پرسش:
چرا بهشت وجهنم که یک امرغیبی است را به بعضی از انسانها در زمان حیاتشان دردنیا نشان میدهند؟! مگرنباید تا لحظه مرگ مخفی بماند و حتی به انبیاء و ائمه هم نباید نشان داده شود؟! اگر میتوان نشان داد، چرا به بقیه نشان ندادند تا آنها هم خدا را به شکل کامل عبادت کنند؟ شاید انبیا و ائمه که اینقدر عالی خدا را بندگی کردند بخاطراین است که بهشت وجهنم را در همین دنیا دیدند و اگر ندیده بودند شاید آنها هم بندگیشان اینقدرعالی نبود.
پاسخ:
پرسش حاضر از بخشهای متنوعی تشکیلشده، اما محورش ازاینقرار است که چرا خداوند به گروهی از برگزیدگانش علم غیب داده و آنها را از حقیقت اعمال و بهشت و جهنم مطلع ساخته، اما به دیگران علم غیب نداده است؛ درحالیکه علم غیب، تأثیر بسزایی در بندگی دارد و چهبسا اگر دیگران نیز علم غیب داشتند، آنها نیز چنان تعالی مییافتند که اولیای خدا تعالی یافتند. در ادامه سعی میشود با ارائه نکاتی، به این پرسش پاسخگویی شود:
نکته اول:
قرآن، در مورد علم غیب، به دودسته آیات اشاره میکند:
دسته اوّل: آیاتی که، علم غیب را منحصر به خداوند میدانند؛ مانند: «خزانههای غیب نزد خداست و جز او كسی از آنها خبر ندارد.»(۱)
دسته دوم: آیاتی كه علم غیب را برای پیامبران و بندگان خاص خداوند اثبات میکند؛ مانند: «خداوند به غیب آگاه است و بر غیب خود احدی را جز كسانی كه میپسندد از پیامبران اطلاع نمیدهد.»(۲)
از مجموع این دودسته آیات اینگونه برمیآید که علم غیب ذاتاً و اصالتاً و تماماً از آنِ خداوند است و غیر از ایشان، ذاتاً کسی علم غیب نمیداند؛ جز اینکه بعضی از افراد برگزیده و شایسته، با تأیید و افاضه پروردگار، میتوانند به علم غیب دست پیدا کنند.
نکته دوم:
با توجه به نکته فوق، قسمتی از اسرار غیب -مانند زمان قیامت- مخصوص خداوند است و هیچکس بدان اطلاع ندارد و قسمتی دیگر را به اولیای خود میآموزد، چنانكه حضرت علی(علیه السلام ) به این نکته اشاره کرده است كه بعضی از علوم غیبی، تنها مخصوص خداست و غیر خدا كسی نمیداند و بعضی از علوم غیبی دیگر را به پیامبر آموخته و او به من آموزش داده است.(۳)
آنچه شیعه بدان معتقد بوده، ازاینقرار است كه امام باید نسبت به معارف و احكام شریعت و همچنین، به مصالح و مفاسد امور مردم و اصول و موازین مدیریت، آگاهی كافی داشته باشد. شیعه بااینکه برخورداری از علم غیبِ فراتر از بُعد تشریع را برای مقام امامت لازم نمیداند ولی با عنایت به ادله روایی، بر این باور است که امام به لطف و اذن خدا، از این فضیلت نیز برخوردار شده است و میتواند از سایر حقایق غیبی نیز مطلع شود.(۴)
بااینحال، اگرچه ایشان دارای علوم غیبی و ولایت تکوینی هستند؛ اما در متون دینی و روایات اسلامی، اشارهای به دیدن بهشت و جهنم، با چشمی ظاهری از سوی ایشان نشده است.
ظاهراً تنها کسی که بهشت و جهنم را دیده پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) دانست؛ چراکه طبق آیات قرآن و روایات معتبر، پیامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) در شب معراج، علاوه بر دیدن آسمانهای هفتگانه، پیامبران، فرشتگان و غیره، بهشت و جهنم را نیز مشاهده کرد و پس از بازگشت، اینها را با برای آگاهی امت در فرصتهای مناسب شرح داد و برای تعلیم و تربیت از آن استفاده مینمود.(۵)
نکته سوم:
نکته مهم دیگر اینکه دیدن تنها به دیدن چشم بصری نیست، بلکه دیدن میتواند با چشم دیگری انجام شود که از آن به چشم دل یاد میشود. اگر بخواهیم دنیا و ظواهر اعمال را ببینیم، میتوانیم از چشم سر استفاده کنیم، ولی برای دیدن باطن و ملکوت و آخرت و عالم غیب میبایست از چشم دل بهره برد.
ازنظر آموزههای قرآن، اکثر مردم چشم دل خویش را با گناه کور و نابینا کردهاند بهطوریکه نفس انسانی از چشم دل محروم شده و آن را کور کرده است.
خداوند در قرآن میفرماید: «آیا در زمین گردش نكردهاند تا دلهایی داشته باشند كه با آن بیندیشند یا گوشهایی كه با آن بشنوند، در حقیقت چشمها كور نیست، لیكن دلهایی كه در سینههاست، كور است.»(۶)
از این آیه به دست میآید که آدمی دارای چشم دل است که با آن حقایق را میبیند؛ اما اکثر مردم این چشم خویش را نابینا کردهاند. البته کوری آنان به سبب پردهای است که بر دیدگان قلب انداختهاند؛ کسانی که با گناه بر چشم دل خویش پرده افکندهاند، نمیتوانند حقایق موجود ملکوت ازجمله بهشت و دوزخ و آخرت را ببینند. این پرده بر چشم ظاهری نیست، بلکه بر چشم قلب و دل است؛ زیرا خدا میفرماید: «به همان كسانی كه چشمان بصیرتشان از یاد و ذکر من در پرده بود و توانایی شنیدن حق نداشتند.»(۷) درحالیکه اولیاءالله، به سبب عبادت، بندگی و اخلاصی که دارند میتوانند به حقائق غیب دستیافته و مواردی ازجمله بهشت و دوزخ را با چشم باطن درک نمایند.
نکته چهارم:
انبیاء و اوصیاء الهی و ائمه معصومین: طبق روایات و آیات قرآن از ابتدا جزء برگزیدگان معرفیشدهاند و بسیاری از مراحل را از راه بندگی و پرستش طی کردهاند و در كنار كمالات ذاتی و موهبتی از سوی خداوند، كمالات بیشماری را خود كسب کردهاند.
کمالات موهبتی آنها نیز بیارتباط با کمالات اختیاری آنها نبود. توضیح بیشتر اینکه:
ازآنجاکه خداوند متعال، مسئولیت وامانت بزرگ و خطیر نبوت و امامت را باید به كسانی بسپارد كه از هر نظر، هم در مقام عمل و هم در مقام نظر، كامل باشند و شایستگی پذیرش این منصب را داشته باشند، ازاینروی چون خدای سبحان با علم پیشین و ازلی خویش میدانست كه این دسته از افراد خاص، بیش از سایر افراد، در آینده با تلاش و كوشش خویش و همچنین بااراده و اختیار خود، این شایستگی و استحقاق را در خود فراهم میآورند و سرآمد همگان خواهند شد؛ لذا این سیر تكاملی آنان سبب گردید كه خداوند موهبت ویژه خویش را به آنان عطا نماید و ایشان را از علم و ارادهای برخوردار كند كه بهواسطه آن، به مصونیت كامل نائل شوند و بههیچوجه گرد گناه و لغزش نگردند تا بتوانند راهنمای مطمئنی برای هدایت تمامی انسانها بشوند.
بنابراین انبیاء و پیشوایان دینی زمینههای شایستهای داشتهاند كه مفتخر به موهبت برگزیدگی، علم غیب، معجزه و سایر آیات الهی شدهاند و «خدا آگاهتر است كه رسالت خویش را كجا قرار دهد.»(۸)
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) درباره موهبتهای ویژه پیامبران، چنین آمده است: «ازآنجاکه خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، میدانست كه آنان از او فرمانبرداری میكنند و تنها او را عبادت نموده، هیچگونه شركی روا نمیدارند (از موهبتهای ویژه خویش، برخوردارشان ساخت)، پس اینان بهواسطه فرمانبرداری از خداوند به این كرامت و منزلت والا رسیدهاند».(۹)
با توضیحات فوق، مشخص میشود که داشتن علم غیب و کراماتی ازایندست، موجب بندگی عالی ایشان نبوده، بلکه برعکس، بندگی و عبودیت خالص ایشان و نیز داشتن مقام ولایت و خلیفهاللهی، موجب افاضه مواهب ازجمله علم غیب به ایشان از سوی پروردگار متعال است.
نتیجه:
بنابراین مالک اصلی و ذاتی علم غیب، خداوند متعال است و قسمتی از آن را به اولیای مخلَص خود افاضه و عنایت نموده است. وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) در شب معراج، گوشهای از آن موضوعات را با چشم ظاهری مشاهده کرد و البته دیدن حقائق با چشم دل و باطن، بر مخلصان نیز میسّر خواهد بود. همچنین، روشن شد علم غیب اولیای الهی، موجب رسیدن آنها به درجات عالی بندگی در نزد خداوند متعال نشد، بلکه چون آنها از درجات عالی بندگی برخوردار بودند، به این تجارب و مقامات دست یافتند.
معرفی منابع مطالعاتی:
- سبحانی، جعفر، علم عیب: آگاهی سوم، قم، انتشارات امام صادق(ع)، ۱۳۸۴ ش.
- مطهری، احمد، علم امام و پیامبران، قم، مؤسسه درراه حق، ۱۳۶۱ ش، ص۷ تا ۴۱.
پینوشتها:
1.سوره انعام، آیه ۵۹.
2.سوره جن، آیه ۲۶.
3.سید رضی، محمد بن حسین، نهجالبلاغه، تصحیح صبحی صالح، تهران، نشر اسوه، ۱۴۱۵ ق، خطبة ۱۲۸.
4.نک: مفید، محمد بن نُعمان، اوائل المقالات، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق، ص۷۷؛ علم الهدی، علی بن الحسین، الذخیره فی علم الکلام، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱ ق، ص۴۲۹.
5.سوره نجم، آیه ۱۹.
6.سوره حج، آیه ۴۶.
7.سوره کهف، آیه ۱۰۱.
8.سوره انعام، آیه ۱۲۴.
9.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۱۰، ص۱۷۰.
موضوع: