ملّت است. تاريخ آئينه ملّتهاست و آشنایی با تاريخ و سرگذشت پيشينيان، ما را در پیمودن صحیح مسیر یاری میکند. تفاوت داستانهاى قرآن با ساير داستانها در اینست که: قصّه گو خداوند است و با بیان حق و بدور از هر گونه خرافه و باطل، معتبرترین داستانها را برای عبرت و پند و تفکر آیندگان بیان میکند تا آنان از اشتباه پیشینیان درس گرفته، آن را تکرار نکنند و به عواقب گناهان آنان مبتلا نشوند.
2. قیام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و سرنوشت مسلمین، به قیام موسای کلیم و سرنوشت قوم بنی اسرائیل شباهتهای بسیاری دارد، بنابراین نقل داستان بنی اسرائیل بیشترین تناسب را با حال امت اسلامی دارد و برای آنها از نظر عبرت و موعظه و تکرار نکردن اشتباه، درس آموزترین داستانهاست. برخی شباهتها و عبرتها:
انحرافات عقیدتی مسلمین بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و رها نمودن امیرالمؤمنین (علیه السلام) وصی ایشان، همانند انحراف عقیدتی بنی اسرائیل و رها نمودن هارون وصی موسی (علیه السلام) بود که بعد از رفتن چهل روزه موسی از میان قومش رخ داد. (1)
هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مسلمین از مکه به مدینه و گریز از ستم مشرکین (2)، همانند هجرت موسی (علیه السلام) و قومش از مصر به سرزمین مقدس و گریز از ستم فرعونیان بود. (3)
و ...
3. بسیاری از علمای اهل کتاب (مخصوصا علمای یهود) در اسناد هدایتی بشر دست برده و کلماتش را به دلخواه خود و مطابق منافعشان تغییر میدادند و آن را به خورد توده میدادند و بر خلاف آموزههای تورات و انجیل عمل میکردند و مردم را به نام دین فریب میدادند و گمراه مینمودند. آنان عین مشخصات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را در تورات دیده بودند و ظهورش را انتظار می کشیدند اما بعد از بعثتش، همین که دیدند منافعشان در خطر است و این پیامبر با افکار قوم پرستی آنان همخوانی ندارد و همه انسانها را برابر میخواند و پیروانش را برادر یکدیگر معرفی میکند، قید تورات و آموزههای وحیانی را زدند و تکذیبش کردند و به سرسختترین دشمنان اسلام و مسلمین بدل شدند.
منابع:
1. طه: 20 /83 تا 94.
2. انفال: 8 /72 ، حشر: 59 /9 و ....
3. طه: 20 /77تا81.