پرسش:
رأی به صالح مقبول، در مقابل اصلح نامقبول، کار صحیحی است یا خلاف مبانی ما است؟
پاسخ:
بحث انتخاب بین اصلح نامقبول و صالح مقبول یا گزینه بهتر مقبول در انتخابات متعدد طرحشده است. به معنای دیگر در بسیاری از انتخابات این بلاتکلیفی در مؤمنین وجود دارد که تکلیف در رأی دادن چگونه ادا میگردد؟ اگر فردی را اصلح میدانیم اما احتمال رأی آوری و انتخاب وی ضعیف است، تکلیف این است که باید سراغ فرد غیر اصلح یا همان صالح مقبول و حتی کسی که کمتر فساد دارد رفت که احتمال رأی آوری بالاتری دارد، یا اینکه تکلیف ما در رأی دادن به فردی است که مشخصاً ازنظر ما اصلح است و تخطی از این امر جایز نیست؟
راهحل این مسئله را از دو وجه عقلی و شرعی بررسی و بیان خواهیم کرد.
1. طبیعتاً از منظر شرعی، در اینجا نمیتوان به بررسی قواعد فقهی (1) و تفقه پرداخت و بایستی نظر فقها را تببین و در رأس آنها در امور سیاسی، نظر ولیفقیه را در این مورد معتبر دانست. رهبر انقلاب آیتالله خامنهای در این رابطه بیان کرده است ک:
«باید بگردید، بین خودتان و خدا حجت پیدا کنید؛ یعنی بتوانید از راهی بروید که اگر خدای متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأی دادید، بتوانید بگویید به این دلیل. بین خودتان و خدا، دلیل و حجتی فراهم کنید و بعد با خیال راحت بروید رأی بدهید». (2) پس ابتدا انسان باید به دنبال حجت شرعی برای رأی دادن باشد و شرعاً و عقلاً مجاز نیست هر رأیی که دلش میخواهد در صندوق بیندازد و با سرنوشت میلیونها نفر سادهانگارانه برخورد نماید. دقیقاً پرسشگر محترم نیز به دنبال حجت شرعی و فهم وظیفه شهروندی خویش است.
ایشان در این باب دربیانی دیگر تأکید کرده است که وظیفه اولیه رأیدهندگان، تلاش معقول برای پیدا کردن نامزد اصلح است. پس در مرحله بعد از دلیل داشتن، بهترین دلیل، اصلح یافتن فردی است که میخواهیم به وی رأی بدهیم.
«ملت باید تلاش خود را بکند، باید زحمت بکشد و دنبال اصلح بگردد... کسانی که وارد صحنه انتخابات میشوند، اشخاصی هستند که شورای نگهبان - که امین مردم در این قضیه است - پای اسم آنها را امضا کرده و اعلام صلاحیت نموده است؛ بنابراین، همه صلاحیت دارند؛ منتها امر ریاست جمهوری، بالاتر از این حرفهاست. باید گشت و اصلح را پیدا کرد. باید گشت و امینترین را انتخاب کرد. باید جستجو کرد و در بین این چند نفر، بهطور نسبی قادرترینِ بر اداره کشور را پیدا کرد». (3)
طبیعتاً ازنظر عقلی نیز، بین نامزد صالح و اصلح، وظیفه اولیه، انتخاب اصلح است و این مورد تأکید امام و رهبری است.
حالا اگر اصلح را یافتیم، اما احساس کردیم که او در میان جامعه، شهرت و مقبولیت ندارد، وظیفه ما چیست؟
پاسخ این است که طبیعتاً تلاش میکنیم که اصلح را به جامعه معرفی کنیم و او را به شهرت و مقبولیت برسانیم.
حالا اگر به هر نحو، یقین پیدا کنیم که فردی که ما اصلح میدانیم رأی نمیآورد (مثلاً بهصورت واضح، مشاهدات میدانی و نظرسنجیها در ساعات پایانی تبلیغات انتخاباتی نشان میدهد که نامزد مورد نظر ما در دور رقابت قرار ندارد) و رقابت اصلی میان نامزدهای دیگر است چه؟ نباید به نفر بعدی که او را اصلح میدانیم و احتمال رأی آوری بالایی دارد رأی بدهیم؟
اینجا اگر ما به نامزدی که از ابتدا اصلح میدانیم رأی بدهیم، در حالی که مطمئن هستیم در میدان رقابت نیست، یک عمل لغو یا باطل انجام دادیم یا اینکه خیر، به تکلیف و وظیفه خود عمل کردهایم؟ اینجا نتیجه مهم است یا تکلیف؟
اینجا محل دعوای نتیجه گرایی و تکلیف گرایی است. دقیقاً رابطه تکلیف و نتیجه در بحث ما چیست؟
رهبر انقلاب این دعوا (رابطه نتیجه و تکلیف) را اینچنین حل کرده است:
«حتماً تکلیف معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجهی مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضد تکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود؛ دنبال نتایج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد». (4)
پس در ادای تکلیف باید نتیجه را در نظر گرفت (با شرط زیر پا نگذاشتن تکلیف)؛ یعنی با رعایت حدود شرعی، تحصیل نتیجه بهتر، تکلیف شرعی ما را مشخص میکند.
حالا با این اوصاف اگر ما بگوییم هیچ اهمیتی ندارد که با انتخاب ما، نتیجه عاقلانه حاصل نشود و رأی ما نتیجه بهتر ندهد، خلاف تکلیف عمل کردهایم کما اینکه آیتالله مصباح یزدی در این رابطه معتقد بود: «معرفی اصلحی که امکان رأی آوری آن فراهم نیست، کار لغوی است». (5)
آیتالله مکارم شیرازی نیز در پاسخ به این سؤال که: «اگر فرد اصلح در انتخابات احتمال رأی آوردنش کم باشد آیا میتوان برای دفع فرد بدتر، به فرد بد رأی داد؟ آیا حجت شرعی خواهیم داشت در نزد خدا؟ (البته منظور از فرد بد، فردیست که اصلح نیست و شانس رقابت با فرد بدتر را دارد)» بیان کرده است: «در صورتی که بدتر بسیار خطرناک باشد و بد این خطرات را ندارد و رأی نیاوردن اصلح تقریباً مورد اطمینان باشد آنچه نوشتهاید مانعی ندارد». (6)
2. ازلحاظ عقلی نیز انتخاب بین بد و بدتر در فلسفه اخلاق و اندیشه سیاسی، اصلی شناختهشده و آشناست. در موضوع ما بد (عدم انتخاب اصلح) و بدتر (حذف اقرب به اصلح و رأی آوردن فرد ناصالح یا پایینتر) وجود دارد.
امام على علیهالسلام فرموده است:
«لَیسَ العاقلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ و لکِنَّ العاقلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّین». (7) عاقل، آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد.
عاقل، کسى است که از میان دو بد، آن را که ضررش کمتر است، بشناسد.
نتیجه
وظیفه اولیه در انتخابات یافتن نامزد اصلح است. سپس بایستی در معرفی، شناساندن و مقبولیت نامزد اصلح در جامعه تلاش کرد.
اگر یقین پیدا کنیم که نامزد اصلح در دور رقابت نیست، به سمت اقرب به او برویم تا نتیجه بهتری در انتخابات رقم بخورد.
منابع بیشتر جهت مطالعه
1. ابوالفضل امامی میبدی و سید مصطفی میر محمدی میبدی، بررسی فقهی انتخاب اصلح و صالح مقبول، مجله معرفت سیاسی، سال ششم، بهار و تابستان 1393، شماره 1 (پیاپی 11)، ص 61 تا 81.
2. عباس چهار دولی، ابوالقاسم دلانگیز، انتخابات و انتخاب اصلح، تهران، انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی، 1398 ش.
پینوشتها:
1. در بحث ما قاعده میسور (ما لایدرک کله لایترک کله)، قاعده مقیس (دفع افسد به فاسد)، قاعده اشتغال (الاشـتغال الیقینی یستدعی الفراغ الیقینی) و ... مطرح است؛ اما از آنجا که قرار نیست به بررسی فقهی بپردازیم و در مقام بیان فتاوا هستیم، از این بحث تخصصی صرفنظر میکنیم.
2. خامنهای، علی، بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای ایثارگران، خامنهای دات آی آر، 31 اردیبهشت
1376، https://khl.ink/f/2839.
3. خامنهای، علی، بیانات در دیدار جمعی از روحانیون، خامنهای دات آی آر، 13 اردیبهشت 1376، https://khl.ink/f/2836
4. خامنهای، علی، بیانات در دیدار دانشجویان، خامنهای دات آی آر، 6 مرداد 1392، https://khl.ink/f/23346
5. پاسخ جبهه پایداری به اظهارات باهنر:
معرفی نامزد اصلحی که رأی نمیآورد بیهوده است، خبرگزاری ایرنا، 18 تیر 1398، کد خبر:
83387838، https://irna.ir/xjtNtD
6. مکارم شیرازی، ناصر، جواز رأی دادن به دیگری باوجود کاندیدای اصلح، حوزه دات نت، 20 بهمن
7. محمدباقر بن محمدتقی مجلسى، بحارالانوار، محقق/مصحح:
جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم جلد 75، ص 6، حدیث 58.
موضوع: