سؤال:
آیا در روایات اسلامی یا آیات قرآن مطلبی هست که آدم با عمل کردن به آن همیشه جوان بماند و هیچ وقت پیر نشود؟
پاسخ:
فرض کنیم ـ معاذ الله ـ خالقی نداریم و دنیای ما جهانی کاملا مادی است و چیزی به نام قبض روح و فرشته مرگ و جهان دیگر و اجل حتمی وجود ندارد. در چنین فرضی، آیا از جهت علمی، موضوع «تا ابد جوان ماندن» امکان دارد یا نه؟! نظر بنده این است که چون خاصیت ماده، محدودیت و فناپذیری و پوسیدن است. ادعای جاوید نگه داشتن موجودی که از لوازم ضروریاش، فناپذیری و پوسیدگی است، تناقضی آشکار است!
به فرض هم که دانش محدود بشر برسد به جایی که کیمیای همیشه جوان ماندن را هم کشف کند. با «مرگ» چه میکند؟! حقیقتی داریم به نام «مرگ» که هیچ صاحب نفسی در عالم، از دست او در امان نیست و همه _دیر یا زود_ مزه آن را خواهند چشید:
«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» (1)
هر انسانى طعم مرگ را مىچشد و شما را با بدیها و خوبیها آزمايش مىكنيم و سرانجام به سوى ما بازگردانده مىشويد!
آیا دانش محدود بشر، توان دارد تا در کارزار رزم، پنجه در پنجه مرگ دراندازد و زانوی استوار این سد پولادین را اندکی خم نماید؟!
«أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَة...» (2)
هر جا باشيد، مرگ شما را درمىيابد هر چند در برج هاى محكم باشيد!
«مرگ»، رؤیای «همیشه جوان ماندن در این دنیای مادی» را به افسانه و خیال بدل کرده است! خالق ما _که صاحب جان ماست_ یک عمر مشخص و اجل معینی برای هر انسانی معین کرده که با آمدن آن اجل، فرصت زندگانی آنها تمام میشود و در هر دورهای از عمر باشند، باید از این جهان مادی رخت سفر ببندند! بنابراین ما انسانها برای همیشه نمیتوانیم به صورت فردی جوان، زنده بمانیم، زیرا اجل و مرگی داریم که دیر یا زود به سراغمان میآید و این قید «همیشه» را منتفی میکند!
با این توضیحات به نظر میرسد که جوان ماندن همیشگی و هیچوقت پیر نشدن، تنها در قصهها و داستانها پیدا میشود.
علاوه اینکه همه انسانها، تمام دوران مادی بدن را هم طی نمیکنند، چه برسد به اینکه همیشه جوان بمانند و هیچ گاه پیر نشوند! برخی در کودکی از دنیا میروند، برخی در نوجوانی، برخی در جوانی، برخی در میانسالی، و بالاخره برخی هم در پیری و دوران کهنسالی؛ پیری و کهنسالی آخرین مرحله عمر مادی یک انسان است. اصلا گذر از این مراحل مادی _که جبری و بدون اختیار انسان است_ خود یکی از نشانهای بزرگ رستاخیز است:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً...» (3)
************
در عین حال، برای سلامتی بدن و بالا بردن عمر مفید آن و بیشتر جوان ماندن، رهنمودهایی وارد شده که به چند نمونهاش اشاره میکنم:
اعتدال در خوردن و آشامیدن:
«يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ» (4)
اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد! و [از نعمتهاى الهى] بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند اسرافکنندگان را دوست نمىدارد
چند دستورالعمل دیگر:
«وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَرَادَ الْبَقَاءَ وَ لَا بَقَاءَ فَلْيُبَاكِرِ الْغَدَاءَ وَ لْيُجَوِّدِ الْحِذَاءَ وَ لْيُخَفِّفِ الرِّدَاءَ وَ لْيُقِلَّ مُجَامَعَةَ النِّسَاءِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خِفَّةُ الرِّدَاءِ قَالَ قِلَّةُ الدَّيْنِ» (6)
روایت شده که پیامبر اسلام فرمودند: هر كه مى خواهد باقى بماند گر چه بقایی وجود ندارد (هر کس میخواهد عمرش طولانی تر شود)، صبحانه کامل و خوب بخورد، و كفش راحت پا کند، و لباس سبک بپوشد، و آميزشش را كم كند. پرسيدند: منظورتان از سبكى لباس چيست؟ فرمود: کم کردن قرض و بدهی!
منابع:
1. انبیا: 21 /35.
2. نساء: 4 /78.
3. حج: 22 /5.
4. اعراف: 7 /31.
5. مکارم، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج 6، ص 149 و 153.
6. صدوق، محمد، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 555، ح 4902.