پرسش:
یه سؤالی بین دوستان دانشگاهی ما که با اصل انقلاب اسلامی موافقاند یا قائل به این هستند که باید حکومت پهلوی تغییر میکرد مطرح شده است که زمانی که گروههای مختلف از ملی مذهبیها، ملیگرایان، مجاهدین و... به مبارزه با حکومت پهلوی پرداختن تصمیم نداشتند که حکومت بعدی را در قالب ولایتفقیه تشکیل دهند و یا اینکه به این نحو گسترده روحانیت اداره جامعه را به دست بگیرند، در واقع در زمان مبارزه آنها، روحانیت، مبارزه تشکیلاتی نداشتن درحالی که بعد از انقلاب به نحوی فضای آماده را روحانیت به دست گرفته است، آیا طرح این ادعا درست است؟
پاسخ:
برخی بر این باورند که گروههای متکثر و متنوعی در انقلاب ایران شرکت داشتند، اما بعد از پیروزی، این انقلاب، اسلامی لقب گرفت. در واقع به نحوی مبارزات و تلاشهای سایر گروهها نادیده گرفته شد. حتی در تدوین و اجرای نظام سیاسی منبعث از انقلاب 57، نظام مورد نظر روحانیون به اجرا در آمد. درحالیکه این روحانیت به معنای مصطلح، مبارزات و تشکیلاتی نداشت که بتواند انقلاب و آرمانهای مکتبی خود را به ثمر برساند و در واقع از قبل مبارزات سایر گروههای سیاسی به پیروزی رسید و به قول معروف، سر سفره آماده به قدرت رسید.
در تبیین و پاسخ به مطالب پرسشگر محترم، نکات زیر قابلتوجه است:
1. این نکته کاملاً صحیح است که در مبارزات منتهی به سرنگونی حکومت شاهنشاهی، طیفهای مختلفی از مبارزان حضور داشتند که اگرچه در سلب (سرنگونی یا انسداد سلطنت حکومت پهلوی) با روحانیون مبارز (1) اشتراک داشتند، اما ابداً با نظام سیاسی مورد نظر روحانیون موافق نبودند. این طیفها شامل اول گروههای چپگرا مانند حزب توده، (2) سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، (3) سازمان پیکار (4) و ...، دوم گروههای ملی مانند حزب ایران، پان ایرانیسم، جبهه ملی و سوم گروههای مذهبی مانند روحانیت، هیئتهای موتلفه، فدائیان اسلام، سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی، حزب ملل، کنفدراسیونهای دانشجویی و... بودند. البته میان این طیفها نیز تکثر و اختلاف در مشی و هدف مبارزه قابل توجه بود و در بسیاری از مواقع رویکرد مبارزاتی نیز تلفیقی از طیفهای اصلی را شامل میشد. برای مثال میان سازمان مجاهدین خلق و نهضت آزادی و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تفاوت در مبارزه بهشدت مشهود بود و همچنین رویکرد سازمان مجاهدین در مذهب، ابداً مانند هیئتهای موتلفه نبود و خصوصاً در اواخر دهه 50، التقاطی و بهشدت تحت تأثیر آموزههای مارکسیسم بود.
2. این تصور که اگر افرادی مبارزه کردند، پس صاحب و به وجود آورنده انقلاب ایران هستند و اینکه روحانیت سر سفره آماده نظام جمهوری اسلامی را از انقلاب دیگران به دست آورد، صحیح نیست. ابتدا باید توجه کنیم که روحانیون بهشدت در مبارزات سیاسی ایران نقش پررنگ و تأثیرگذار داشتند و نیمنگاهی به تاریخ سیاسی معاصر ایران ما را با چهرههای بسیار مؤثر و کلیدی مواجه میسازد. در طول نهضت ملت ایران نیز چهرههای شاخص فراوانی از روحانیون در سراسر کشور مشغول مبارزه با رژیم پهلوی بودند. دقیقاً به همین دلیل زندانهای رژیم پهلوی پر بود از زندانیان سیاسی روحانی و مذهبی با گرایش جدی به روحانیت. در این زمینه دهها و حتی صدها جلد کتاب به روایت اسناد ساواک موجود است. (5) بخش بزرگی از مبارزان تشکیلاتی هم به جد پیرو روحانیت بودند. نکته مهم آن است که جریانهای غیرمذهبی (جریانهایی با رهبری غیر از روحانیت) مانند گرایشهای مارکسیستی و ملی، روشهای خود را در مبارزه با رژیم پهلوی امتحان کرده و شکستخورده بودند. دهه 20 و 30 شاهد رهبری این گرایشها بر جریانات مبارزه علیه رژیم پهلوی هستیم که ثمره چندانی در پی نداشت.
اساساً جریان مبارزه از آغاز دهه 40 به رهبری روحانیت و در رأس آن حضرت امام، شکل گرفت و جریانهای دیگر در پرتو نهضت امام خمینی به مبارزه پرداختند. اصالت مبارزه در این دوره با روحانیت و تودههای حامی و پیرو امام خمینی است که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد.
3. مهمترین مؤلفه پیروزی یک انقلاب، اراده ملی و خواست ملت است. در واقع اگر تودههای جامعه به حرکت درنیایند، انقلابی به پیروزی نمیرسد. حال سؤال اینجا است که حرکت عظیم ملت ایران ناشی از فعالیت گروههای چپگرا و ملی بود یا این نهضت امام خمینی و یارانش بود که انقلاب ایران را به ثمر رساند؟ مردم در خیابانهای سراسر کشور، شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی سر میدادند یا فریاد میزدند شعار هر فدایی نان مسکن آزادی؟ آیا مردم در استقبال و لبیک بهفرمان امام خمینی اجتماعات میلیونی برپا میکردند یا اینکه دنبالهرو ملیون و چپیها و مجاهدین بودند؟ گروههایی خود را صاحب انقلاب میدانند که مردم حتی اسم سه نفر از کادر مرکزی حزبشان را هم بلد نبودند. زیربنای انقلاب توسط علما، روحانیون و وعاظ مذهبی رقم خورد که نقش اساسی در گسترش، تبلیغ و تبیین اندیشهها، آمال و اهداف امام خمینی و مکتب سیاسی اسلام در اقصی نقاط کشور ایفا کردند. بهگونهای که بدون وجود چنین شبکهی منسجمی از توزیعکنندگان اندیشه سیاسی امام خمینی، فراگیر شدن قیام انقلابی در سراسر کشور امکانپذیر نبود.
4. مردم پس از پیروزی انقلاب، به اصرار امام خمینی بهصورت آزادانه در انتخابهای متعددی شرکت کرده و آزادانه نظام سیاسی مورد نظر خود و چهرههای شاخص را انتخاب کردند. پیش و پس از انقلاب بهصورت جدی و بدون تعارفی تمام گروهها و احزاب، تلاش خود را برای جذب و مدیریت مبارزات مردمی به کار گرفتند، اما این توان امام خمینی و پیروی بخش عظیمی از مردم از نظریه ولایتفقیه بود که با یک اشاره میتوانست مردم را در سراسر کشور رهبری کرده و مسیر نهضت را مشخص سازد. نظریه ولایتفقیه هم مانند سایر اصول قانون اساسی به رأی مردم گذاشته شد.
نتیجه:
انقلاب ایران، لزوماً محصول مبارزه و میراث پدری چند گروه (چه مذهبی و روحانی و چه غیر آن) نیست، بلکه یک رخداد مردمی است که مردم تعیین میکنند که رهبری و راهبری چه طیفی را بین سایر الگوها برای نظام مورد نظر خود بپذیرند.
منابع بیشتر: رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران (از روی کارآمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی)، تهران، انتشارات علم، 1400 ش.
پینوشتها:
1. منظور ما از روحانیون مبارز، امام خمینی، مراجع تقلید و علمای همسو با ایشان و بدنه مبارز حوزههای علمیه سراسر کشور است.
2. گروهی از روشنفکران ایرانی که ازنظر علمی با مارکسیسم آشنایی داشتند، با رهبری محمدتقی ارانی در زمان حکومت رضاشاهی و در پی حضور شوروی در ایران، قویترین جریان چپ را شکل دادند، اما پس از مدتی به زندان افتادند، بعد از سقوط رضاشاه و آزادی زندانیان سیاسی گروه ۵۲ نفره، حزب توده را در مهرماه ۱۳۲۰ پایهگذاری کردند. این حزب از حمایت شوروی برخوردار بود و از همان ابتدا با مخفی کردن ایدئولوژی خود و حتی ارج نهادن به شعائر مذهبی توانست اقشار مختلف جامعه را بهسوی خود جلب کند. حزب توده تا کودتای ۲۸ مرداد حضور پرقدرتی درصحنه سیاست از خود نشان داد و توانست یک تشکیلات گسترده و سازمانیافته در میان روشنفکران و حتی افسران ارتش ایجاد نماید. پس از 28 مرداد، کودتا کنندگان پس از پیروزی به دستگیری مخالفان و مبارزان پرداختند و در این ارتباط بسیاری از افسران و سایر کادرهای حزب توده به چنگ آنان افتادند و افزون بر آن بسیاری از رهبران و سرشناسان حزب، با کنارهگیری از حزب، هرکدام انشعابی در درون آن ایجاد کردند. پس از آن فعالیتهای حزب بهطور مخفی ادامه یافت و تشکیلات گستردهای را در خارج از کشور ایجاد کردند و تا پیروزی انقلاب عمده فعالیت آنان در خارج از کشور بود. از چهرههای مطرح حزب، نورالدین کیانوری، احسان طبری و ایرج اسکندری بودند.
ر.ک: زهیری، علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ۱۳۷۹ ش.
3. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از سال ۱۳۴۹ با قیام سیاهکل علیه رژیم شاهنشاهی ایران مبارزات مسلحانه خود را آغاز کرد. این سازمان که قبل از انقلاب اسلامی ایران توسط ساواک سرکوب و قلع و قمع شده بود، در جریان انقلاب و مدتها پس از آن، مهمترین جریان سیاسی چپ ایران بود. در خرداد ۱۳۵۹ و در پی اختلافنظرهای سیاسی بر سر مبارزات مسلحانه با جمهوری اسلامی، سازمان به دو جناح اقلیت و اکثریت تقسیم شد.
4. در سال ۱۳۲۱ توسط خسرو اقبال برادر دکتر منوچهر اقبال تأسیس شد. حزب و ارگانهای آن به تمایلات رادیکالی در جامعه شهرت داشتند. حزب پیکار در سال ۱۳۲۳ با حزب میهن ائتلاف کرد ولی پس از گذشت یک سال جدا شدند. از آن پس حزب پیکار کاملاً با حزب توده همکاری و هماهنگی میکرد و پس از مدت کوتاهی اعضای آن جذب احزاب دیگر شدند و عملاً حزب منحل شد.
5. ر.ک به یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی از سال 1376 ش تا 1401، جلدهای یک تا چهلوپنج.