پرسش:
یکی از اصول مهم خداباوری این است که ذات خدا شناختپذیر نیست و عقل به آن راهی ندارد و در اسلام نیز از تفکر درباره آن نهی شدهایم. سؤالم درباره چرایی این مطلب است؛ یعنی اینکه منظور از ذات خدا چه چیزی است و چرا ذات خدا شناختناپذیر است؟ آیا شناختناپذیری خدا، ناشی از ویژگی خاص او است یا ناشی از محدودیتهای انسانی یا هر دو؟
پاسخ:
تفکر درباره ذات الهی از جمله اموری است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام آن را نهی کرده و مورد سرزنش قرار داده و عاقبت آن را کفر و الحاد و هلاکت و سرگردانی دانستهاند: «مَنْ أَفْکَرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ تَزَنْدَق؛ هرکس در ذات خداوند اندیشه کند زندیق میشود.»(۱) یا «مَنْ تَفَکَّرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ أَلْحَد؛ هرکس در ذات خداوند اندیشه کند، ملحد میشود.»(۲)
از سوی دیگر میدانیم که تفکر در افعال و آثار خدا سرزنش نشده بلکه در منابع معتبر دینی، به آن توصیه شده است: «تَفَکَّرُوا فِی آلَاءِ اللَّه وَ لَا تَفَکَّرُوا فِی اللَّه فَتَهْلِکُوا؛ در نعمتهای الهی تفکر کنید و در ذات خدا تفکر نکنید که هلاک میشوید.»(۳)
از این رو، این مسئله پدید میآید که منظور از تفکر در خدا یا ذات خدا یا کُنه ذات او چیست و چرا نهی شده است و به کفر و الحاد و سرگردانی و هلاکت منجر میشود؟ در ادامه، در قالب چند نکته به توضیح این مطلب میپردازیم:
نکته اول:
بی تردید آدمی قادر به شناخت وجود و برخی از اوصاف خدا است؛ چنانکه متکلمان و فیلسوفان الهی، از براهین اثبات خدا برای اثبات وجود خدا استفاده کرده و با افزودن استدلالهای دیگر، به شناخت برخی از اوصاف خدا نیز دست مییابند. گذشته از اینکه، بسیاری از اوصاف خدا، در متون دینی انعکاس یافته است؛ و همه اینها، نشانگر این واقعیت است که خداوند شناختپذیر است و تفکر کردن در آن، پسندیده و مفید است.
آنچه شناختناپذیر است، «کُنه ذات الهی» و دستیابی به حقیقت ذات او است. این شناختناپذیری، هم به سبب ویژگیهای ذات خدا است و هم به سبب محدودیتهای شناختی انسان. توضیح مطلب در نکته دوم و سوم خواهد آمد.
نکته دوم:
شناخت، محصول به کار بستن ابزارهای شناختی ما بر روی متعلق شناسایی است. وقتی متعلق شناسایی از سنخ شنیدنیها باشد، نمیتوان با چشم و لمس، وجود و اوصافش را شناخت؛ هر چند، چشم و لمس ما قوی و دقیق باشند. یا اگر متعلق شناسایی از سنخ حالات ذهنی و درونی انسان دیگر باشد، نمیتوان با هیچ یک از قوای حسی، آن پدیده ذهنی را شناخت. این شناختناپذیری و محدودیت، به سبب عدمِ تناسب میان ابزارهای شناخت و آن متعلق شناسایی خاص است. بر همین اساس، خداوند که از سنخ محسوسات نیست، در کمند صید قوای حسی قرار نمیگیرد و ما از شناخت حسی ایشان ناتوان هستیم. این شناختناپذیری، به سبب عدم تناسب میان ابزار معرفتی ما و متعلق شناسایی موردنظر است.(۴)
نکته سوم:
گاهی نیز ابزار شناخت با متعلق شناسایی موردنظر تناسب دارد و میتواند آن را توصیف کند و بشناسد و بشناساند، اما توانمندی او محدود است. این محدودیت نیز ناشی از ویژگیهای متعلق شناسایی و محدودیتهای ابزار شناخت است. مثلا تجربه از ابزارهای شناخت است که میتواند بسیاری از حقایق خارجی را کشف نماید و توصیف کند؛ اما با این حال، به سبب گستردگی جهان از یکسوی و محدودیت تجارب ما از سوی دیگر، نمیتوانیم ادعا کنیم که به شناخت کامل از جهان دست یافتهایم. در باب خداشناسی نیز اگرچه عقل آدمی قادر است بسیاری از اوصاف خدا را بشناسد اما عقل آدمی هیچ گاه قادر نیست به تمامی اوصاف خدا دست یابد و بر آن محیط شود چرا که خداوند بیحد و انتها است و عقل فقط از طریق تامل بر روی آثارِ در دسترس از جانب خدا است که میتواند به سوی اوصاف خدا استدلال کرده و آنها را بشناسد. از آن جایی که عقل به بسیاری از آثار خدا دسترسی ندارد و از آن جایی که بسیاری از اوصاف خدا منحصر به فرد است و عقل اصلا نظیر و تصوری از آن ندارد، نمیتواند مدعی شناخت کامل از ذات الهی باشد. قلب آدمی نیز اگرچه امکان شهود بیواسطه از خدا را در اختیارش قرار میدهد، اما به سبب نامتناهی بودن خدا و متناهی و محدود بودن قلب انسان، هیچ گاه قلب انسان بر خداوند احاطه نمییابد و نمیتواند آن را کاملا بشناسد و به کُنه ذات او راه یابد.(۵)
نکته چهارم:
مطالب تحلیلی و عقلی ذکرشده در نکات سابق، به شکلهای مختلفی در منابع دینی بیان شده است. گاهی به شکل کلی گفته شده است که خداوند به واسطه حواس درک نمیشود و گاهی نیز مورد به مورد، حواس آدمی ذکر میشوند و به ناتوانی آنها در شناخت خدا اشاره میشود: «وَ لَا یدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ»،(۶) «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیون»،(۷) «وَ لَمْ یدْرِکْكَ بَصَرٌ»،(۸) «وَ لَا تُحِیطُ بِهِ الْأَبْصَارُ»،(۹) «لَا تَلْمِسُهُ الْأَیدِی فَتَمَسَّهُ»(۱۰) و غیره.
در باب ناتوانی عقل در شناخت کُنه ذات خدا باید به این نکته توجه کرد که در روایات، به شناخت عقلی از وجود و اوصاف خدا تأکید شده(۱۱) و اگر در برخی از روایات، عقل را ناتوان از شناخت خدا میدانند، ناظر به شناخت کُنه ذات او و شناخت تفصیلی از خدا است: «تَکَلَّمُوا فِی خَلْق الله و لا تَتَکَلَّمُوا فِی الله، فَإنَّ الکَلامَ فِی الله لا یزْدادُ صاحِبَهُ اِلّا تَحَیراً؛ در مورد خلق خدا سخن بگوئید، ولی در مورد ذات خدا سخن نگویید، چرا که سخن گفتن در مورد ذات خدا چیزی جز گمراهی و سرگردانی برای صاحب آن به همراه ندارد».(۱۲)
حتی در روایات وارد شده است که شناخت قلبی نیز در باب خدا محدودیت دارد و نمیتوان از این طریق، به کُنه ذات او دست یافت و شناخت کامل و تفصیلی از او داشت: « لَا تَقَعُ الأَوْهَامُ لَه عَلَی صِفَةٍ ولَا تُعْقَدُ الْقُلُوبُ مِنْه عَلَی كَیفِیةٍ ولَا تَنَالُه التَّجْزِئَةُ والتَّبْعِیضُ ولَا تُحِیطُ بِه الأَبْصَارُ والْقُلُوبُ؛ اوهام، هیچیك از صفات او را درنیابند و دلها توصیف چگونگی او نتوانند. نه تجزیه پذیر است و نه تبعیض را در او راه است. دیدگان و دلها بر او احاطه نیابند.»(۱۳)
نتیجه:
بنابراین، با استفاده از عقل و روایات، میتوان فهمید که گاهی عدم تناسب میان ابزار شناخت انسان و متعلق شناسایی موردنظر (مثلا عدم تناسب قوای حسی انسان با خدای نامحسوس) و گاهی محدود بودن توانایی ابزار شناخت انسان نسبت به متعلق شناسایی موردنظر (مثلا توانمندی محدود عقل یا قلب در شناخت کامل از خدای بیانتها) از عوامل موثر در شناختناپذیری کُنه ذات خدا و عدم موفقیت انسان در شناخت کامل از خدا است. از این رو، شناختناپذیری خدا، هم ناشی از ویژگیهای خاص او است و هم ناشی از محدودیتهای انسانی. اما این مطلب به معنای تعطیل کردن عقل یا شناختناپذیری خدا نیست چرا که میدانیم عقل و قلب آدمی به بسیاری از اوصاف خدا دسترسی دارند و میتوانند به کمک منابع دینی، تصویر قابل قبولی از خداوند ارائه کنند.
کلمات کلیدی:
شناختناپذیری کُنه ذات خدا، عقل، قلب، قوای حسی، نامتناهی بودن خدا.
پی نوشت:
1. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۲
2. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: مصطفی درایتی، قم، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش، ص۸۲
3. پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، تهران، نشر دنیای دانش، ۱۳۸۲ش، ص۳۸۹
4. برای مطالعه بیشتر، رک: بابااحمدی میلانی، زهره و دیگران، امتناع معرفت کنه ذات و صفات الهی در نهج البلاغه، مجله مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، پاییز و زمستان ۱۳۹۲ش، شماره ۹۱، ص۱۳۵-۱۵۶؛ نوراللهی، سیدمحمد و سیدحسن میرنوراللهی، مقارنه در روایات منع تفکر در ذات خدا با روایات وصول به حق از طریق تفکر در ذات خدا، پژوهشهای اعتقادی کلامی، زمستان ۱۳۹۳ش، شماره ۱۶، ص۱۸۴-۱۶۳؛ منصوری نوری، امیرحسین و دیگران، تحلیل و نقد نظریه «عدم امکان شناخت ذات الهی از منظر فخر رازی»، فلسفه و کلام اسلامی، بهار و تابستان ۱۴۰۰ش، شماره۱، ص۱۶۷-۱۸۳
5. برای مطالعه بیشتر، رک: بابااحمدی میلانی، زهره و دیگران، امتناع معرفت کنه ذات و صفات الهی در نهج البلاغه، مجله مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، پاییز و زمستان ۱۳۹۲ش، شماره ۹۱، ص۱۳۵-۱۵۶؛ نوراللهی، سیدمحمد و سیدحسن میرنوراللهی، مقارنه در روایات منع تفکر در ذات خدا با روایات وصول به حق از طریق تفکر در ذات خدا، پژوهشهای اعتقادی کلامی، زمستان ۱۳۹۳ش، شماره ۱۶، ص۱۸۴-۱۶۳؛ منصوری نوری، امیرحسین و دیگران، تحلیل و نقد نظریه «عدم امکان شناخت ذات الهی از منظر فخر رازی»، فلسفه و کلام اسلامی، بهار و تابستان ۱۴۰۰ش، شماره۱، ص۱۶۷-۱۸۳
6. سید رضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، بیروت،دار الکتاب اللبنانی، بیتا، ص۲۶۲
7. سید رضی، نهج البلاغه، ص۲۵۸
8. سید رضی، نهج البلاغه، ص۲۲۵
9. سید رضی، نهج البلاغه، ص۱۱۵
سید رضی، نهج البلاغه، ص۲۷۴
10. «ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِیرِ الْمُتْقَنِ؛ با نشانههای تدبیر درست و قضای نافذ و استوار خود بر خردها آشكار گردید»(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۷۷، ص۳۱۰)
11. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۹۲
12. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۳۱۹؛ سید رضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، بیروت،دار الکتاب اللبنانی، بیتا، ص۱۱۵
موضوع: