جنسیت روح

پرسش:
آیا روح مذکر و مؤنث داره؟ گاهی شنیدم که روح مذکر و مؤنث نداره، چون جسم و آلت تناسلی نداره؛ اما مگر دختر پسر بودن فقط به این‌ها است؟! کافیه حالات عاطفی دختر پسرها رو ببینید. خیلی باهم متفاوت‌اند. میشه گفت جسم مثالی اونها هم فرق داره یا گفت روح و روانشون فرق داره؟ می‌خواستم نظر شما رو بدونم.
 
 
پاسخ:
مقدمه:
مسئله «روح» و نظریه تجرد آن، از زمان‌های گذشته تاکنون در میان فیلسوفان، طرفداران بسیاری داشته و بلکه باید گفت؛ تمام حکیمان الهی؛ مانند سقراط، افلاطون، ارسطو، فارابی و ابن‌سینا و بسیاری از متکلمان اسلامی؛ مانند شیخ مفید، بنی نوبختی، محقق خواجه طوسی، فخر رازی، غزالی و راغب اصفهانی، نفس را امری مجرد می‌دانند.(۱) اما این سؤال مطرح می‌شود که پیوند بین نفس و بدن و ارتباط متقابل بین این دو، چگونه بوده و آیا خصوصیات جسمانی همچون مذکّر یا مؤنث بودن را می‌توان به روح نیز اطلاق کرد؟ پاسخ به این مسئله در میان فلاسفه، یک مسئله اختلافی بوده و هرکدام از فلاسفه، بنا بر مبنای خود به این پرسش، پاسخ داده‌اند که البته بیان آن در این مختصر ممکن نبوده و ما قصد داریم در اینجا به پاسخی که آیت‌الله جوادی آملی (حفظه الله) به این پرسش داده‌اند، بپردازیم و در ذیل آن به رویکرد فلاسفه دیگر نیز اشاراتی داشته باشیم.
با این مقدمه به سراغ سؤال شما رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:
 
نکته اول:
غالب فیلسوفان، جنسیت روح را برنتافته و به عدم تذکیر و تأنیث در نفس اذعان دارند. ارسطو، جنسیت را تنها صنف ساز دانسته، نه نوع ساز.(۲) فارابی معتقد است زن و مرد در تمام قوا همانند یکدیگرند، جز در اعضای مخصوص زنانه و مردانه. البته او شدت و ضعف برخی از قوا را متناسب با جنسیت زنانه و مردانه می‌پذیرد.(۳) ابن‌سینا تذکیر و تانیث را از اعراض می‌داند و در الهیات شفاء، جنسیت را از عوارض و احوال، مانند رنگ می‌داند و بر این اندیشه است که احوال زن و مرد بودن را نمی‌توان دو فصل یا دو صفت ذاتی دانست.(۴) ابن رشد نیز در تلخیص مابعدالطبیعه ارسطو و تفسیر آن، همانند دیگران تذکیر و تانیث را از اعراض می‌داند که از نوع واحدی پدید می‌آیند.(۵) خواجه نصیر هم تذکیر و تانیث را از اعراض دانسته است.(۶) حکمای اشراق، همچون مشائیان، به صنف بودن تذکیر و تانیث اعتقاددارند.(۷) از بیان صدرالمتالهین در این مسئله، دو برداشت ارائه‌شده است و در این میان آیت‌الله جوادی آملی نیز قائل به عدم جنسیت در روح انسانی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
 
نکته دوم:
یکی از دلایل مهمی که فلاسفه اسلامی در خصوص عدم جنسیت در روح بدان اشاره‌کرده‌اند، این است که روح پیش از تعلق به بدن و پیش از آنکه انسان، متصف به زنانگی یا مردانگی شود، وجود دارد.
علامه طباطبایی به‌صراحت از وجود روح در نشئه قبل از دنیا سخن به میان آورده(۸) و برای انسان‌ها زندگی دیگری قبل از زندگی دنیا و نیز پس از دنیا برمی‌شمارد. به‌عبارت‌دیگر، برای انسان حاضر در دنیا، دوزندگی قبل و بعدازآن را متصور شده است. همچنین با توجه به اینکه روح از امر الهی و از خزائن است، ازآنجا تنزل یافته، با بدن متحد می‌شود و بدون هیچ‌گونه واسطه‌ای در جسم، قوا و استعدادهای بدن تصرف می‌کند. البته در این تنزل دچار محدودیت شده، عین بدن و جسم می‌گردد؛ به‌گونه‌ای که در عین اتحاد با بدن، هویتش محفوظ می‌ماند.(۹)
آیت‌الله جوادی آملی نیز به وجود روح قبل از حدوث در نشئه دنیا و حدوث بدن معتقد بوده و بر این باور است که خداوند در قرآن کریم پس از ستایش روح، آن را از عالم الوهیت دانسته، روح را به خود منسوب می‌دارد؛ ازاین‌رو هر آنچه به خدا نسبت داده شود، به او اضافه تشریفی می‌شود؛ لذا از خلق جدا گشته، از نشئه دیگر می‌شود و به همین جهت، دیگر ذكورت و انوثت در مورد او صدق نمی‌کند.(۱۰)
با توجه به این مبنا، هویت روح انسانی، فارق از اتصاف آن به ابزار مادی، شکل‌گرفته و درنتیجه جنسیت در آن راهی ندارد.
 
نکته سوم:
آیت‌الله جوادی به نقل از حکما می‌گوید مذكر و مؤنث بودن، از ویژگی‌های ماده است و صورت در آن نقش ندارد و درباره تفاوت جنس و ماده نیز می‌گوید ماده اصنافی دارد که برخی صنف مذکر و برخی دیگر صنف مؤنث است و از نشانه‌های بازگشت این دو (مرد و زن بودن) به ماده، آن است که نر و ماده بودن در حیوانات و گیاهان هم وجود دارد و اگر به‌صورت نوعی بازگشت داشته باشد، باید صرفاً به انسان اختصاص می‌داشت و در مادون انسان دیده نمی‌شد.(۱۱)
درنتیجه آیت‌الله جوادی آملی همانند بسیاری از فلاسفه دیگر، تذکیر و تأنیث را مربوط به ماده و جسم می‌داند و معتقد است شکل‌گیری جنین در هیئت مذکر و مؤنث، از همان قوای موجود در نطفه و منی پدید می‌آید و ارتباطی به روح ندارد.
 
نکته چهارم:
برخی صاحب‌نظران جدید، موافق جنسیت روح بوده و بر این باورند روح زنان باروح مردان متفاوت است و اختلافات موجود در میان زنان و مردان، به‌واسطه اختلاف در روح می‌باشد.
مستمسک ایشان، تفسیری مشهور از قاعده «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» ملاصدرا است که بر اساس آن روح قبل از تعلق به بدن وجود نداشته و قبل از تعلق به بدن هم تذکیر و تانیث برای روح مطرح نبوده است و این موارد پس از تعلق به بدن شکل می‌گیرد؛ درنتیجه جسمانیة الحدوث مستلزم این است که هم‌نفس زن داشته باشیم و هم‌نفس مرد.(۱۲)
از طرف دیگر، زن و مرد به جهت اختلاف در حالات روانی، گرایش‌ها، عواطف و احساسات، یک نوع نیستند و دو نوع تلقی می‌شوند. چراکه به جهت اعراض مختلف، می‌فهمیم که جوهرها هم متفاوت‌اند و هر عرض و جوهری با عرض و جوهر دیگر تفاوت دارد؛ مثلاً سیب وقتی قرمز است، یک نوع است و وقتی سبز است، نوع دیگر. خود سبزی هم مراتب و انواع خاص خود را دارد.(۱۳)
مسئله اختلافات عواطف و روحیات میان زن و مرد، مسئله ایست که به تفاوت ماهوی آن دو و جنسیت روح کمک کرده و آیت‌الله جوادی آملی نیز به تأثیراتی که روح پس از تعلق به بدن از جسم می‌پذیرد اذعان داشته، ولی بسیاری از تفاوت‌های میان زنان و مردان را (ازجمله بهره‌مندی از قدرت عقل عملی متفاوت) تفاوتی فرهنگی قلمداد می‌کند.(۱۴)
 
نکته پنجم:
شاید بتوان میان این نظریه‌های به‌ظاهر متضاد چنین جمع کرد که: بنا بر نظریه جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء صدرا، روح پس از حدوث بدن به آن تعلق می‌گیرد و همراه با بدن، سیر تکاملی خود را طی می‌کند؛ اما در همان ابتدا، استعدادها و قوای موجود در نطفه یا منی به‌گونه‌ای حرکت می‌کند که ذكوریت و انوثیت شکل می‌گیرد و درواقع، تذکیر و تانیث از ماده و جسم آغاز می‌شود.
آنچه انواع را ایجاد می‌کند، مربوط به روح حادث در نشئه دنیا است که پس از تعلق به بدن، دارای اعراضی گشته و موجب اختلاف در انواع افراد شده است. روح حاضر در غیر عالم دنیا، حقیقت واحد نازل‌شده از سوی خدا است که انواع ندارد و همان‌گونه که خدا فرموده، انسان‌ها را از نفس واحد خلق کرده است؛ اما علت اینکه روح در عالم قبل از دنیا انواع ندارد، این است که روح حقیقتی نازل‌شده از وجود خدا است و خداوند تذکیر و تانیث ندارد.(۱۵)
 
نتیجه:
ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که در بحث جنسیت روح، آیت‌الله جوادی آملی به حقیقت واحد روح باور دارد و تذکیر و تأنیث را مربوط به جسم در مرحله نطفه و شکل‌گیری جنین می‌داند. از کلام دیگر فلاسفه نیز به‌طور ضمنی استنباط می‌شود که آنان همچون آیت‌الله جوادی آملی، اعتقادی به تذکیر و تأنیث روح نداشته‌اند و این ویژگی را از آن ماده و به‌خصوص از استعدادهای منی دانسته‌اند که دارای قوایی است که در مراحل مختلف به طفل و درنهایت به مرحله مردانگی یا زنانگی می‌رسد. اندیشمندان متأخرتر که از تأنیث و تذکیر روح یاد می‌کنند، ناظر به مرتبه روح در عالم ماده هستند، نه مرتبه پیش از عالم ماده. از این طریق می‌توان راهی برای جمع میان نظریات به‌ظاهر متضاد پیدا کرد.(۱۶)
 
 
 
کلمات کلیدی:
روح، نفس، جنسیت.
پی‌نوشت‌ها:
1.حسن حسن‌زاده، سرح العیون فی شرح العیون، قم، بوستان کتاب، ۱۳۹۳ ش، چ ۵، ص۱۱۷ و ۱۲۰ و ۱۲۱.
2.ارسطو، درباره نفس، ترجمه ع. داودی، تهران، حکمت، ۱۳۸۹ ش، ص۲۴۹.
3.صادقی هادی، «جنسیت و نفس و عدالت اسلامی»، نفس و بدن در اخلاق و انسان‌شناسی، جمعی از پژوهشگران، قم، پژوهشگاه فلسفه و کلام اسلامی، ۱۳۹۳ ش، ص۴۱۳.
4.ابن‌سینا، روان‌شناسی شفا، ترجمه اکبر دانا سرشت، بی‌نشر، چ ۲، بیتا، ص۲۲۴.
5.ابن رشد، تلخیص مابعدالطبیعه، تهران، حکمت، ۱۳۷۷ ش، ص۱۱۴.
6.طوسی، خواجه‌نصیرالدین، اساس الاقتباس، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۷ ش، ص۳۸۵ - ۳۸۴ و ۴۳۱.
7.شیخ اشراق، شهاب‌الدین سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۱، تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ ش، ص۱۵۳.
8.طباطبایی، سید محمدحسین، رساله انسان از آغاز تا انجام، ترجمه صادق لاریجانی، تهران، الزهراء، ۱۳۸۱ ش، ص۲۱ – ۲۰.
9.جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، نشر اسراء، چ ۳، ۱۳۸۴ ش، ص۱۹۰ – ۱۹۱؛ همو، زن در آینه جلال و جمال، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۳ ش، چ ۲۰، ص۲۴۵.
10.از نگاه علامه طباطبایی با توجه به آیات ذرّ و عهد و میثاق، انسان دو نشئه دنیایی و ملکوتی دارد؛ در چهره دنیایی‌اش موجودی مادی و تدریجی است و در وجهه ملکوتی و قبل از بدن، مجرد و به نحو وجود جمعی است. وی با توجه به تفاوت بین عالم خلق و عالم امر، نفس را امر ملکوتی و از سنخ عالم امر دانسته که قبل از بدن به وجود جمعی موجود است.(بطحائی گلپایگانی، سید حسن، وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن از منظر علامه طباطبایی و صدرالمتالهین، کلام اسلامی، زمستان ۱۳۹۴ ش، شماره ۹۶.)
11.جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص۲۴۵ – ۲۴۴.
12.غروی، سید محمد، «جنسیت و سنخیت»، در جنسیت و نفس، هادی صادقی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چ ۱، ۱۳۹۱ ش، ص۱۴۳ – ۱۲۹.
13.فیاضی، غلامرضا، ۱۳۹۱، «جنسیت و نسل به روایت حکمت متعالیه»، در: جنسیت و نسل، هادی صادقی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چ ۱، ۱۳۹۱ ش، ص۱۵۷ – ۱۴۵.
14.نیاز کار فاطمه «جنسیت و روح در مبانی حکمت متعالیه با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی»، اندیشه نوین دینی، سال دوازدهم، تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۵.
15.همان.
16.این پاسخ بهره‌مند از این مقاله است: نیاز کار فاطمه، صادقی هادی، «جنسیت و روح در مبانی حکمت متعالیه با تأکید بر دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی»، اندیشه نوین دینی، سال دوازدهم، تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴۵.